بودجه ای که افزایش نیافته و مسئولانی که پاسخگو نیستند!

گروه میزگرد- می‌گل هشترودی: از ابتدای سال تحصیلی جاری تاکنون با حوادث زیادی در مدارس رو به رو بودیم که از جمله آن‌ها می‌توان به سوختن دانش آموزان مدرسه اسوه در زاهدان، واژگونی سرویس مدرسه، خونگیری در دبیرستان دخترانه با سرنگ مشترک و تنبیه‌های بدنی دانش آموزان توسط معلمان که شمار آن‌ها زیاد است اشاره کرد. از آن جایی که امنیت در مدارس این روزها به بزرگترین دغدغه اجتماعی تبدیل شده است روزنامه آفتاب یزد تصمیم گرفت تا با برپایی یک میز گرد با حضور فاطمه رحیمی، دبیر پویش «بدسرپرست تنها تر است»، مونیکا نادی، وکیل پایه یک دادگستری و فعال حقوق کودکان و محمد رضا نیک نژاد، کارشناس آموزش و پرورش به بررسی آسیب‌های موجود در مدارس بپردازد؛ البته طی نامه‌هایی از وزارت آموزش و پرورش درخواست کردیم که یک مقام مسئول را بفرستند تا در این میز گرد حضور پیدا کرده و از طرف وزارت آموزش و پرورش ابهام زدایی کند اما متاسفانه نامه نگاری‌ها به جایی نرسید و دقایق آخر این وزارتخانه اعلام کرد که به دلیل جابه جایی‌های نیرویی، مسئولی حضور پیدا نخواهد کرد. در ادامه آسیب‌های مطرح شده در میز گرد را می‌خوانید؛


خبرنگار: امنیت در مدارس یعنی چه؟ آیا امنیت در مدارس صرفا امنیت جانی را شامل می‌شود یا امنیت‌های روانی نیز جزو دسته امنیت در مدارس قرار می‌گیرد؟ و اینکه آموزش و پرورش در حفظ این امنیت چه نقشی دارد؟


| نیک نژاد: طبیعتا امنیت هر دو جنبه روحی و روانی و جسمی‌را شامل می‌شود، اما بعد روحی و روانی آن پنهان است و خیلی آشکار نیست. طبیعتا وقتی هم که آشکار نیست زیاد مورد توجه قرار نمی‌گیرد؛ چون در جامعه کنونی موضوعاتی مورد پیگیری قرار می‌گیرد که آشکار باشد. با این حال در بعد فیزیکی و جسمی‌دانش آموزان هم شاهد هستیم که حوادث بسیاری سبب می‌شود که امنیت جسمی‌دانش آموزان به خطر بیفتد، آخرین اتفاقی هم که افتاد قربانی شدن 4 دانش آموز در زاهدان بود. ما در حال حاضر می‌بینیم که عملا مسئولین برای حفظ جان دانش آموزان کاری انجام نمی‌دهند! همین موضوع نیز مشکلات فراوانی را به وجود آورده است! طبیعتا بعد امنیت روحی و روانی دانش آموزان بسیار مهم تر است و آسیب آن هم جدی تر است. چند روز پیش شاهد بودیم که یک دانش آموز در مدرسه پایش سوخت، با توجه به گستردگی جغرافیایی که در کشور ما وجود دارد از این دست اتفاقات زیاد می‌افتد و این زخم‌ها هم خوب می‌شوند و التیام پیدا می‌کنند و با توجه به مدارس زیادی که وجود دارد این موضوع گریز ناپذیر است. اما از بعد روانی امنیت در مدارس هم نباید غافل شد. متاسفانه در حال حاضر به دلیل صرفه جویی‌ها و در اولویت قرار ندادن آموزش و پرورش و بی توجهی‌های آزاردهنده به آموزش و پرورش ما در راستای حذف مشاور در مدارس هستیم و مشاور‌هایی هم که در مدارس دولتی حضور دارند به دلیل تعدد دانش آموزان کاری از پیش نمی‌برند همین موضوع باعث می‌شود که عملا مشاوری در مدارس نباشد و آن بخش آسیب‌شناسی دانش آموزان که باید توسط مشاور صورت بگیرد وجود ندارد.

| مونیکا نادی: به طور کلی یکی از حقوقی که همه افراد جامعه از آن برخوردار هستند این است که از یک محیط زندگی سالم و ایمن بهره مند شوند و این محیط چه از نظر جسمی‌و چه از نظر روانی باید سالم و ایمن باشد. این موضوع جزو حقوق اساسی محسوب می‌شود که بشر از آن بهره مند است. ولی در حال حاضر چیزی که ما شاهد آن هستیم این است که در کشور ما گاهی این حق به رسمیت شناخته نمی‌شود و ما مدام نمونه‌های نقض آن را می‌بینیم. این اتفاقات را وقتی بیشتر می‌بینیم که پای کودکان به میان می‌آید. انگار ایمنی کودک از نظر جسمی، روانی و حتی جنسی در اولویت قرار ندارد و داخل دغدغه‌های مسئولین نیست! در حالی که ما می‌دانیم دولت و مسئولین مسئول اصلی تحقق این حقوق برای افراد هستند. ما قانون اساسی را به عنوان بارز ترین متن قانونی که وجود دارد، اصل 30 قانون اساسی دولت‌ها را ملزم کرده تا وسایل آموزش و پرورش را برای کودکان فراهم کنند. این یعنی از ابتدا رشد و شکوفایی کودکان به وسایل و تجهیزات نیاز دارد اما ما می‌بینیم که این اتفاق نمی‌افتد. از طرف دیگر ما در متن‌های قانونی پیمان نامه حقوق کودک را داریم که در آن آمده تامین منافع عالی کودکان جزو مسئولیت اساسی دولت‌هاست یعنی دولت‌ها باید همه ابعاد امنیت کودکان را تضمین کنند اما ما در حال حاضر معیار دغدغه‌هایمان به حدی کاهش یافته که تنها به این فکر می‌کنیم که کودک وقتی صبح، سلامت از خانه خارج می‌شود، شب به سلامت به خانه بازگردد؛ دیوار روی سر او آوار نشود، اتوبوس او در دره سقوط نکند، آتش نگیرد و کسی او را اذیت نکند. کار به جایی رسیده که ما نمی‌توانیم به این فکر کنیم که کیفیت آموزش مدرسه چگونه است و دغدغه‌های سن کودک به چه صورت است! در قانون مربوط به آموزش و پرورش که اسم آن قانون اهداف و وظایف آموزش پرورش است آموزش و پرورش را ملزم کرده که نیازمندی‌های آموزشی مثل مکان و تجهیزات آموزشی ایمن و سالن را این سازمان باید تامین کند و جزو وظایف آن به شمار می‌آید که اقداماتی انجام دهد تا باعث ارتقای سلامت جسمی‌و روحی کودکان شود. اما چیزی که ما شاهد هستیم در عمل نه تنها چنین اتفاقی نمی‌افتد بلکه از مسئولیت خود شانه خالی می‌کنند مثل حادثه اخیر آتش سوزی در زاهدان. دولت در وظایفش کوتاهی می‌کند و آنچه را که باید انجام نمی‌دهد و تنها با حرف‌هایی مثل کمبود بودجه کم کاری‌های خودش را توجیه می‌کند. در وضعیتی که همه کشور‌های دنیا به دنبال ارتقای کیفیت آموزشی و هوشمند سازی مدارس هستند ما هنوز در نیاز‌های اولیه مان مانده ایم و شاهدیم که بخاری نفتی آتش می‌گیرد و دیوار فرو می‌ریزد. وقتی امنیت جسمی‌دانش آموزان در مدارس به این شکل است مسلما امنیت روانی آن‌ها خیلی بیشتر نادیده گرفته می‌شود.

