خط‌کش را از این کوتاه‌تر نکنید

روح‌الله رجایی روزنامه‌نگار «حضور برخی مجریان رسانه ملی در رسانه‌های بیگانگان و ضدانقلاب ثابت می‌کند که متاسفانه در گزینش مجریان و گویندگان رسانه ملی دقت کافی نمی‌شود.»
این بخشی از دیدگاه نویسنده محترم روزنامه کیهان درباره مزدک میرزایی است. پرونده مهاجرت میرزایی هنوز تا بسته‌شدن فاصله زیادی دارد. این‌که چرا رفته و چگونه رفته و عاقبتش چه خواهد شد، هنوز روشن نیست و بیشتر آن‌چه می‌گویند و می‌شنویم حدس و گمان یا حداکثر اخبار تایید نشده است. این حدس و گمان‌ها و تحلیل‌ها البته تا وقتی همه برف‌های این داستان آب شود، ادامه خواهد داشت.
 عده‌ای گفته‌اند چون در بهترین حالت به سرنوشت عادل دچار خواهد شد، حق داشته عافیت‌طلبی کرده و به فکر آینده خودش باشد و نباید او را به خاطر این تصمیم سرزنش کرد. در آن سوی خط هم گروهی او را خائن و وطن‌فروش خوانده‌اند. لابه‌لای همه این گفته‌ها و شنیده‌ها، گمان می‌کنم آن جمله اول که از نویسنده روزنامه کیهان نقل شد، نه یک اظهارنظر ورزشی، بلکه معرف یک رویکرد فرهنگی و مدیریتی ناصواب است. شاید من در تفسیر و فهم منظور نویسنده اشتباه کنم، اما به گمانم به زبان دیگری دارد به صداوسیما می‌گوید که پس از این در گزینش و بکارگیری مجریان و هنرمندان بیشتر سختگیری کنید تا در آینده مزدک میرزایی‌های بیشتری نداشته باشیم.
آیا واقعا در این ماجرا قصوری متوجه آن کس که مزدک را گزینش کرده، هست؟ او چه شاخص‌هایی را باید ملاک قرار می‌داد تا تشخیص بدهد میرزایی در چنین موقعیت‌هایی چه تصمیمی می‌گیرد؟ ‌سال 76 که میرزایی وارد تلویزیون شد، مسئول گزینش فقط با تسلط به علوم غریبه می‌توانست مهاجرت او در‌ سال98 را حدس بزند.


مشکل در اینجاست که این تصمیم میرزایی را متوجه کم‌کاری در گزینش می‌دانیم و بعد هم توصیه به دقت بیشتر می‌کنیم. فرض بگیریم که هسته گزینش صداوسیما این توصیه را بپذیرد و بخواهد «دقت کافی» را اعمال کند. می‌شود حدس زد از فردا سوالات در گزینش صداوسیما سخت‌تر و معیارها عجیب‌ وغریب‌تر می‌شود. با این روش، حلقه آنهایی که می‌توانند از دریچه گزینش عبورکنند، تنگ‌تر می‌شود و آن‌قدر تنگ خواهد شد تا درنهایت آنهایی که خودمان هم تاییدشان می‌کنیم، در این حلقه جا نخواهند شد. نتیجه می‌شود یکدستی و افت کیفیت نیروی متخصص در صداوسیما. با این خط‌کشی که خیلی از ما در دست گرفته‌ایم و
هر چه از آن بلند‌تر و کوتاه‌تر باشد را قطع می‌کنیم، عاقبت از فرهنگ جز شیری بی‌دم و سر و اشکم نخواهد ماند.
لطفا خط‌کش را از اینی که هست کوتاه‌تر نکنید. اگر بخواهیم همین راه را برویم، باز کسانی پیدا خواهند شد که مامور گزینش پس از طرح یک دو جین سوال انحرافی و تحقیق از همه محل سکونت‌های قبلی و پرس‌وجو از همه دوستان و دشمنان و سرک‌کشیدن به همه زوایای
پیدا و پنهان زندگی آدم‌ها، باز هم نتواند جلوی حواشی بعدی را در مورد آنها بگیرد. چه این‌که محمد حسینی که حالا از آن سوی دنیا پنجه به صورت مردم خودش می‌کشد هم از همین نظام گزینشی عبور کرده است.
البته دوغ و دوشاب و سره و ناسره باید از هم جدا شوند و صدالبته که رسانه ملی حتما جای کسی که مومن به این نظام و سرزمین نیست، نباید باشد. اما مشکل جای دیگری است. مسیر شناسایی و جذب نیروی متعهد و انقلابی و وفادار نه از گزینش، بلکه از آموزش می‌گذرد؛ جایی که دانشگاه صداوسیما، پرورش این نیروها را از اولویت خارج کرده و بازی را به رقابت با سایر دانشگاه‌ها باخته است.
پی‌نوشت: موقع نوشتن این چند خط یادم آمد از نوشته بی‌نظیر مرحوم قیصر امین‌پور درباره زنده‌یاد مهدی اخوان ثالث با عنوان «لحظه دیدار» که در کتاب باغ بی‌برگی منتشر شده است؛ جایی که به تفصیل از تنگ‌نظری‌ها در حوزه فرهنگ گلایه می‌کند و می‌گوید: «چرا یک لحظه فکر نمی‌کنید که ممکن است خط‌کش شما کوتاه باشد، وگرنه دیگران بی‌قواره نیستند!»