تکه‌ای از گوشت قربانی برای قربانی نشدن کودکان ایرانی

نادر کریمی‌جونی- بلافاصله پس از وقوع حادثه آتش‌سوزی در مدرسه زاهدان، داغ آموزش‌وپرورش در مورد نبود بودجه تازه شد. تمام مدیران و دست‌اندرکاران نظام آموزشی پس از این حادثه پشت دیوار بلند نبود بودجه پنهان شدند و گفتند که اگر بودجه بود، چنین حوادثی رخ نمی‌داد.
در راس این دست‌اندرکاران وزیر آموزش‌وپرورش است که خیال همه را راحت کرد و گفت: اگر با بودجه‌های دولتی بخواهیم مساله تجهیزات گرمایشی ناایمن مدارس را حل کنیم شش یا هفت سال، انجام این کار به طول می‌انجامد بدین‌ترتیب همه والدین دانش‌آموزان و به ویژه والدین دانش‌آموزان مناطق محروم که از این بابت در معرض خطر بیشتری هستند، متوجه شدند که شاید تا هفت سال آینده یا حتی بیشتر سوختن در مدرسه و حتی مرگ در کمین فرزندانشان قرار دارد.البته پرسش آن است که چرا در مدرسه غیرانتفاعی که علی‌الاصول تمام هزینه‌ها بر عهده صاحب امتیاز و سرمایه‌گذار مدرسه است این اتفاق رخ داد؟ آیا بازرسی و نظارت بر مدرسه غیردولتی‌ که بر عهده وزارت آموزش‌وپرورش است و کارشناسان و بازرسان وظیفه دارند با سرکشی‌ها و بازرسی‌های نوبه‌ای استاندارد بودن محیط و تجهیزات مدرسه را تایید و بر شیوه‌های آموزشی و تربیتی مدرسه نظارت کنند نیز نیازمند بودجه تامین‌نشده، بوده است؟ آیا کارمندان و حقوق‌بگیران اداره آموزش‌وپرورش شهر زاهدان وظیفه نظارت، بازرسی و کنترل کیفیت مدارس و از جمله مدرسه‌های غیردولتی را بر عهده نداشتند؟ پس چگونه است که به جای قبول مسوولیت و پذیرفتن قصور در انجام ماموریت‌ ذاتی، سکوت اختیار کرده‌اند. آیا سزاوار نبود که وزیر آموزش‌وپرورش به خاطر این عدم انجام وظیفه حداقل عذرخواهی کند؟ آیا بطحایی نباید قصور همکارانش را می‌پذیرفت و آنها را به مراجع قانونی ذی‌ربط معرفی می‌کرد؟ مشکل آنجاست که کسی در ایران حاضر نیست مسوولیت ناکامی‌ها و اشتباه‌ها را بپذیرد. این امر از آنجا ناشی می‌شود که بسیاری از دست‌اندرکاران و مدیران کشور خود را مبرا از خطا و معصوم می‌پندارند و فکر می‌کنند مرگ همیشه از آن همسایه است.بطحایی‌ البته از هم‌اکنون راه فرار را برای خود باز کرده است. در چند ماه آینده که فصل سرماست و احتمال وقوع آتش‌سوزی مجدد در مدارس وجود دارد، باز هم می‌توان مشکل را به گردن عدم وجود بودجه و نبود امکانات برای ایمن‌سازی مدارس انداخت. در واقع آقای وزیر می‌داند که از هم‌اکنون تا پایان دوره وزارتش احتمال وقوع حوادثی از این دست وجود دارد.
برای همین، او یک بار و برای تمامی مدت پیش رو، نبود بودجه و عدم امکان ایمن‌سازی مدارس را مطرح کرده تا اگر در طول ماه‌ها و شاید سال‌های آینده حادثه‌ای رخ داد، وزیر و همکارانش پیش‌دستی کرده باشند. این پیش‌دستی اگرچه ممکن است افکار عمومی را در حقانیت آقای وزیر اقناع نکند اما حداقل در دولت و مجلس به عنوان دلایلی محکمه‌پسند می‌تواند مورد قبول قرار گیرد. البته در مورد بودجه، همواره و در موارد متعددی گفته می‌شود که دولت توانایی پرداخت بیشتر برای آموزش‌و‌پرورش را ندارد. این موضوع در گذشته و در مورد پرداخت معوقات معلمان نیز به دفعات گفته شد. اما در همان زمانی که این ادعا مطرح می‌شد کمک‌های آشکار و پنهان ایران به کشورها و ملت‌های گوناگون اعطا می‌شد. به عنوان مثال، هنگامی که در ایران بیمارستان‌های دولتی از حداقل امکانات برخوردار نبودند و با مشکلات متعددی دست و پنجه ‌نرم می‌کردند، در آفریقا محمدجواد ظریف بیمارستانی که با بودجه و امکانات ایران تاسیس شده بود را افتتاح و به مردم کشورهای آفریقایی اهدا می‌کرد. در این باره ممکن است گفته شود تاسیس مراکزی از این دست برای ایجاد نفوذ جمهوری اسلامی ایران در کشورهای دیگر اهمیت راهبردی دارد اما می‌توان به یاد آورد که در زمان دولت محمود احمدی‌نژاد نیز با هدف ایجاد اتحاد علیه استکبار جهانی و به وجود آوردن جبهه متحدی علیه غرب، کمک‌های بی‌حساب ایران به حساب کشورهای کمتر‌توسعه‌یافته آفریقا و آسیا واریز می‌شد اما هنگام وقوع بحران در روابط ایران با جامعه بین‌الملل‌ و تحریم کشورمان، همان جوامعی که امید می‌رفت در جبهه استکبار‌ستیزی با ایران همراهی کنند، ایران‌ستیزی را پیشه خود قرار دادند.علاوه بر این هم‌اکنون بسیاری از نهادهای مدعی تولید و ترویج فرهنگ اسلامی و ایرانی که پیش از این در جدول 17 بودجه از کمک‌های سخاوتمندانه دولت بهره می‌بردند بار دیگر در ذیل این جدول جمع شده و دهان‌‌ خود را برای بلعیدن پول کشور باز کرده‌اند. در این‌باره حداقل یک‌بار جهانگیری معاون اول رییس‌جمهور لب به شکایت گشود و از تبدیل شدن بودجه کشور به گوشت قربانی انتقاد کرده است اما این گوشت قربانی چرا برای کودکان ایرانی مصرف نمی‌شود؟ آیا چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرام نیست؟آیا واقعا آن‌طور که جهانگیری تاکید کرد، بودجه به گوشت قربانی تبدیل شده و هر آن‌که دست یا زورش ‌می‌رسد تکه‌ای از آن را جدا می‌کند و می‌بلعد؟ اگر چنین است چرا تکه‌ای از آن به کودکان ایرانی نمی‌رسد تا از قربانی شدن دسته‌گل‌های کشورمان جلوگیری کند؟
سایر اخبار این روزنامه