| فاطمه رحیمی: من از طرف پویش بدسرپرست تنها تر است صحبت می‌کنم و دلیل این که چرا پویش ما وارد مقوله انتقاد کردن به آموزش و پرورش شد را توضیح می‌دهم. موضوع این است که هم طبق قانون خودمان و هم طبق پیمان نامه جهانی کودک، حکومت‌ها موظف هستند کودکان را از هر آسیبی که از طرف خانواده و جامعه به آن‌ها می‌رسد در امان نگه دارند یا حمایت کنند بنابراین سر پرست‌های واقعی کودکان حکومت‌ها و دولت‌ها هستند. حتی وقتی پدر و مادری سعی داشت به کودکش آسیب بزند وظیفه حکومت است که از آن بچه حمایت کند و آموزش و پرورش در راس این مسئولیت قرار می‌گیرد. ما فکر می‌کردیم بعد از تصویب لایحه حمایت از کودک و نوجوان که در مجلس به تصویب رسید ما وارد فاز جدیدی از فعالیت‌هایمان می‌شویم که در آن قرار بود مطالبه کنیم از آموزش و پرورش و بهزیستی به عنوان دو نهاد اصلی که وظیفه دارند در رابطه با کودکان و نوجوانان کارهایی را انجام دهند برای مثال مطالبه ما از آموزش و پرورش این بود که حقوق اولیه کودکان را به آن‌ها آموزش دهند ولی در حال حاضر به جایی رسیده ایم که می‌گوییم بچه‌ها بروند مدرسه سالم برگردند بقیه‌اش را نخواستیم! در حال حاضر بعد روانی دانش آموزان به‌صورت مطلوب در نظر گرفته نمی‌شود! 4 دانش آموز در مدرسه اسوه در زاهدان سوختند، چند تا دانش آموز دیگر در آن مدرسه درس می‌خواندن؟ این موضوع چه آسیب عظیمی‌به روح دانش آموزان وارد می‌کند؟ از روح بچه‌های دیگر در سراسر کشور که این اتفاقات را در شبکه‌های اجتماعی رصد می‌کنند چه چیزی باقی می‌ماند؟هراسی که از این اتفاقات در وجود کودکان شکل می‌گیرد باعث می‌شود که آن کودک از مدرسه دوری کند! به اندازه کافی نظام آموزشی ما بد عمل کرده که بسیاری از بچه‌ها از مدرسه بدشان می‌آید. ما خودمان را به عنوان فعالین اجتماعی و رسانه ای مسئول می‌دانیم برای این که رو به روی مسئولین آموزش و پرورش بایستیم و وظایفشان را از آن‌ها مطالبه کنیم.

خبرنگار: ما از ابتدای سال تحصیلی جاری تاکنون با مشکلات زیادی در مدارس رو به رو بوده ایم، به نظر شما مشکل کجاست؟ در اکثر مواقع اولین موضوعی که وجود دارد این است که مدیریت مدرسه را مقصر این موضوع می‌دانند، به نظر شما نبود نظارت برای استخدام مسئولان مدرسه سبب بروز چنین حوادثی می‌شود یا مشکل از بودجه است؟ مشکلات را چطور ارزیابی می‌کنید؟

| فاطمه رحیمی: من مشکلات را از آنجایی می‌بینم که یک روزنامه معتبر با سالها فعالیت رسانه ای از یک مسئول آموزش و پرورش دعوت می‌کند اما مسئولی حضور پیدا نمی‌کند! من مشکل را از آنجایی می‌بینم که وزیر آموزش و پرورش در جایگاه اپوزیسیون می‌نشیند و انتقاد می‌کند! وزیر انتقاد کند، من فعال مدنی انتقاد کنم و شمای فعال رسانه ای هم انتقاد کنید پس چه کسی قرار است این مشکل را درست کند؟ نظر من این است که اگر وزیر آموزش و پرورش نمی‌تواند مشکلات را حل کند می‌تواند استعفا بدهد یا این که حداقل شوآف نکنند! به نظر من واقعا مشکل نحوه مدیریت است!

| مونیکا نادی: به نظر من در درجه اول اصلا دغدغه درست شدن مسائل وجود ندارد. انگار مسئولین فقط می‌خواهند زمان بگذرد! این همه آئین نامه وضع کردند، قانون نوشتند و ساختار اصلاح کردند کدام یک از آن‌ها محقق شد؟ می‌گویند بودجه نیست، بیراه هم نمی‌گویند چون واقعا بودجه ای در نظر گرفته می‌شود کم است اما واقعا همین بودجه کم به درستی تخصیص داده می‌شود؟ ساختار مصرف آن چگونه است؟ آیا واقعا درست است؟ آیا از این بودجه استفاده درست می‌شود؟ از طرف دیگر مسئولین و پرسنل مدارس که با کودکان سر و کار دارند آموزش کافی ندیده‌اند و آموزش لازم به بچه‌ها هم داده نمی‌شود! خیلی جالب است گفته بودند که در زمان آتش سوزی در زاهدان بچه‌ها زیر میز قایم شده بودند! ما می‌گوییم محیط استاندارد نداریم خب حداقل به بچه‌ها یاد بدهید که در مواجهه با حوادث چه کاری انجام دهند! به آن‌ها یاد بدهیم که آتش سوزی با زلزله متفاوت است که آن‌ها فکر نکنند هر اتفاقی که می‌افتد باید بروند زیر میز قایم بشوند! مدیر مدرسه خودش نمی‌داند! بلد نیست که بخواهد به دیگران آموزش دهد! بسیاری از مسئولان خودشان حقوق کودک را نمی‌دانند و آن را نقض می‌کنند! خود مسئولان ایمنی را بلد نیستند! بعد از ماجرای زاهدان وزیر آموزش و پرورش اعلام کرد که همه افراد ملزم هستند دوره بهداشت و سلامت دانش آموزان را بگذرانند و گرنه نمی‌توانند به خدمتشان در آموزش و پرورش ادامه دهند! واقعا این موضوع دارد اتفاق می‌فتد؟ در مرحله آخر می‌بینیم که کمتر مسئولی بر مدارس نظارت دارد! مدرسه اسوه زاهدان جا به جا شده بود و آموزش و پرورش نفهمیده بود این مدرسه جایش را تغییر داده! نمی‌توان درک کرد یعنی به همین راحتی یک مدرسه جایش را عوض می‌کند و کسی هم به آن کاری ندارد!

| فاطمه رحیمی: بچه‌ها در این مدرسه رها شده بودند! مدیر در مدرسه حضور نداشته و معلم نیز از لحظه آتش سوزی فرار کرده و تا به حالا کسی او راندیده است! بعد مدیر آموزش و پرورش زاهدان استعفا می‌دهد! به نظر من در حال حاضر استعفا هم به یک پز تبدیل شده است! استعفای این فرد چه مشکلی را حل می‌کند؟!

