فوتبال، رسانه ملی و مجالی که از کف می‌رود!

پایِ فوتبال که به میان می‌آید، به ویژه اگر بازی یوزهای ایرانی و ملی هم باشد، از غلغله خیابان‌ها‌ و کوچه پس کوچه‌ها‌ کاسته می‌شود و مردم ما هر چند هم که کمرشان زیر بار گرانی کمانی شده باشد، باز هم دوست دارند در خانه پایِ رسانه ملی بنشینند و فوتبال تماشا کنند وغُری بزنند و فریاد غم و شادی سر دهند. به یک اعتبار، ماجرای بزرگی همانند فوتبال، فرصت مناسبی است برای آشتی مردم با تلویزیون. این که رابطه مردم با رسانه ملی خوب نیست و به اصطلاح پیراهن مخاطبان با رسانه ملی سال‌ها‌ است در یک آفتاب خشک نمی‌شود؛ نکته‌ای است که برای اثباتش نیازی نیست انرژی زیادی هدر دهیم. نگاهی به دور و برمان و اقبال مردم به رسانه‌ها‌ی خارجی و فضای نت بسنده است.گویی دیوار آهنینی میان مردم و تلویزیون کشیده شده که به این آسانی‌ها‌ خراب نمی‌شود. اما با این همه، فوتبال به سبب پرمخاطب بودنش در کشور ما، سَرهای زیادی را دوباره به سوی صدا و سیما می‌گرداند و بسیاری از مردم با اینکه اخبار و حوادث را از رسانه‌ای به غیر از رسانه ملی
پی می‌گیرند اما هنوز هم هستند افرادی که به دلایلی ترجیح می‌دهند(مثلا به دلیل پخش نشدن فوتبال
از سوی بسیاری از کانال‌ها‌ی ماهواره‌ای به صورت زنده) فوتبال را از تلویزیون داخلی دنبال کنند. هم از این‌رو، پخش زنده فوتبال و برنامه‌ها‌ی مربوط به گزارش و تحلیل مسابقات اگر به صورت حرفه‌ای تدارک دیده شود، می‌شود آن را نشانه‌ای دانست که مدیران رسانه ملی از برخی برداشت‌ها‌ی شخصی و سلیقه‌ای دست شُسته‌اند و در مسیر کار حرفه افتاده‌اند و این نشانه، شاید مخاطبان را برای دیدن برنامه‌ها‌ی دیگر مشتاق تر کند. در این چند روز اما اگر برنامه‌ها‌ی مربوط به جام ملت‌ها‌ی آسیا را که به کار گزارش و تحلیل و.. . می‌پرداختند با دیده موشکاف بنگیریم، حاصل چندان چنگی به دل نمی‌زند و حاشیه‌ها‌ی این برنامه‌ها‌ متاسفانه گهگاه بر متن که فوتبال بود، می‌چربید! سخنان نسنجیده مجری، گاف‌ها‌یی که در مصاحبه با مهمانان خارجی به چشم آمد، ترجمه‌ها‌ی نادرست از حرف مربی و آگهی‌ها‌ی تبلیغاتی رسانه ملی که گویی تمامی ندارند، این برنامه‌ها‌ را تا حدی از طراوت‌انداخته بود و نشان داد در بر همان پاشنه می‌چرخد و اصلاح و خلاقیتی در کار نیست.



این آش آنچنان شور است که برخی عزا می‌گیرند که ناگزیرند ماجرای ملی همانند فوتبال را از رسانه ملی ببینند و برخی خام دستی‌ها‌ و
ناشی گری‌ها‌ی مجریان را با دندان قروچه تاب بیاورند! در بسیاری موارد می‌شود به شهروندان حق داد که سر در گوشی تلفن‌ها‌ی همراه شان فرو ببرند و اخبار و رخدادها را از سایر رسانه‌ها‌ی زیر و درشت پی جویی کنند. صدا و سیما با آن روابط عمومی پر دبدبه و کبکبه اش، بسیار بعید است انتقادها و گلایه‌ها‌ی مردم را نداند. همه رنجش شهروندان اما این است که هنوز مسئول صاحب همتی در رسانه ملی یافت نشده است که سلیقه مردم را به رسمیت بشناسد و کیفیت برنامه‌ها‌ را بالا ببرد. در سکون و درجا زدن رسانه ملی همین بس که مجری برنامه‌ای در یک برنامه زنده پس از بیست و‌اندی سال اجرای برنامه و چه و چه، هنوز کنترل درخوری بر اعصابش ندارد و گز نکرده پاره می‌کند و بی‌درنگ ناچار به پوزش خواهی می‌شود و یا اجرای برنامه را با گریه‌ها‌ی « دل سنگ آب‌کن» در می‌آمیزد و با سخنان نادقیق و پرچانگی‌ها‌ هم اهل اطلاع و هم مخاطبان عادی برنامه را می‌رنجاند. در حالی که چه بخواهیم چه نه، امروز شهروندان به سبب آشنایی با رسانه‌ها‌ی
بین المللی که برخی بسیار حرفه‌ای گردانده می‌شوند، اسلوب اجرای برنامه‌ها‌ی درون مرز و برون مرز را در ترازوی مقایسه قرار می‌دهند و اعتراف باید کرد که نتیجه چندان به سود تلویزیون ملی تمام نمی‌شود وتا این بساط برپا است، روند فرار مخاطب از صدا و سیما به سوی رسانه‌ها‌ی دیگر، ادامه دار است و مردم هم به مصداق یک مثل قدیمی حق دارند بگویند:« تا این آّب روان است، ما هم از آن نان می‌خوریم»!