با مردم چه کردیم؟

اگر متخصصان اجتماعي نکته‌اي را اشاره مي‌کنند و يا هشداري مي‌دهند، دقيقا از سر دلسوزي و براساس تجارب قبلي است که به اين هشدار توجه نکرده‌اند. تکرار اين هشدارها توسط متخصصان و نخبه‌هاي علوم اجتماعي را بايد جدي بگيريم. مقام رهبري در جلساتي که در حوزه اجتماعي با مسئولان عالي کشور طي سال‌هاي اخير برگزار مي‌کنند، دقيقا اشاره فرمودند که هرکس توان و وجدان دارد در اين حوزه کار کند. کار متخصصان حوزه علوم اجتماعي تحليل و تبيين اتفاقاتي است که دارد مي‌افتد لذا توجه به اين هشدارهاست که مي‌تواند جلوي خيلي از مشکلات را بگيرد. لازمه مشارکت اعتماد مردم است که طبيعتا اگر به همراه مولفه‌هاي ديگر باشد سرمايه اجتماعي بالا مي‌رود. حتي در آبان 98 درست است که صداي اعتراض صداي کساني است که از تصميم ناگهاني دولت در افزايش ناگهاني قيمت بنزين بود، اما بخش ديگري هم به‌خاطر ناگهاني بودن تصميم بود. وقتي مردم پاسخ سوالاتشان را نگيرند و پاسخ مطالباتشان را نشنوند حتي اگر از خيابان بيرون رفته باشند، به منزله قانع شدنشان نيست. اگر در اين حوزه تدبير نکنيم که اتفاقا بخش عمده‌اي از اين تدبير به مولفه‌هاي اجتماعي برمي‌گردد، با تحليل اتفاقات دو سال اخير عمدتا مولفه‌ها، مولفه‌هاي اجتماعي موثر در بروز اين نوع اعتراضات و اتفاقاتي است که در جامعه افتاد. هشدارهاي جامعه شناسان و متخصصان علوم اجتماعي فقط از روي مباني نظري محض نيست. يک بخش از آنچه الان دارد تحليل مي‌شود و اسباب نگراني است، بدون پاسخ ماندن سوالات و مطالبات و خواسته‌هاي مردم در اين حوزه است و نکته بعدي عموما نامحرم دانستن مردم از جنس اقتصاد نيست. بي‌اعتمادي به دليل ناکارآمدي در مديريت بحران نشان از اقتصاد نيست. نداشتن چشم انداز روشن هم از جمله مسائل ديگر است و اينها اتفاقات از جنس اجتماعي است. خود سقوط هواپيما يک نشانه داشت و همانا نخبگان ما بودند که داشتند مي‌رفتند. يکجا بايد مطرح کنيم که همه بايد باشند و اگر همه باشند، همه با هم مي‌توانيم بحران را طي کنيم. اگر يک جايي لازم است تدبيري در تعاملاتمان در کشور و دنيا ايجاد کنيم اين مولفه اقتصادي نيست. جامعه‌اي که مردمش اميدوار باشند تحمل شرايط را مي‌کنند. مثال ساده‌اي مي‌زنم؛ سيل اخير را در حالي شاهديم که رئيس هلال احمر نداريم. اتفاقا آنچه راه برون رفت ما از اين حوزه است، اينکه چالش‌هاي موجود را بيشتر بايد با مولفه‌هاي اجتماعي مديريت کرد و براي برون رفت از اين فضا استفاده نمود. شفافيت و صداقت و پاسخگويي و شايسته سالاري يک مطالبه مردمي است و هيچ‌کدامشان از جنس اقتصاد نيستند. اگر مردم براي هر موضوعي در خيابان اعتراض مي‌کنند چون اعتمادشان کمتر شده و پاسخ را نمي‌گيرند اينها همان مردمي هستند که فقط به خاطر اينکه سردار سليماني نظامي بود، نيامده بودند. مسئوليت اجتماعي مردم در قبال کسي بود که براي کشور به‌گونه‌اي تلاش کرد که مردم قدردانش بودند. آنچه در اين موضوع نشان داده شد، مولفه اجتماعي بود. کسي که سردار دل‌ها مي‌شود، سردار دل‌ها با سرنيزه نمي‌شود و چند روز بعد که اعتراضات سقوط هواپيما را شاهد بوديم هر دو اجتماعي بود. مردم نسبت به آينده نگراني دارند. نتيجه همين واکنش‌هايي مي‌شود که در جامعه هست. ما جنگ تحميلي را با همين مردم طي کرديم که هم جان و هم مالشان را مي‌دادند و هم چشمداشتي نداشتند. آن موقع سرمايه اجتماعي موجب شده بود که مردم پاي کار بيايند، از ابتدا باشند، هشت سال جنگ تحميلي را تحمل کنند و عوارضش را بپذيرند. هنوز هم ما داريم عوارض آن جنگ را مي‌پردازيم. خانواده شهدا، جانبازان، ايثارگران هنوز هم مشکلاتي دارند. اگر اين نگاه را داشته باشيم که نقض متخصصان اجتماعي نه از روي غرض بلکه از روي کمک هست آن‌وقت مي‌توان اميدوار بود و بازنگري کرد. در پي عدم پاسخ به مطالبات درست به مردم در حوزه‌هاي مختلف بيشتر و بيشتر اعتماد را از دست خواهيم داد و امور يک جامعه بدون اعتماد مردمي به‌راحتي نخواهد گذشت.