| نیک نژاد: ای کاش همین کار را هم انجام دهند! ما در چنین مسائلی شاهد بودیم که به ندرت یکی یا دو تا مدیر استعفا داده اند! به نظر من وقتی می‌خواهیم پدیده‌های اینچنینی را مورد بررسی قرار دهیم باید به چند عامل آن توجه داشته باشیم چون این حوادث معمولا تک عاملی نیستند! درست است قطعا مدیریت در این مورد با مشکل رو به رو بوده اما این موضوع را باید در نظر گرفت که آن افرادی هم که پشت میز مدیریت می‌نشینند جدا از ما نیستند! این‌ها آدم‌هایی نیستند که از کره ماه آمده باشند! همه آن‌ها مثل ما هستند و حالا طی یک روندی یکی وزیر شده است، یکی معلم شده و دیگری مدیر! به هر حال وقتی ما می‌خواهیم اینها را بررسی کنیم به نظر من باید گسترده تر و ژرف تر به موضوع نگاه کنیم. در جامعه‌ای که شایسته‌سالاری در آن لحاظ می‌شود می‌توان این موضوع را توقع داشت که مسئولین تمام و کمال به ضوابط‌شان عمل کنند اما در کشوری مثل کشور ما که گاهی شایسته‌سالاری لحاظ نمی‌شود همه ما در به وجود آمدن چنین اتفاقاتی مقصر هستیم. اگر خانواده ای از حقوق خودش اطلاع داشته باشد اجازه نمی‌دهد که بچه اش در مدرسه ای با چنین خصوصیاتی درس بخواند! باید آگاهی رسانی شود اما تعداد افرادی که در این حوزه فعالیت می‌کنند خیلی کم هستند! رسانه‌ها وقتی به این موضوع می‌پردازند که خوراک خبری داشته باشد و اتفاقی افتاده باشد! من فکر می‌کنم در این قضیه تنها مدیریت مقصر نیست ما هم مقصر هستیم که حقوق خودمان را نمی‌دانیم و مشکل ما در افراد نیست در خواست اجتماعی است که باید مطالبه گر باشد. ما باید آگاهی رسانی کنیم که خانواده‌ها اجازه ندهند بچه‌هایشان در محیطی که چنین مشکلاتی دارد تحصیل کنند یا اینکه حتما به مدیر اعتراض کنند و مدیر هم موظف است که به خواست خانواده‌ها عمل کند این در حالی است که خانواده در بسیاری از موارد به دلیل عواقب آموزشی که ممکن است برای بچه‌هایشان به وجود بیاید خیلی چیز‌ها را می‌بینند و سکوت می‌کنند! همه ما مقصر هستیم در این موضوعات چون به همه چیز تن می‌دهیم تا بچه مان به مدرسه برود و بعد هم که درسش تمام شد دیگری دغدغه ای در این زمینه نداریم! اولویت نداشتن آموزش و پرورش متاسفانه یک بیماری مسری است و همه را در بر می‌گیرد و به نظر من تا این موضوع درست نشود شرایط هم درست نخواهد شد.

| مونیکا نادی: در این موضوع شکی نیست که شهروندان هم خودشان مسئول هستند اما ما می‌گوییم که این آگاهی و آموزش باید از کجا شروع شود؟ چه کسی باید به آن شهروند آموزش بدهد که تو چه حقوقی در مدرسه داری و بیا و مطالبه کن! در مدارس غیر انتفاعی در تهران شاهد هستیم که خانواده‌ها می‌آیند مدرسه و رفتارهایی را انجام می‌دهند و از حقوق بچه‌هایشان هم دفاع می‌کنند و می‌روند چون می‌گویند ما پول داریم و به همین دلیل هم حق داریم اما این اتفاق در روستاها و برای خانواده‌هایی که از سطح مالی خوبی برخوردار نیستند نمی‌افتد و دقیقا عدالت آموزشی در این دسترسی به حق نیز معنی و مفهوم پیدا می‌کند! در روستاها و خیلی از شهرستان‌ها بسیاری از خانواده‌ها نمی‌دانند که چنین حقوقی دارند و به نظرشان هر چیزی که مسئولین مدرسه می‌گویند درست است!

| نیک نژاد: من نمی‌گویم که مسئولین مقصر نیستند! آنها مقصرند. اما در حال حاضر رسانه‌ها نقش اساسی را ایفا می‌کنند ما نمی‌توانیم دست روی دست بگذاریم تا همه آگاه شوند! وظیفه ما این است که بتوانیم از فضای مجازی و رسانه‌های دیگر آگاهی‌رسانی کنیم و آگاهی‌های خودمان را هم در این زمینه افزایش دهیم؛ فضای امروز ما خیلی متفاوت از گذشته است. امروز حتی در روستاهای ما اینترنت وجود دارد و افراد روستایی هم با فضای مجازی آشنا هستند ما نباید از این فضا غافل شویم. ضمن این که تقریبا در حال حاضر ما در حال طی کردن روند صنعتی شدن و مدرن شدن هستیم؛ به گفته مسئولان در حال حاضر نزدیک به ۷۵ درصد شهروندان کشور شهرنشین هستند به همین دلیل نظر من این است که نباید از آگاهی دادن به شهروندان غافل شویم. البته این به این معنا نیست که از روند آموزشی غافل شویم بلکه فشار اجتماعی باید مسئولان را پاسخگو کند تا بتوانند روند درست آموزشی و امنیت را برای بچه‌ها در مدارس فراهم کنند.

| فاطمه رحیمی: نکته ای که من می‌خواهم به آن اشاره کنم در رابطه با صدا و سیما است. اسم این رسانه، رسانه ملی است و حق همه ما است که در آن آگاهی رسانی انجام شود. حقوقی را که درباره آن صحبت می‌کنیم باید در این رسانه ملی به بچه‌ها آموزش داد. شبکه مختص کودکان به جای اینکه تولد آقای عسگر اولادی یا آقای ولایتی را به بچه‌ها تبریک بگوید در حالی که اصلاً لزوم و ضرورتی برای این کار وجود ندارد، این شبکه موظف است که به بچه‌ها آموزش دهد؛ باید به بچه‌ها بیاموزد که حقوق اولیه شان چیست و چگونه می‌توانند از این حقوق اولیه خود بهره‌مند شوند. وظیفه صدا و سیما است که به شهروندان و به آن پدر و مادرانی که در مدرسه کودکشان مورد ظلم یا خشونت قرار گرفت و امنیت روحی و جسمی‌او به مخاطره افتاده اما اعتراض نمی‌کنند بیاموزد حقوقشان چیست و چگونه باید در چنین شرایطی برخورد کنند! من فکر می‌کنم در این مقوله کوتاهی صورت می‌گیرد.

خبرنگار: برای مقابله با این موضوع و برای اینکه امنیت کودکان از لحاظ جسمی‌و روحی در مدارس تامین شود وظیفه ما به عنوان فعال مدنی، فعال اجتماعی و رسانه یا شهروند چیست؟ چه کاری باید انجام دهیم؟ آیا ما باید کاری انجام دهیم یا صرفاً باید مطالبه گر باشیم؟آیا باید کمپین‌های مخصوصی راه اندازی کنیم برای اینکه بتوانیم مدارس را تجهیز کنیم یا این موضوع را صرفاً از آموزش و پرورش
مطالعه کنیم؟

| فاطمه رحیمی: آقای نیک‌نژاد خیلی حرف درستی زدند همه ما باید در درجه اول بپذیریم که در اتفاقاتی که رخ داده است مقصر هستیم و بعد از اینکه پذیرفتیم که مقصر هستیم هر کسی باید نقش خودش را ایفا کند هر کسی در هر شرایط و موقعیتی که قرار دارد بسته به شرایط و موقعیت خود وظیفه ای را باید به دوش بکشد گاه این وظیفه کمک رسانی برای ساخت و تامین امنیت مدارس به شمار می‌آید و گاه اطلاع رسانی به شهروندان و افراد جامعه است. در این بین مسئولان نیز باید مسئولیت شان را افزایش دهند و وزیر نیز باید نظارت اش را افزایش دهد؛ به نظر من هر کسی در جایگاه خودش باید به این موضوع بپردازد.

