حاجی فیروز نماد شادی یا نماد فقر؟!

یادش بخیر؛ در ایام قدیم هنگامی که بچه و کودک بودیم هنگام ایام و حلول سال جدید در هر کوی و بر زنی افرادی با لباسهای قرمز و تمیز و زیبا وبا کلاه قرمز زنگوله دار و یا مشکی مدور در هر کوی و برزن می‌ایستادند و با نواختن آهنگ‌های شاد و مسرورانه و بعضا با ریتم محلی سرود‌های شاد می‌خواندند و با دیدن آنها دلها رنگ و بوی تازه‌ای می‌گرفت و می‌گفتند که حاجی فیروزم من، سالی یک روزم من وگاهی اوقات از سر احسان و مهر و دوستی شکلات و شیرینی به کودکان می‌دادند تا دهانشان را برای سال جدید شیرین کنند و شیرین کام شوند و شادی کنند و سال جدید را با شادمانی آغاز کنند.
حاجی فیروز در طول ادوار مختلف تاریخ ایران تغییراتی در ظاهر و عملکرد خود داشته ومتناسب با فرهنگ جاری زمان خویش ظاهر شده است اما آنچه که جلوه داشته این نماد فرهنگی تغییر چهره داده تا زمان حال که با لباسهای قرمز و چین‌دار مندرس می‌پوشند و دایره و تنبک بدست و بعضا دستهای چرو کیده و ترک خورده
درهرکوی و برزن و یا مترو و اتوبوسشهری مشاهده می‌شوند که اشعار حاجی فیروز و پیروزی شادی بر قهر و جهل را با اشعار من‌درآوردی و کوچه بازاری در هم می‌آمیزند و می‌خوانند و ملعبه‌ای را می‌آفرینند که مگو و مپرس. این افراد که بیشتر به خواننده‌های دوره گرد بدون ریتم و آهنگ نمکین هستند بیشتر کسانی‌اندکه در این ایام که هر کس به گرفتاری خود مشغول هست از زادگاه و کا شانه خود از شهرهای دور و نزدیک زده‌اند و به کلان شهرهایی چون تهران می‌آیند تا برای ایام عید و سال نوی خود ذخری و توشه‌ای داشته باشند تا بتوانند در ایام عید چند صباحی خانه و خانواده‌شان را شاد و اداره کنند.
اما الآن دیگر از آن شادی و شادمانی خبری نیست و شادمانی از چهره این نمادهای فرهنگی و خود جوش ما بر نمی‌آید. چرا چنین شده است؟! حاجی‌فیروزها از آن چهره فیروز به معنای فاتح و پیروز که از القاب ایزد مهر گرفته شده است دیگر چنین نیستند. آنان از چهار راه درد می‌گذرند و از چهار راه فقر به کلان شهرهایی چون تهران می‌آیند تا قوت لایموتی برای خود دست و پا کنند. در واقع حرکات نمایش اینان بیشتر شبیه تلخک‌هایی است که از حالت طنز گذشته است اما همین حرکات نمایشی در درون خود طنز جانکاهی را نهفته دارد و آنگاه که ساز بزن و بکوب ظاهری و خالی از ریتم آنان بپایان می‌رسد رفتار استغاثه آنان بیشتر حالت آشکار نمایشی به خود می‌گیرد که: ‌ای مردم چه کار می‌کنید؟ چرا به ما کمک نمی‌کنید چرا به حاجی فیروز اهمیت نمی‌دهید آقا خدا خیرتان بده ما از راه دوری آمده ایم کمک‌مان کنید! اینجاست که آن نمایه‌ها و سمبل شادی و راستی به یکباره فرو می‌ریزد. عمو نوروز و حاجی فیروز شادی بخش دیروز امروز به مظهر استغاثه و نیاز در ذهن فرزندان و نونهالان ایرانی نقش می‌بنند و نقش می‌گیرد که نه از تاک دیروز نشانی می‌ماند و نه از تاک نشانی! و آن مظهرو جایگاه شادی‌آفرینی به جایگاه حرمانی و دریوزه‌گری وبه تعبیری به اسفل‌السافلین سقوط می‌کند، چرا و چرا؟ ما باید ملت شادتری باشیم ملتی که ازنظر منابع طبیعی پنجمین کشور دنیا با منبع کانی و ثروت آنچنانی است نباید انسان‌های اینچنینی را شاهد باشیم که از نمادها و فرهنگ اصیل برای پوشش فقرخویش استفاده کنند. آری در کشور پهناور و غنی ایران هر روز در کیوسک روزنامه‌ها برگزاری دادگاه مفسدان اقتصادی انسان نماهایی را می‌بینیم که میلیون‌ها ومیلیاردها دلار از اموال بیت المال را به یغما می‌برند و متاسفانه درفقدان اخبار شادی‌آور نوروزی این موارد اخبار صدر روزنامه‌ها وجراید را تشکیل می‌دهد؛ چرا باید چنین باشد؟ در این ایام


اگر در اکثر خانواده‌ها گوشت بخوری یا مهمانان را به خوردن آجیل دعوت کنی مثل آن است که آنان را به خوردن طلا دعوت کرده باشی؟!! چه شده است که کشورهایی چون مالزی وسنگاپور که جز حلبی آبادهای آسیای دور و ما ورای بحاربودند اکنون جزء پنج قدرت برتر اقتصادی دنیا یا آسیا شده‌اند؟! باید فضیلت عدالت را پاس بداریم. بیایید فضیلت عدالت را پاس بداریم و نوروز را روز نوکنیم ولباس شادی برتن این افراد غبار گرفته از فقر بپو شانیم. این وظیفه سنگینی است که بر عهده زمامداران دولت و به معنایی قوای حاکمیتی در کشور است چراکه فرموده است آن امام معصوم که مردم اصلاح نمی‌شوند جز آنکه زمامداران اصلاح شوند و زمامداران اصلاح نمی‌شوند جز آنکه مردم اصلاح شوند. آری نوروزمان آن هنگام جلوه پاکتری بخود می‌گیرد که دلی را شاد کنیم، نانی بر سر سفر‌ای بگذاریم چهره غم از آنان بزداییم که اگر این کار را نکنیم همان و سرمه کشیدن بر چشم کور است و شاهد مسخ ارزشها و سنتهای اصیل خود
خواهیم بود.