قدرت زمان انقلابي را ديپلمات مي‌کند!

 
 
 
 


 
دنياي امروز دنياي مشارکت جمعي است هر فردي از لحاظ شخصيتي و ديدگاه محصول منابع انساني پيرامون است اينکه برخي خود را مستقل معرفي مي‌کنند اشتباه است! اين درست که مقبوليت اصلاح‌طلبان و اصولگرايان مانند گذشته نيست، اما سوال اين است که مستقل‌ها در چه مکتبي تربيت شده‌اند؟ نکته اين که طيف اصلاح‌طلبان و اصولگرايان انقلابي بوده‌اند و آن تفکر طي سال‌ها به واقعيت موجود رسيده است و اکنون نيروهاي جوان با واژگان گام دوم انقلاب و انقلابي‌گري به دنبال برگرداندن برخي واگن‌هاي انقلاب به ريل اصلي آن هستند! سوال اين است که آيا افرادي که خود را گام دومي به حساب مي‌آورند مي‌توانند در برابر ادبيات اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي و سياسي نظام بين‌الملل در عين مقاومت، تاثيرگذار نيز باشند؟ به اسم روساي جمهور و در يک برهه نخست وزير و همچنين روساي مجلس پس از انقلاب نگاه کنيد، قاعدتا پُر وزن بوده‌اند و اينکه چرا با وجود چنين شخصيت‌هايي به نقطه اکنون رسيده‌ايم. بايد مطالعه و بررسي همه‌جانبه شود! ايراد کار از اشخاص و يا از قوانين است؟ برخي ادبيات گام دوم را راه دَر رويي براي دلگرم کردن و اميد دادن جامعه به حساب آورده‌اند و به نوعي با ژست حق به جانب در قبال عملکرد‌هايشان پاسخگو نيستند! سوال اينکه آيا مي‌شود از دل تفکر انقلابي آزادي، توسعه فرهنگي، اقتصادي و سياسي بيرون بيايد؟ اگر پاسخ آري است گام دومي‌ها بگويند که چطور و چگونه مي‌شود به اين آرزوي جمعي مردم ايران رسيد؟ نکته ديگر اينکه يکي از شعارهاي مهم انتخاباتي پس از انقلاب اسلامي مبارزه با فساد بوده است و اکنون نيز اين شعار کاربرد دارد و رانت و فساد به اعتماد و باور جامعه آسيب جدي وارد کرده است و در واقع چنين آسيب‌هايي در گام اول انقلاب اتفاق افتاده است و اکنون براي ورود به گام دوم انقلاب قاعدتا بايد از همان شعارهاي گام اول وام بگيريم به‌عنوان مثال رانت و فساد چه در گام اول و چه در گام دوم معني و مفهومي مشترک دارد. بنابراين جامعه چطور و چگونه بايد باور کند که بدون اصلاح قوانين گام دومي‌ها قصد دارند مدينه فاضله بيافرينند؟ با روش و منش تکراري که نمي‌توان نتايج متفاوت گرفت. سال‌هاست که دغدغه مسئولان اين است که در آستانه هر انتخاباتي چطور و چگونه مردم به پاي صندوق‌هاي راي بيايند و مشارکت بالا باشد. پيام اين دغدغه چيست؟ مي‌گويند بايد کاري کنيم ايران سوريه و عراق و... نشود مي‌گوييم درست! اما چرا به ذهن‌تان خطور نمي‌کند که ترکيه، مالزي، کره جنوبي، ژاپن و... شويم. اگر قرار است سوريه، يمن و عراق و... نشويم، پس چه بايد بشويم؟ جامعه امروز ايران بايد به سمت شدن حرکت کند. بنابراين بايد بياموزيم که کلمات و جملات و شعارها در نهايت جامعه نمي‌سازند تا يک بازه زماني شايد کاربردي باشد اما اکنون جامعه به آگاهي جديدي رسيده است و در مسير ملت دانا شدن حرکت دارد. پس بايد به شکل واقعي با مردم مواجه شد. مردم مجلسي مي‌خواهند که در پيشاني جامعه باشد و به عبارتي سَر مردم باشد. وقتي وارد مجلس شويد ديپلمات‌گونه رفتار و گفتار خواهيد کرد؛ چرا که ادبيات نظام بين‌الملل گاه يک انقلابي را ديپلمات مي‌کند و با او به گفت‌وگو مي‌نشيند. بنابراين از افراط و تفريط در کلام و رفتار پرهيز داشته باشيم.