| علیرضا کریمی: کسانی که در روستا قرار دارند خیلی با این شرایط مواجه می‌شوند که به مدرسه می‌روند برای ثبت نام فرزندانشان و وقتی مورد یا مشکل را می‌بینند و این موضوع را مطالبه گری می‌کنند و نسبت به آن واکنش نشان می‌دهند یا اعتراض می‌کنند؛ مدیر مدرسه خیلی راحت به آنها می‌گوید همینی که هست می‌خواهید بخواهید نمی‌خواهید می‌توانید بچه تان را از مدرسه ببرید! در چنین مواقعی خانواده باید چه کاری انجام دهد؟

| محمدرضا نیک نژاد: متاسفانه این موضوع به شدت دیده می‌شود و خانواده‌ها با کوچکترین اعتراض مدیر مدرسه یا مسئولین مدرسه پا پس می‌کشند و این به دلیل عدم آگاهی خانواده‌ها است منافع کوتاه مدت بچه‌هایشان برایشان اهمیت دارد ولی نمی‌دانند که یک منافع بلند مدتی نیز در این بین مطرح است که یک نسل از بچه‌هایشان و بچه‌های بچه‌های شان را دربرمی‌گیرد؛ این موضوع باید آگاهی رسانی شود به نظر من این موضوع باز هم برمی‌گردد به اینکه خانواده‌ها نسبت به حقوقشان آشنایی ندارند. ما باید به عنوان فعالین مدنی و رسانه ای آنها را از حقوق شان مطلع کنیم. خانواده‌ها باید بدانند شخصی که پشت میز نشسته قرار است به آنها خدمت کند نه اینکه خانواده‌ها به آن مسئول که پشت میز است خدمت کنند! من به شخصه به تغییرات اجتماعی و دراز مدت امیدوار هستم. این تغییرات درازمدت است اما ماندگار است، به نظر من ما باید سطح آگاهی مردم را افزایش دهیم، مطالبه گر باشیم و مطالبات را روشن کنیم تا مردم نیز بتوانند مطالبه‌گر باشند. برخی از مدیران نا به حق بر جایگاه خود نشستند ولی ما زورمان نمی‌رسد که آنها را تغییر دهیم پس باید نگاهمان را به سمت جامعه ببریم و آگاهی رسانی را افزایش دهیم تا سطح مطالبات مردم و جامعه نیز افزایش پیدا کند و بتوانند از مدیران و مسئولین مدرسه مطالبه‌گر باشند. در این قضیه من دور نمای نزدیک مثبتی را می‌بینم که دست یافتنی است و اگر سطح مطالبات مردم افزایش پیدا کند مسلماً امنیت در مدارس نیز افزایش می‌یابد.

| مونیکا نادی: خیلی خوب است که آدم مطالبه‌گر باشد اما اینکه این مطالبه‌گری‌ها تا چه اندازه به نتیجه می‌رسد نیز موضوعی است که باید در نظر گرفت! البته این روند باید ادامه پیدا کند و آگاهی رسانی باید افزایش یابد اما برای همین طرحی که داده شد و کودکان افغانستانی هم توانستند در مدارس ثبت‌نام کنند ما یک سرایدار داشتیم که افغانستانی بود و بچه آنها را هیچ مدرسه ثبت نام نمی‌کرد! در صورتی که درباره ثبت نام آنها در مدرسه بخشنامه و آیین‌نامه وجود داشت. خود من به شخصه پرونده آن را به مدارس مختلفی بردم و گفتم طبق آیین نامه شما باید این دانش آموز را ثبت نام کنید اما هیچ مدرسه ای راضی به ثبت نام او نشد! مسئولان مدارس معتقد بودند که این بچه محیط مدرسه را خراب می‌کند! مطالبه گری خوب است اما در خیلی از مواقع مثل مواقع اینچنینی به جایی نمی‌رسند. همه ما باید به عنوان شهروند حداقل‌هایی را که می‌توانیم برای بچه‌ها انجام دهیم همه ما مطالبه‌گری می‌کنیم اما اینکه چقدر طول می‌کشد تا به این مطالبات مان دست پیدا کنیم موضوعی است که باید به آن پرداخته شود.

| نیک نژاد: به نظر شما تا
چه اندازه خانواده‌هایی که کودکانشان در این مدارس درس می‌خوانند در نوع برخورد مدیر با ثبت نام یک کودک کشور همسایه موثر است؟

| مونیکا نادی: مسلماً خانواده‌ها نقش اساسی را در این بین ایفا می‌کنند چون خانواده‌ها خواستند که کودکانشان در کنار این کودکان در چنین مدرسه درس نخوانند در واقع این فرهنگ را خود خانواده‌ها به بچه‌ها و محیط مدرسه القا کردند!

| نیک نژاد: در عین حال ما مدارسی مثل مدرسه یزد را هم داشتیم که می‌خواستند مدرسه را از کودکان افغانستانی خالی کنند اما این اتفاق نیفتاد و کودکان افغانستانی به مدرسه بازگشتند ما از این موارد داشته‌ایم مثلا در یک مورد یک کودک ایدزی را مدرسه ثبت نام نمی‌کردند، فشار خانواده‌ها به همراه همراهی‌های مدیر سبب شده بود که این کودک در مدرسه ثبت نام نشود! حرف من این است که این نگاه اجتماعی است که سبب به وجود آمدن خیلی از محرومیت‌ها می‌شود.

| مونیکا نادی: بله در این بین به نظر من هم نقش رسانه است که باید آگاهی مردم را افزایش دهد؛ باید حقوق اساسی افراد جامعه و حقوق کودکان ترویج پیدا کند تا در ذهن آدمها جا بیفتد. به نظر من این که ما پول جمع کنیم و مدرسه بسازیم بد نیست اما شاید همه نتوانند این کار را بکنند وظیفه این است که ما آگاهی‌ها را افزایش دهیم به نظر من این موضوع خیلی موثرتر خواهد بود.

خبرنگار: با توجه به این موضوع که در حال حاضر کمپینی راه‌اندازی شده و وزیر هم گفته است که یک سوم حقوقش برای بازسازی مدارس در این کمپین هزینه خواهد کرد، به نظر شما این راه برای بازسازی مدارس مناسب است یا باید آگاهی‌رسانی افزایش پیدا کند و فعالیت‌های مدنی و رسانه ای در این حوزه افزایش یابد؟

| فاطمه رحیمی: باید دید هر نهاد اجتماعی با چه هدفی تشکیل شده است براساس آن هدف آن وقت می‌توان مسئولیت و وظیفه آن را تعریف کرد؛ یک نهاد مثل پویش «بدسرپرست تنهاتر است» وظیفه آگاهی رسانی عمومی‌و مطالبه‌گری را برعهده دارد و نهاد دیگری وظیفه دیگری بر عهده دارد؛ به نظر من هر دوی این کارها تاثیرگذار هستند. در خیلی از مواقع شاهد هستیم که دولت با کمبود بودجه یا عدم مدیریت صحیح همراه است. به هر دلیلی اتفاقی که باید نمی‌افتد و نتیجه آن هم این می‌شود که یا دیوار روی سر بچه‌ها خراب می‌شود و یا بچه‌ها در آتش می‌سوزند! اینجا است که وظیفه برخی کمپین‌ها و پویش‌ها برای جمع کردن کمک‌های مردمی‌تعریف می‌شود. من اینطور فکر می‌کنم که در چنین شرایطی بد نیست اگر مردم کمک‌های مردمی‌و مالی خود را به کمپین‌ها بدهند تا آنها بتوانند برای ساخت و تجهیز مدارس اقدام کنند. در عین حال نهادهای دیگری نیز وجود دارند که وظیفه آگاهی رسانی را برعهده دارند کار خودشان را هم انجام می‌دهند، نمی‌توان گفت که یکی از این دو بی تاثیر است. قطعاً هر دو تاثیرگذار هستند گرچه با احترام به تمام کسانی که در برخی انجمن‌های خیریه در حال کار کردن هستند و سالهاست که در این انجمن‌ها زحمت
می‌کشند اما شاهدیم که برخی انجمن‌های
خیریه تبدیل به یک بیزینس در کشور ما شده است برای مثال وقتی به حاشیه شهرها می‌رویم و نگاه می‌کنیم متوجه می‌شویم که هر یک از خیریه‌ها یک منطقه استحفاظی دارند و معلوم است که بدشان هم نمی‌آید که این حاشیه‌نشینی وجود داشته باشد! چراکه وقتی که حاشیه نشینی هست آن خیریه هم می‌تواند وجود داشته باشد! برای ما بارها اتفاق افتاده که به یک به مناطق محروم رفته ایم، خیلی از افرادی که در حاشیه‌های شهر و مناطق محروم زندگی می‌کنند از شهرستان‌ها و دهات‌های خیلی دور به این مناطق آمدند و وقتی از آنها می‌پرسیم که چرا به این مکان آمده در جواب می‌گویند که اینجا صلواتی‌ها زیاد می‌آیند! به خیریه‌ها لقب صلواتی می‌دهند و منظورشان این است که خیریه‌ها در این مکان‌ها کمک‌های بیشتری می‌کنند! در واقع اینجا است که متوجه می‌شویم خیریه‌ها دامن می‌زنند به این آسیب‌ها. بنابراین نمی‌توان گفت که همه این پول جمع کردن‌ها کارکرد مثبتی دارند. اما نمی‌توان منکر کارکردهای مثبت آن هم شد. همانطور که نمی‌توانیم کارکردهای منفی آن را هم انکار کنیم.

