شعار تکراری یا «پُزِ سیاسی» اصولگرایان!

آفتاب یزد- رضا بردستانی: غلامعلی حدادعادل؛ رئیس شورای ائتلاف نیروهای انقلاب با اشاره به رای رقیب روحانی در انتخابات ریاست جمهوری سال 96 می‌گوید: «پس از انتخابات همه بر مدیریت این ظرفیت مردمی (16 میلیونی) تاکید داشتند و بر همین مبنا، از دو سال قبل سلسله جلساتی با محوریت نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری و برخی فعالان سیاسی انقلابی آغاز شد که در این نشست‌ها مسائل روز مطرح و بحث و بررسی می‌شد. در بهمن سال گذشته قرار شد از ظرفیت این شورا برای انتخابات آینده بهره‌گیری شود و همه پذیرفتند و از این رو آیین‌نامه و اصول فعالیت شورا مدون شد و هم‌اکنون با نظر اعضای جلسه، مسئولیت برعهده بنده قرار گرفت.»
اینها، بخش‌هایی از سخنرانی غلامعلی حداد عادل- رئیس شورای ائتلاف نیروهای انقلاب اسلامی در همایش اساتید دانشگاه و مراکز آموزش عالی این شورا است که در سالن همایش «طهران» برگزار شده، که در آن به تشریح روند شکل‌گیری شورای ائتلاف و برنامه‌های انتخاباتی این شورا برای انتخابات مجلس یازدهم پرداخته‌اند.
در همین بخش از سخنان رئیس شورای ائتلاف نیروهای انقلاب اسلامی، حقایق و اعترافات قابل تاملی نهفته است که رئوس آنها به این شرح است:
- اصولگرایان – یا حداقل بخشهای مهمی از جریان اصولگرایی- در بهترین حالت، دارایی انتخاباتی خود را 16 میلیون رای می‌دانند.


- اصولگرایان- یا حداقل بخش‌های مهمی از جریان اصولگرایی- تمام و کمال، این 16 میلیون رای را مال و از آنِ خود می‌دانند.
- تمام هم و غم اصولگرایان – یا حداقل بخش‌های مهمی از جریان اصولگرایی- از اردیبهشت 96، مدیریت این تعداد رای است.
- شورای ائتلاف نیروهای انقلاب- که دیگر عنوان اصولگرایی را یدک نمی‌کشد! – از فردای انتخابات ریاست جمهوری 96، برنامه‌های خود را برای دو انتخابات اسفند 98 و ریاست جمهوری 1400 کلید زده است!
- حداد عادل می‌گوید: «در بهمن سال گذشته- 1397 – قرار شد از ظرفیت این شورا برای انتخابات آینده بهره‌گیری شود و همه پذیرفتند و از این رو آیین‌نامه و اصول فعالیت شورا مدون شد.» پس با یک جست‌وجوی خیلی سریع و گذرا می‌توان خط و ربط برخی جبهه‌گیری‌ها و اعلام مواضع از سوی جریان نزدیک به این ائتلاف را با اهداف صرفا سیاسی و قطعا انتخاباتی! مورد مداقه قرار داد.
- ریاست حدادعادل بر شورای ائتلاف نیروهای انقلاب- که دیگر عنوان اصولگرایی را یدک نمی‌کشد!- تنها به این دلیل است که دیگران امکان ریاست بر این شورا را ندارند.
>و نکته‌ای دیگر...
حداد عادل در بخش دیگری از سخنرانی خود می‌گوید: «ما در دو انتخابات گذشته ریاست جمهوری و مجلس پیروزی نداشتیم که البته نتیجه انتخابات سال 96 به دلیل رقابت با رئیس‌جمهور مستقر قابل پیش‌بینی بود، اما با این وجود در این انتخابات ما به تجربه خوب وحدت دست یافتیم.»
>حدادعادل از کدام وحدت سخن می‌گوید؟!
