آنجا چشم رنگی جواب نمی‌دهد

اکبر زمانی‪-‬ خبرها می‌گویند که کنسرت محمدرضا گلزار هفته آینده در مهم‌ترین سالن کنسرت دنیا یعنی سالن «دالبی تئیتر لس آنجلس» (سالن برگزاری مراسم سالانه اسکار) درحالی برگزار خواهد شد که تا این لحظه حدود ۱۲۰ بلیت برای این کنسرت به فروش رفته است! محمدرضا گلزار بازیگر خوش بر و روی ما نمی‌داند
که آنجا یکم مثل اینجا نیست!
آنجا چشم‌های رنگی نماد خوانندگی، بازیگری یا هر هنر دیگری نیست! آنجا باید موسیقی بلد باشی، از بازیگری بدانی ، فلان هنر در وجودت باشد تا مورد توجه قرار بگیری!
اگر اینجا چند تن برای کنسرتت جمع می‌شوند و یا فیلمی‌که بازی می‌کنی را می‌بینند و تو را تبدیل به سوپر استار می‌کنند! بیشتر به خاطر هنر نیست. اگر اینجا در کوچه و خیابان سد راهت می‌شوند و برای ابراز احساس خود را به آب و آتیش می‌زنند! آنجا گمان نکنم که اینگونه باشد. البته آنها که خود را به آب و آتیش می‌زنند می‌دانی که در چه سطح از دانش موسیقی اند!؟ و یا چقدر از هنر بازیگری می‌دانند!؟ همه چیز این روزها به واسطه سلبریتی‌ها در جریان است. هر الگوی فرهنگی خوب و بد را سلبریتی‌ها به راحتی به مردم منتقل می‌کنند. سلبریتی‌هایی که به واسطه دندان‌های سفید و براق، بدن تراشیده ، لباس‌های لاکچری و مارک ، دماغ‌های عملی ، چشم‌های رنگی و...


هر چه که می‌خواهند به دست می‌آورند! و هر چیزی
را که بخواهند به افکار مردم منتقل می‌کنند.
مقصر گلزارها نیستند، مقصر ساختار سینما ، موسیقی و درکل هنر در جامعه است که بازیگری چون سحر قریشی که نام بزرگترین کارگردان دنیا را نمی‌داند، سواد بازیگری ندارد و ... را سوپراستار می‌کند و بها می‌دهد. اینجا بازیگری، خوانندگی ، اختلاس گری، پول داری و... نیاز به بلد بودن معادلاتی است و وقتی جایگاه مدنظر را بدست آوردی هر کاری می‌توانی بکنی. برای مثال اینجا وقتی پول دار باشی، با پورشه می‌توانی انسانی را زیر بگیری و در جواب پلیس بگویی آدم کشتم پولش را می‌دهم!
کوتاه سخن، جهت یادآوری باید به آقای سوپر استار
گفت که یادتان می‌آید با لحنی طنز و تعجب الفاظی که راننده وانت با بلندگویش تکرار می‌کرد را مورد سوال قرار می‌دادید. همان بلندگویی که صدایش آشنای دیرینه کوچه‌های شهر است. حالا با همان لحن متعجبانه می‌گوییم سالن دالبی تئیتر لس آنجلس؟ سالن برگزاری مراسم اسکار؟ کنسرت موسیقی؟!؟!
باید برای گلزار این ضرب‌المثل را استفاده کرد که یکی را توی ده راه نمی‌دادند، سراغ خانه کدخدا را می‌گرفت!!