| مونیکا نادی: به نظر من نمی‌توان نقش موثر خیریه‌ها را نادیده گرفت اما می‌توان به بخش کمک‌های مردمی‌ساز و کاری داد تا به نحو احسن اجرا شوند و در ساز و کاری که باید استفاده شوند؛ به هر حال ما یک کشور در حال توسعه هستیم خیلی از زیرساخت‌ها را نداریم و ضعف‌هایی نیز داریم بنابراین نمی‌توانیم بگوییم که یک سری از خیریه‌ها نباید فعالیت کنند؛ البته این را صرف نظر از ایراداتی که به برخی از خیریه‌ها گرفته شد می‌گویم. یعنی با در نظر گرفتن اینکه کار یک سری از کمپین‌ها و خیریه‌ها ایرادی ندارد به نظر من در شرایط فعلی حضورشان بسیار موثر است اما من به شخصه ترجیح می‌دهم که فعالیت‌ها ساختار دیگری داشته باشند. شاید اگر الان آقای وزیر مشارکت می‌کرد در طرح‌هایی که موجب افزایش آگاهی عمومی‌می‌شود یا طرحی که آموزش حقوق کودک در مدارس را اجرا می‌کند یا طرحی اجباری برای معلمین مدرسه برگزار می‌شد، خیلی موثر تر بود در عین حال در حال حاضر خیریه‌های نیز وجود دارند که در امر ساخت مدارس بسیار قوی هستند اما در همان بخش ساخت مدارس نیز ما توزیع عادلانه ای در آن نمی‌بینیم، برای مثال وقتی که زلزله کرمانشاه اتفاق افتاد ما با حجمی‌از خیرین مواجه شدیم که به کرمانشاه هجوم آوردند در حالی که بخش‌هایی از استان سیستان و بلوچستان از همان ابتدا خیلی وضعیت بدتری را داشت اما هیچ خیریه‌ای به آنها توجه نکرده است! حتی می‌توان این موضوع را عنوان کرد که در خیریه‌ها هم نگاهی وجود دارد که دوست دارند بیشتر دیده شوند به همین دلیل است که بحث توزیع عادلانه امکانات در کشور از لحاظ خیریه‌ها و کمپین‌ها نیز نادیده گرفته می‌شود.

| نیک نژاد: من به طور کلی با این خیریه‌ها مخالف هستم آن هم نه به این دلیل که خیریه‌ها کارشان کم است به نظر من کار خیریه یک کار انسانی است و همه باید در آن شراکت داشته باشند ولی ما با یک موضوع در آموزش و پرورش گرفتار هستیم و آن هم اعتیاد مزمن آموزش و پرورش به پول مردم است! به نظر من ریشه کاهش بودجه همین نگاهی است که به جیب مردم دارند؛ ما چندین نوع مدرسه در ایران داریم اما تنها تفاوت آنها این است که یکی نوک انگشتانش را در جیب مردم می‌کند و دیگری دستش را تا آرنج در جیب مردم فرو می‌کند! حضور خیریه در مدارس در ادامه کمک‌های دل بخواهی زورکی که مدارس از خانواده‌ها می‌گیرند اتفاق افتاده و آموزش و پرورش را معتاد کرده است! آن هم معتاد به یک سری پول‌های هنگفتی که وارد آموزش و پرورش می‌شود. ما مدارسی را داریم که هر اتفاقی که شما بگویید در آن اتفاق می‌افتد اما مدیر تنها نشسته و کارت می‌کشد! بخشی از این پول در اداره وزارت آموزش و پرورش مصرف می‌شود و در خیلی از مواقع فساد نیز ایجاد می‌کند! به نظر من خیلی از این خیرین آموزش و پرورش را لخت کردند و معتادش کردند. این موضوع باید از ریشه کنده شده و از بین برود بعدش هم این‌ها کاری از پیش نمی‌برند! شما ۱۴ میلیون دانش آموز دارید و بخش زیادی از آنها در مناطق محروم زندگی می‌کنند. خیرین مدرسه ساز به چند تای آنها می‌توانند رسیدگی کنند؟ ما ۳۵ درصد مدارس مان تخریبی است! ۳۵ درصد ۱۱۰ هزار مدرسه چقدر می‌شود؟ چیزی نزدیک به ۳۵ تا ۳۸ هزار مدرسه تخریبی است و خیرین کمتر از ۱۰۰ تا مدرسه در سال می‌سازند؛ پس این کار مشکلی از مشکلات آموزش و پرورش را حل نمی‌کند مضاف بر اینکه کار اصلی یک کمپین آموزش است شما کمپین می‌سازید تا توجه مردم را جلب کنید؛ به نظر من دولت در برخی از حیطه‌ها یک وظیفه ذاتی دارد که تنها وظیفه دولت است و شما در این حیطه‌ها نمی‌توانید به مردم چشم داشته باشید در کشورهای دیگر هم خیلی مدارس خصوصی وجود دارد اما هزینه‌های آنها را نیز دولتشان پرداخت می‌کند این شکل از مدارس خصوصی و این پول گرفتن‌ها احتمالا مختص ایران است؛ این نگاه خیریه داشت به آموزش تنها مختص به ایران است! آموزش، بهداشت و امنیت مسائلی هستند که در حیطه دولت است و تنها دولت باید به آنها رسیدگی کند؛ هیچ کس نباید در این حیطه‌ها دخالت کند و دولت هم نباید چشمداشتی به کمک‌های مردمی‌داشته باشد!