در یادداشتی با عنوان «شش ضلعی انتخابات»، ضمن بررسی همه ذینفعان انتخابات اسفند 98؛ یادآور شده بودیم: «اینهایی که مثل خیلی سال‌های قبل در محافل و مجالس و هم‌نشینی‌ها دست به دست می‌شود، همیشگی است، تکراری است و زمینه‌سازی برای برخی شورآفرینی‌های فصلی اما؛ این روزها و با چرخش و گردشی در فضای به شدت پرازدحام سیاسیِ کشور، ناخودآگاه به یک شش ضلعی منظم انتخاباتی رودررو می‌شویم:
ضلع اول: اصلاح‌طلب
ضلع دوم: اصولگرا
ضلع سوم: جبهه پایداری
ضلع چهارم: طیف موسوم به «مجلس نو» نزدیک به قالیباف
ضلع پنجم: احمدی‌نژادی‌ها
ضلع ششم: مستقل
در ادامه به این نقطه نظر کلی رسیده بودیم که: «تا به امروز؛ همواره دو طیفِ اصلاح‌طلب و اصولگرا در نهایت روی رینگ مبارزاتی انتخابات حاضر می‌شدند تا با وزن کشی‌های سیاسی- اجتماعی، بالاخره یکی پیروز و دیگری منتقد! روزهای پیش رو را در کنار هم سپری کنند و اما با خلق جبهه ای به نام جبهه پایداری، که برآمده از بخش‌های اندکی متفاوت‌ترِ اصولگرایان بود، عملا ضلع سوم پای به عرصه نهاد اما این ضلع سوم تا همین اواخر که زیر سایه سنگین اصولگرایان، هیچ‌گاه اعلام استقلال نکرده بود به عنوان یک شاخه مستقل و جریان‌ساز، در هماوردطلبی‌های سیاسی به شمار نمی‌آمد اما با شدت بخشیدن به فعالیت‌های انتخاباتی از سوی احمدی‌نژادی‌ها و قالیبافی‌ها؛ به خودی خود، جبهه پایداری در تلاش برای رسیدن به یک خانه امن و مستقل سیاسی، حتی از اصولگرایان نزدیک به خود نیز عبور کرد و در اصطلاح و در نبردهای صرفا سیاسی؛ آن هم برای رسیدن به استقلال سیاسی و صندلی‌های سبز بهارستان!»
ختم ماجرا اما به همین نقطه ختم نمی‌شود زیرا «این روزها که بزرگان از دو قطبی شدن فضای جامعه برحذرمان می‌دارند؛ اندک‌اندک جریان سومی در فضای تب آلوده سیاسی کشور در حال زایش و تولد است، جریان سومی که تفاسیر متعدد و رنگارنگی دارد و اما با نگاهی به این شش ضلعی انتخاباتی خواهیم دید جامعه اگرچه درحال دچار تنوع و تکثر سلایق سیاسی شدن است اما همچنان این اصلاح‌طلبان و اصولگرایان هستند که تکلیف نهایی پیروز و شکست‌خورده صندوق‌های رای را مشخص می‌کنند.»
در چنین تشتت ظاهری اما آرام و ده‌ها اختلاف و تشتت درونی و ناآرام، سوال اصلی در این یک عبارت خلاصه می‌شود که؛ «حداد عادل از کدام وحدت سخن می‌گوید؟!» این سوال را از آن جهت مطرح می‌سازیم که حداقل تحلیل‌های گزینه‌های ذیل را به خوبی می‌دانیم:
- احمدی‌نژادی‌ها میانه خوبی با حدادعادل و ساز و کارهای انتخاباتی که حدادعادل – بنا بر هر دلیل – عهده‌دار ریاست آن باشد، ندارند!
- قالیبافی‌ها نیز- ایضا- چنین خط و اندیشه‌ای را دنبال می‌کنند!
- جبهه پایداری با صراحت و بدون لکنت زبان! هرگونه زعامت اصولگرایان در رقابت‌های انتخاباتی را پایان یافته دانسته و حتی ترکیب نهایی خود برای انتخابات را مشخص کرده است.
- هنوز سند و مدرکی که تمامی اصولگرایان البته منهای پایداری‌چی‌ها، احمدی‌نژادی‌ها و قالیبافی‌ها- شورای ائتلاف نیروهای انقلاب را تمام و کمال پذیرفته باشند در دسترس نیست!
با توجه به جمیع مسائل مطرح شده، مانده‌ایم غلامعلی حدادعادل، از کدام وحدت و بین کدام نیروها سخن به میان آورده است!؟
>اقتصاد و معیشت؛
شعار تکراری یا «پُزِ سیاسیِ» اصولگرایان!
