۴ نما از بی عدالتی مالیاتی

ضربه دلالی ها و تقاضاهای کاذب بر بازارها و اقتصاد ایران به گونه ای است که ماه هاست عمده پیشنهادهای کارشناسی برای اصلاح اقتصاد ایران، بر راهکارهای مالیاتی متمرکز شده است. به عنوان مثال برای مقابله با دلالی در بازارهایی نظیر خودرو، ارز، املاک و طلا، مالیات بر عایدی سرمایه؛ برای مقابله با خودداری مالکان منازل خالی از عرضه ملک خود به بازار، مالیات بر خانه های خالی و برای مقابله با شفافیت درآمدی در حوزه کسب و کارها، استفاده از صندوق های مکانیزه فروش توصیه می شود. این رویکرد حتی انتقاد برخی از کارشناسان را در پی داشته و آن ها معتقدند همزمان با تاکید راهکارهای مالیاتی، به سیاست های مبتنی بر رشد عرضه در اقتصاد و بازارهای کشور نیز باید توجه شود. در هر حال، نگاهی به آمارهای مقایسه ای موجود نشان می دهد که ظرفیت زیادی در اقتصاد کشور برای رشد درآمدهای مالیاتی، عادلانه تر کردن مالیات ها به نفع تولید و اقشار کم برخوردار و حتی رشد درآمدهای دولت از این منظر وجود دارد.
 
1-  ابتدا بگذارید نگاهی به کمیت مالیات ها در کشور بیندازیم. اگر چه تصور عده ای از افراد از برخی بی عدالتی ها در نظام مالیاتی، این است که مالیات ها در کشور ما زیاد است، اما مقایسه نسبت مجموع مالیات ها به تولید ناخالص داخلی در کشورمان با دیگر کشورها نشان می دهد که در ایران این نسبت حدود ۷ تا ۸ درصد و در دنیا حدود ۱۴ درصد است. به عبارت دیگر ما نصف مردم دیگر کشورها مالیات می دهیم. این موضوع دلایل بسیاری دارد از جمله آن که برخی بخش ها مانند کشاورزی معاف از مالیات هستند، عده‌ای از فعالان اقتصادی فرار مالیاتی دارند و سیستم‌های اطلاعاتی کافی نیز برای مالیات‌ستانی وجود ندارد.



 
2-   اما از منظر کیفیت مالیات ستانی می توان به تمرکز زیاد نظام مالیاتی به گرفتن مالیات از شرکت ها و بخش تولید اشاره کرد. آمارها نشان می دهند که سهم مالیات بر سود شرکت ها در اقتصاد ایران نسبت به اقتصادهای پیشرو بعضاً تا بیش از سه برابر هم می رسد.

 
3-   از سوی دیگر در شرایطی سهم مالیات بر سود شرکت ها در اقتصاد ایران بالاست که سهم مالیات بر درآمد اشخاص حقیقی به کمتر از نصف دیگر کشورها نیز می رسد. همین مسئله باعث شده تا کارشناسان رویکرد کاستن فشار مالیات از بخش تولید و شرکت ها و در عوض افزایش تمرکز بر درآمد اشخاص و مالیات بر مجموع درآمد را مطرح کنند.

 
4-  آمارها همچنین نشان می دهند که مالیات بر درآمد اشخاص که می تواند سهم قابل توجهی در کاستن از فاصله طبقاتی داشته باشد، در کشور ما دارای سقفی بسیار کوتاه تر از کشورهای پیشرو است. به عنوان مثال، ملاحظه می شود که نرخ موثر مالیات دهک های مختلف در ایران بین 2 تا 10 درصد و بدون جهت گیری متمایزی برای عدالت طبقاتی است. در حالی که این ارقام در آمریکا، به حدود منفی 10 تا مثبت 30 درصد می رسد.