خبرنگار: موضوع دیگری که خیلی جنجال برانگیز است موضوع بودجه آموزش و پرورش است، تا پیش از این آموزش و پرورش مدعی بود که بودجه ندارد که در رابطه با موضوعات مختلف تخصیص دهد اما در حال حاضر گفته می‌شود که بودجه آموزش و پرورش افزایش پیدا کرده است. به نظر شما چطور می‌شود بودجه را در راه درست استفاده کرد و اینکه چرا بعد از این اتفاق‌ها بودجه تخصیص داده شد؟ آیا حتما باید اتفاقی بیفتد و یک سری آدم‌ها قربانی شوند تا بودجه افزایش پیدا کند؟

| نیک نژاد: دوستان همه نظرشان بر این است که بودجه افزایش پیدا کرده در حالی که چنین نیست؛ با توجه به تغییراتی که در حال حاضر در بودجه می‌بینیم و با توجه به اعداد و ارقامی‌که اعلام شده است، بودجه آموزش و پرورش اصلا افزایش پیدا نکرده است. می‌گویند کل بودجه 40 درصد افزایش پیدا کرده ،ادعای مسئولان این است که بودجه آموزش و پرورش 28 تا 30درصد افزایش یافته اما عدد و رقم‌های بودجه ای که اعلام کرده اند اصلا این را نمی‌گوید. مسئولان معمولا عادت دارند آنقدر اعداد و رقم می‌گویند و این آمار را آشفته بیان می‌کنند که همه گیج می‌شوند! به نظر من به قصد هم این کار را می‌کنند تا قسمت‌های غیرشفاف بودجه خیلی رو نشود! بودجه آموزش و پرورش در حال حاضر 45 هزار میلیارد تومان است و افزایش نیافته، یکی از معیار‌ها برای این که بسنجیم بودجه آموزش و پرورش افزایش یافته یا نه این است که سهم بودجه آموزش و پرورش را از بودجه عمومی‌بسنجیم. در حال حاضر بودجه آموزش و پرورش 45 هزار میلیارد تومان است و بودجه عمومی‌کشور 6/478 هزار میلیارد تومان است این عدد‌ها را که بر هم تقسیم کنیم عدد44/9 در می‌آید و این مقدار عددی است که بودجه افزایش پیدا کرده است. این عدد چیزی که در لایحه بودجه وجود دارد و مورد استناد است؛ آن عدد 5/13 کاملا غلط است البته منابعی که عدد 5/13 روی آن استناد می‌کنند را معرفی نکرده اند. من این لایحه را که 300 صفحه است به طور کلی خوانده ام اما هیچ جای آن به این موضوع اشاره نکرده اند! 44/9 سهم آموزش و پرورش از بودجه عمومی‌کشور است. حالا این روند به چه صورت است را باید توضیح دهم که بالاترین سهم بودجه 2/15 بوده و به اولین سال دولت بهار اختصاص دارد. نه اینکه آن دولت این بودجه را اختصاص داده باشد، سال‌های قبل این بنیاد را بنا نهاده بودند اما در حال حاضر به صورت کاملا پلکانی در حال منفی شدن است و کاهش پیدا می‌کند. در آخرین سال دولت سازندگی بودجه آموزش و پرورش 12 میلیارد دلار بوده است اما بعد از آن در دولت بهار دلار را به ریال تبدیل کردند و ما با این روند با یک کاهش بودجه اساسی در آموزش و پرورش رو به رو شدیم. بعد از آن بودجه آموزش و پرورش پستی‌ها و بلندی‌های زیادی را طی کرد و حتی در زمانی در دولت بهار سهم بودجه آموزش و پرورش از بودجه عمومی‌به 7 درصد رسید. هر سال بر بودجه آموزش و پرورش 10 تا 12 درصد افزوده می‌شد.از آن جایی که آموزش و پرورش با همه نهادهای دیگر متفاوت است و دلیل آن هم این است که آموزش و پرورش منبع درآمدی ندارد و یک نهاد سرمایه ای است، این نهاد حتی با وزارت بهداشت هم متفاوت است چرا که وزارت بهداشت بیمارستان دارد و بیمارستان‌های آن برایش درآمدزایی می‌کنند اما در رابطه با آموزش و پرورش این طور نیست چون هیچ منبع درآمدزایی ندارد! ما حتی اگر بگوییم به صورت مبالغه آمیز سهم آموزش و پرورش 28 درصد افزایش یافته است باید به این نکته نیز اشاره کنیم که آموزش و پرورش درآمدی ندارد، دولت با یک بودجه انقباظی بودجه کشور را بسته است و خیلی از این وزارتخانه‌ها را به حال خودشان رها کرده است و منبع دخل و خرجشان را از بودجه جدا کرده و به خودشان سپرده است. آموزش و پرورش نسبت به سایر نهاد‌ها بودجه بیشتری
دریافت کرده اما وقتی نسبت به افزایش قیمت دلار و تورم و غیره در نظر می‌گیریم ،
چون این وزارتخانه منبع درآمد خارجی ندارد، این 29 درصد عملا یک عقب گرد
20 تا 30 درصدی است. با توجه به اتفاقاتی که در بودجه سال گذشته رخ داد
و ورود افکار عمومی‌بر تحلیل بودجه را شاهد بودیم که تاثیر بسزایی هم در
این باره داشت به نظر می‌رسد که بودجه امسال به شدت مبهم بسته شده و حداقل در بخش آموزش و پرورش خیلی از ریزه کاری‌ها وجود ندارد. در بخش ایمنی مدارس بودجه ای که در حال حاضر اختصاص داده اند به باز سازی و نوسازی مدارس خیلی عدد ناچیزی است! در لایحه ای که دولت به عنوان لایحه بودجه اعلام کرده 27 میلیارد بودجه نوسازی مدارس است. اگر این عدد را تقسیم بر 112 هزار مدرسه ای که در کل کشور وجود دارد، کنیم عدد خیلی خیلی اندک می‌شود. البته تنها این نیست ما یک رقمی‌هم به عنوان بودجه سرانه داریم که هزینه جاری مدارس است، به ازای هر دانش آموزی عددی نسبت می‌دهند و این سرانه متعلق به مدارس است. تقریبا از دوران احمدی نژاد به بعد سرانه ای پرداخت نمی‌شود. مسئولان می‌گویند پرداخت می‌شود اما ما هیچ جا نمی‌بینیم که پرداخت
شده باشد! از دورترین و محروم ترین
مدارس هم در حال حاضر پول
گرفته می‌شود. من مدتی در مناطق محروم تدریس کرده‌ام و در جریان این موضوعات هستم. چه برسد به مدارس تهران و مدارس غیردولتی که حالا هزینه‌هایش به 20 میلیون تومان هم می‌رسد! این سرانه برای هر نفر در سال25 هزار تومان می‌شود که وقتی به 12 ماه سال تقسیمش می‌کنیم می‌شود چیزی حدود 2 هزار تومان در ماه. این 2 هزار تومان چه دردی را می‌خواهد از مردم دوا کند؟ ما در حال حاضر 35 تا 38 هزار مدرسه کاملا تخریبی داریم! متاسفانه مسئولان آن بخشی که باید بازسازی شود را اصلا نمی‌گویند و در حال حاضر نزدیک به 30 درصد مدارس‌مان نیاز به بازسازی دارند. جمع این دو می‌شود نزدیک به 60 درصد یعنی 60 درصد مدارس‌مان نیاز به بازسازی و تخریب دارند و این بودجه 27 میلیارد تومان چه دردی از این حجم مدارس خراب درمان می‌کند؟علاوه بر این که جان بچه‌ها در مدارس باید حفظ شود که نمی‌شود، سلامت آن‌ها نیز باید تامین شود که باز هم نمی‌شود! بحث شیر در مدارس موضوعی است که در سال‌های اخیر خیلی به آن پرداخته می‌شود! 2 سال پیش
برای شیر مدارس 200 میلیارد تومان بودجه گذاشته بودند سال پیش
180 میلیارد تومان بودجه در نظر گرفته شد یعنی کاهش پیدا کرد و این در حالی
است که باید افزایش می‌یافت چون جمعیت رو به افزایش است. تا سال پیش این موضوع در اصل بودجه آمده بود اما امسال آن را در فرعیات بودجه گنجانده اند! امسال آن را در جدول 9 قرار داده اند و زیر جدول نوشته شده که اعداد و ارقام در این جدول با توافق سازمان برنامه و بودجه تخصیص پیدا می‌کند که تجربه من نشان می‌دهد با این شرایط اصلا تخصیص پیدا نخواهد کرد، همچنان که در سال جاری وارد زمستان شده ایم و سال تحصیلی در حال پایان است اما همچنان شیر مدارس داده نشده است! برای تربیت بدنی هم به همین صورت است. این یک مشکل اساسی است که 98 درصد از بودجه ناکارآمد و ناکافی آموزش و پرورش خرج هزینه‌های جاری آن می‌شود. البته این موضوع نباید بهانه ای بشود دست وزیر که هر مسئله‌ای را به نبود یا کمبود بودجه ربط بدهد! این به این معنی است که وزیر باید پاسخگو باشد و اگر نمی‌تواند باید کنار برود!