با مداقه در ادامه گفته‌های غلامعلی حدادعادل، به یک تکرار و یک پُزِ سیاسی معمول و مرسوم نیز برمی‌خوریم که نشان‌دهنده تناقضی عمیق در اهداف و شعارهای ائتلاف نیروهای انقلاب است، همان شعاری که هم دم از وحدت می‌زند و هم به دنبال اقتصاد و معیشت!
حدادعادل مدعی است: «این شورا براساس چند راهبرد و اصول شکل گرفته و فعالیت می‌کند که اصل اولیه، وحدت فراگیر است که قدم‌های بسیاری برای تحقق آن برداشته شده است.» همان وحدتی که معتقدیم نه تنها هیچ گام مثبتی در راستای آن برداشته نشده است بلکه، آن وحدتی که مدنظر حداد عادل و همفکران او است عملا دست نیافتنی و از محالات ناممکن است!
حداد عادل به عنوان اصل دوم فعالیت شورا، موضوع جوان‌گرایی را مطرح کرده می‌گوید: «این اصل برگرفته از پیام «گام دوم انقلاب» است که بر همین اساس در تشکیل این شورا به حضور جوانان توجه ویژه‌ای شد و جمع قابل توجهی از جوانان انقلابی و متخصص به عضویت شورا درآمدند.» در این نقطه، احتمالا قالیبافی‌ها، احمدی‌نژادی‌ها و شورای ائتلاف نیروهای انقلاب دچار برخوردهای معناداری خواهند شد زیرا؛ هم قالیباف و هم احمدی‌نژاد، خود را پرچمدار به میدان آوردن جوانان می‌دانند البته جوانانی که تعاریف و تعابیر هر کدام در ذهن دو شهردار اسبق تهران متفاوت است!
درباره اصل سوم یعنی حضور زنان تحلیلی ارائه نمی‌دهیم و صرفا مخاطب را به سابقه و عقبه اصولگرایی در به کارگیری زنان و میدان‌دادن به زنان حوالت می‌دهیم اما همین اندازه که اصولگرایان همراه و همفکر حدادعادل؛ در آسیب‌شناسی اجتماعی به موضوع حضور کمرنگ زنان رسیده‌اند را به فال نیک می‌گیریم و اظهار امیدواری می‌کنیم که بالاخره به یک نتیجه قابل قبول دست یابند!
رئیس شورای ائتلاف نیروهای انقلاب اسلامی در جمع‌بندی سخنان خود با بیان اینکه وحدت، شرط لازم پیروزی است اما شرط کافی نیست، یادآور می‌شود: «دو موضوع دیگر برای پیروزی لازم است که اول بهره‌مندی از «شبکه اجتماعی گسترده» و دوم «انتخاب یک گفتمان مناسب». نکته قابل تامل در گفته‌های حدادعادل آن است که پذیرفته‌اند: «اگر وارد برخی مسائل حاشیه‌ای شویم باخته‌ایم!»
همه حرف‌های حدادعادل در دو جمله انتهایی قابل تجمیع است؛ «اقتصاد» و «معیشت» و این یعنی اصولگرایان از سال 1392 نه تنها به هیچ دستاوردِ مهم انتخاباتی نائل نیامده‌اند بلکه در یک چشم‌انداز کلی و ثابت نیز درحال درجا زدن هستند و آن شعار تکراری یا یک پز سیاسیِ نخ‌نما شده یعنی «اقتصاد» و «معیشت» است که ما را به یک نتیجه کلی و نهایی سوق می‌دهد و آن اینکه؛ اصولگرایان نه تنها در وحدت دچار پسرفت و نتیجه عکس یعنی تشتت شده‌اند که در شعارها و استراتژی‌ها نیز در یک ایستایی و انجماد کامل به سر می‌برند و آن باقی ماندن در شعارهای عوام پسندِ نیمه دوم دهه هشتاد است یعنی معاش و درآمد که حکایت را از همیشه تلخ‌تر می‌کند و باید از هم‌اکنون اصولگرایان را رودررو با شکستی دیگر و تشتتی سخت‌تر تجسم کرد مگر آنکه در مرزبندی‌های فکری و سیاسی خود به راه‌های نو و بدیع‌تری نیز بیندیشند که ما به آن ائتلاف طلایی می‌گوییم و در یک نوشتار بدان نیز خواهیم پرداخت.