خبرنگار: مشکل دیگری نیز وجود دارد و آن هم این است حوادثی که به وجود می‌آید خیلی زود فراموش می‌شود. مسئولین هم انگار فراموش می‌کنند که چه اتفاقی افتاده و کسی هم نمی‌خواهد که پاسخگو باشد! به نظر شما چه کاری باید در این باره اتفاق بیفتد؟

| مونیکا نادی: این خصلت جامعه است و این موضوع در رابطه با همه آسیب‌ها اجتماعی صدق می‌کند و تنها مربوط به موضوع آموزش و پرورش نیست. اتفاقی که اتفاق می‌فتد در همان روزی که اتفاق افتاده خبر داغ است و بعد از آن فراموش می‌شود یکی از دغدغه‌های فعالین اجتماعی هم همین است که به مسئولان بگویند اتفاقی که افتاده هنوز تمام نشده . در این بین نقش اصلی را رسانه‌ها ایفا می‌کنند و جهت دهی فعالیت‌های اجتماعی توسط رسانه‌ها می‌تواند به سمت آن موضوع ادامه پیدا کند.

| فاطمه رحیمی: من هم در این راستا نقش رسانه را بی بدیل می‌دانم. برای این که گیریم مسئولی که حضور دارد به هر دلیلی می‌خواهد فراموش کند، وظیفه ما در این بین چیست؟ ما وظیفه مان این است که گوشزد کنیم و موضوع را رها نکنیم. البته یک موضوع دیگر هم این است که آنقدر حجم اتفاقاتی که در جامعه در حال رخ دادن است زیاد است که یک سر شدگی در جامعه رخ داده. هنوز از یک حادثه بیرون نیامده‌ایم که حادثه بعدی رخ می‌دهد و جامعه نیز کشش این حجم از اتفاقات ناگوار را ندارد.

| علیرضا کریمی‌: شما اگر به جای وزیر آموزش و پرورش بودید چه می‌کردید؟

| نیک نژاد: یک فضای بسته مدیریتی وجود دارد که به شما اجازه کار کردن نمی‌دهد. وزرا قبل از اینکه به این مقام منصوب شوند می‌دانند که چه خبر است پس می‌روند تا یک تغییر ایجاد کنند یا این که شرایط را با همین منوال پیش ببرند. این وزیر نیامده که تغییری ایجاد کند. ما نیاز به وزیر جنگنده داریم که همه چیز را در نظر بگیرد. کنکور و حذف مدارس سمپاد خیلی مهم است اما مهم‌تر از جان بچه‌ها نیست، از این که معلم سرویس مدرسه خودش بشود یا راننده اسنپ بشود مهم تر نیست! وزیر مسئول است و باید وزیر همه باشد. هم وزیر دانش آموزان و هم وزیر معلمان و مدیران؛ وزیر باید وزارت کند و اگر نمی‌تواند باید مثل وزیر بهداشت کنار برود. وزیر باید قبل از این که بودجه به مجلس بیاید دعواهایش را انجام دهد.

| فاطمه رحیمی: من از طرف کمپین بد سرپرست تنها تر است می‌توانم بگویم اگر نیاز است که فعالیت‌های متمرکزی برای آگاهی عمومی‌انجام شود ما می‌توانیم دست یاریمان را به سمت آموزش و پرورش دراز کنیم و به آن‌ها کمک کنیم.

| مونیکا نادی: به نظر من گذشته از همه مشکلاتی که وجود دارد به کودکان به عنوان یک افراد انسانی صاحب حق نگاه نمی‌شود. انگار کودکان دغدغه نیستند و به آن‌ها به عنوان افراد با یک هویت مستقل نگاه نمی‌شود و به نظر من شروع اصلاح این نگاه می‌تواند شروع یک مسیر بهتر برای کودکان باشد.

| نیک نژاد: امنیت روانی کودکان به طور کلی در آموزش و پرورش نادیده گرفته می‌شود. آموزش و پرورش مشکلات زیادی دارد که تنها موضوع پولی و بودجه ای آن مطرح می‌شود. نیروهای مشاوره در مدارس حذف شده است. مشاوره نقش پررنگی در مدارس دارد آن‌ها از خودکشی و افت تحصیلی دانش آموزان جلوگیری می‌کنند اما در حال حاضر در مدارس عملا حذف شده اند. آموزش و پرورش به جای این که پای خیریه‌ها را در مدارس باز کند باید پای نهاد‌های مدنی را به مدارس باز کند اما این کار را انجام نمی‌دهد. به نظر من مشکلات در این زمینه‌ها زیاد است و ما به عنوان نهاد‌های رسانه ای و مدنی وظیفه مان این است که در این زمینه‌ها خیلی بیشتر آگاه رسانی کنیم.

***
مونیکا نادی:
خیلی خوب است که آدم مطالبه‌گر باشد اما اینکه این مطالبه‌گری‌ها تا چه اندازه به نتیجه می‌رسد نیز موضوعی است که باید در نظر گرفت! البته این روند باید ادامه پیدا کند و آگاهی رسانی باید افزایش یابد اما برای همین طرحی که داده شد و کودکان افغانستانی هم توانستند در مدارس ثبت‌نام کنند ما یک سرایدار داشتیم که افغانستانی بود و بچه آنها را هیچ مدرسه ثبت نام نمی‌کرد! در صورتی که درباره ثبت نام آنها در مدرسه بخشنامه و آیین‌نامه وجود داشت. خود من به شخصه پرونده آن را به مدارس مختلفی بردم و گفتم طبق آیین نامه شما باید این دانش آموز را ثبت نام کنید اما هیچ مدرسه ای
راضی به ثبت نام او نشد! مسئولان مدارس معتقد بودند که این بچه محیط مدرسه را خراب می‌کند! مطالبه گری خوب است اما در خیلی از مواقع مثل مواقع اینچنینی به جایی نمی‌رسند. همه ما باید به عنوان شهروند حداقل‌هایی را که می‌توانیم برای بچه‌ها انجام دهیم همه ما مطالبه‌گری می‌کنیم اما اینکه چقدر طول می‌کشد تا به این مطالبات مان دست پیدا کنیم موضوعی است که باید به آن پرداخته شود.
***
فاطمه رحیمی:
نکته ای که من می‌خواهم به آن اشاره کنم در رابطه با صدا و سیما است. اسم این رسانه، رسانه ملی است و حق همه ما است که در آن آگاهی رسانی
انجام شود. حقوقی را که درباره آن صحبت می‌کنیم باید در این رسانه ملی به بچه‌ها آموزش داد. شبکه مختص کودکان به جای اینکه تولد آقای عسگر اولادی یا آقای ولایتی را به بچه‌ها تبریک بگوید در حالی که اصلاً لزوم و ضرورتی برای این کار وجود ندارد، این شبکه موظف است که به بچه‌ها آموزش دهد؛ باید به بچه‌ها بیاموزد که حقوق اولیه شان
چیست و چگونه می‌توانند از این حقوق اولیه خود بهره‌مند شوند. وظیفه صدا و سیما است که به شهروندان و به آن پدر و مادرانی که در مدرسه کودکشان مورد ظلم یا خشونت قرار گرفت و امنیت روحی و جسمی‌او به مخاطره افتاده اما اعتراض نمی‌کنند بیاموزد حقوقشان چیست و چگونه باید در چنین شرایطی برخورد کنند! من فکر می‌کنم در این مقوله کوتاهی صورت می‌گیرد

***
مونیکا نادی:
به طور کلی یکی از حقوقی که همه افراد جامعه از آن برخوردار هستند این است که از یک محیط زندگی سالم و ایمن بهره مند شوند و این محیط چه از نظر جسمی‌و چه از نظر روانی باید سالم و ایمن باشد. این موضوع جزو حقوق اساسی محسوب می‌شود که بشر از آن بهره مند است. ولی در حال حاضر چیزی که ما شاهد آن هستیم این است که در کشور ما گاهی این حق به رسمیت شناخته نمی‌شود و ما مدام نمونه‌های نقض آن را می‌بینیم. این اتفاقات را وقتی بیشتر می‌بینیم که پای کودکان به میان می‌آید. انگار ایمنی کودک از نظر جسمی، روانی و حتی جنسی در اولویت قرار ندارد و داخل دغدغه‌های مسئولین نیست! در حالی که ما می‌دانیم دولت و مسئولین مسئول اصلی تحقق این حقوق برای افراد هستند. ما قانون اساسی را به عنوان بارز ترین متن قانونی که وجود دارد، اصل 30 قانون اساسی دولت‌ها را ملزم کرده تا وسایل آموزش و پرورش را برای کودکان فراهم کنند. این یعنی از ابتدا رشد و شکوفایی کودکان به وسایل و تجهیزات نیاز دارد اما ما می‌بینیم که این اتفاق نمی‌افتد. از طرف دیگر ما در متن‌های قانونی پیمان نامه حقوق کودک را داریم که در آن آمده تامین منافع عالی کودکان جزو مسئولیت اساسی دولت‌هاست یعنی دولت‌ها باید همه ابعاد امنیت کودکان را تضمین کنند اما ما در حال حاضر معیار دغدغه‌هایمان به حدی کاهش یافته که تنها به این فکر می‌کنیم که کودک وقتی صبح، سلامت از خانه خارج می‌شود، شب به سلامت به خانه بازگردد؛ دیوار روی سر او آوار نشود، اتوبوس او در دره سقوط نکند، آتش نگیرد و کسی او را اذیت نکند. کار به جایی رسیده که ما نمی‌توانیم به این فکر کنیم که کیفیت آموزش مدرسه چگونه است و دغدغه‌های سن کودک به چه صورت است! در قانون مربوط به آموزش و پرورش که اسم آن قانون اهداف و وظایف آموزش پرورش است آموزش و پرورش را ملزم کرده که نیازمندی‌های آموزشی مثل مکان و تجهیزات آموزشی ایمن و سالن را این سازمان باید تامین کند و جزو وظایف آن به شمار می‌آید که اقداماتی انجام دهد تا باعث ارتقای سلامت جسمی‌و روحی کودکان شود. اما چیزی که ما شاهد هستیم در عمل نه تنها چنین اتفاقی نمی‌افتد بلکه از مسئولیت خود شانه خالی می‌کنند مثل حادثه اخیر آتش سوزی در زاهدان. دولت در وظایفش کوتاهی می‌کند و آنچه را که باید انجام نمی‌دهد و تنها با حرف‌هایی مثل کمبود بودجه کم کاری‌های خودش را توجیه می‌کند. در وضعیتی که همه کشور‌های دنیا به دنبال ارتقای کیفیت آموزشی و هوشمند سازی مدارس هستند ما هنوز در نیاز‌های اولیه مان مانده ایم و شاهدیم که بخاری نفتی آتش می‌گیرد و دیوار فرو می‌ریزد
***
نیک نژاد:
بودجه آموزش و پرورش اصلا افزایش پیدا نکرده است. می‌گویند کل بودجه 40 درصد افزایش پیدا کرده ،ادعای مسئولان این است که بودجه آموزش و پرورش 28 تا 30درصد افزایش یافته اما عدد و رقم‌های بودجه ای که اعلام کرده اند اصلا این را نمی‌گوید. مسئولان معمولا عادت دارند آنقدر اعداد و رقم می‌گویند و این آمار را آشفته بیان می‌کنند که همه گیج می‌شوند! به نظر من به قصد هم این کار را می‌کنند تا قسمت‌های غیرشفاف بودجه خیلی رو نشود! بودجه آموزش و پرورش در حال حاضر 45 هزار میلیارد تومان است و افزایش نیافته، یکی از معیار‌ها برای این که بسنجیم بودجه آموزش و پرورش افزایش یافته یا نه این است که سهم بودجه
آموزش و پرورش را از بودجه عمومی‌بسنجیم.
در حال حاضر بودجه آموزش و پرورش
45 هزار میلیارد تومان است و بودجه عمومی‌کشور 6/478 هزار میلیارد تومان است این عدد‌ها را که بر هم تقسیم کنیم عدد44/9 در می‌آید و این مقدار عددی است که بودجه افزایش پیدا کرده است
***
نیک نژاد:
من به طور کلی با این خیریه‌ها مخالف هستم آن هم نه به این دلیل که خیریه‌ها کارشان کم است به نظر من کار خیریه یک کار انسانی است و همه باید در آن شراکت داشته باشند ولی ما با یک موضوع در آموزش و پرورش گرفتار هستیم و آن هم اعتیاد مزمن آموزش و پرورش به پول مردم است! به نظر من ریشه کاهش بودجه همین نگاهی است که به جیب مردم دارند؛ ما چندین نوع مدرسه در ایران داریم اما تنها تفاوت آنها این است که یکی نوک انگشتانش را در جیب مردم می‌کند و دیگری دستش را تا آرنج در جیب مردم فرو می‌کند! حضور خیریه در مدارس در ادامه کمک‌های دل بخواهی زورکی که مدارس از خانواده‌ها می‌گیرند اتفاق افتاده و آموزش و پرورش را معتاد کرده است! آن هم معتاد به یک سری پول‌های هنگفتی که وارد آموزش و پرورش می‌شود. ما مدارسی را داریم که هر اتفاقی که شما بگویید در آن اتفاق می‌افتد اما مدیر تنها نشسته و کارت می‌کشد! بخشی از این پول در اداره وزارت آموزش و پرورش مصرف می‌شود و در خیلی از مواقع فساد نیز ایجاد می‌کند! به نظر من خیلی از این خیرین آموزش و پرورش را لخت کردند و معتادش کردند
***
فاطمه رحیمی:
من مشکلات را از آنجایی می‌بینم که یک روزنامه معتبر با سالها فعالیت رسانه ای از یک مسئول آموزش و پرورش دعوت می‌کند اما مسئولی حضور پیدا نمی‌کند! من مشکل را از آنجایی می‌بینم که وزیر آموزش و پرورش در جایگاه اپوزیسیون می‌نشیند و انتقاد می‌کند! وزیر انتقاد کند، من فعال مدنی انتقاد کنم و شمای فعال رسانه ای هم انتقاد کنید پس چه کسی قرار است این مشکل را درست کند؟ نظر من این است که اگر وزیر آموزش و پرورش نمی‌تواند مشکلات را حل کند می‌تواند استعفا بدهد یا این که حداقل شوآف نکنند! به نظر من واقعا مشکل نحوه مدیریت است!