نگاه وزنه اصولگرايان به دولت و انتخابات١٤٠٠

آرمان ملي: محمدرضا باهنر، «لابي‌من» معروف پارلمان، دبيرکل جبهه پيروان خط امام و رهبري و از ليدرهاي اصولگرا مدت‌هاست که سعي مي‌کند نقش علني در سياست نداشته باشد و به يک مهره تاثيرگذار در پشت پرده تبديل شود. ساده‌انگاري است اگر تصور شود سکوت او به معناي بي‌اثر بودن است. باهنر اگر در دهه 70 و 80 در رديف اصولگراياني قرار مي‌گرفت که قائل به کوچک‌ترين تعاملي با جريان اصلاحات نبودند و کمر همت به حذف آنها براي ماندگاري خودشان بسته بودند اما در ميانه دولت احمدي‌نژاد مشي خود را تغيير داد و مسير اعتدال را انتخاب کرد. باهنر از عملکرد برخي نمايندگان و تندروي هايشان گلايه دارد و تاکيد مي‌کند اينکه برخي تصور مي‌کنند با عدم کفايت روحاني يا استيضاح 5 وزير مشکلات حل مي‌شود يک توهم است. او گرچه از تلاش براي قرار دادن مجلس جديد روي ريل و غلتک مي‌گويد اما اين را هم تاکيد دارد که «اينکه الان فکر کنيد که مجلس تحويل يک جريان اصولگرايي شده و اين جريان اصولگرايي يک پدرخوانده يا يک مرکز سياسي يا يک اتاق فکر بيرون داشته باشد و اينها با هم کار مي‌کنند، متاسفانه از اين خبرها نيست! نماينده‌ها فکر مي‌کنند مهم‌ترين وظيفه‌شان دعوا کردن با دولت است.»
نمي‌شود پرسيد...
باهنر در پاسخ به اين سوال که ممکن است اصلاح‌طلبان شانسي براي پيروزي در انتخابات رياست‌جمهوري داشته باشند يا آن را ضعيف مي‌دانيد توضيح داد: اصلاح‌طلبي و اصولگرايي در آن نقاط حاد کاملا از هم قابل تفکيک هستند اما زماني که به نقاط نرم آن مي‌رسد اصلا قابل تفکيک نيستند؛ يعني الان نمي‌شود پرسيد آقاي روحاني يا آقاي هاشمي يا آقاي لاريجاني اصلاح‌طلب هستند يا اصولگرا و جوابي براي آن پيدا کرد؛ يعني آنقدر شناور مي‌شود که ديگر آن تعريف معنا و مفهوم پيدا نمي‌کند که اصلاح‌طلب مي‌برد يا اصولگرا. باهنر تصريح مي‌کند: يک موقع است که مثلا آقاي عارف کانديداي اصلاح‌طلبان شود و زماني است که يک فرد ديگري از آنها کانديدا شود و وقتي که يک اصولگراي متهم به اصلاح‌طلبي کانديدا مي‌شود. وي افزود: سال 1392 آقاي عارف آمد اما آنها احساس کردند که ايشان نمي‌تواند راي بياورد بنابراين آقاي عارف را مجبور به استعفا کردند و از آقاي روحاني حمايت کردند. ما زماني به شوخي مي‌گفتيم که اگر بخواهيم در انتخابات ايران 80 درصد مردم پاي صندوق راي بيايند بايد آقاي خاتمي و آقاي احمدي‌نژاد را تاييد کنند، ببينيد اين دو چکار مي‌کنند، آن موقع ديگر انتخابات نبود و جنگ و جدل و دعوا مي‌شد، البته اين شوخي است و امنيت در انتخابات و ثبات کشور حتما بايد مدنظر باشد، بنابراين اگر دو فرد کاملا متضاد اصلاح‌طلبي و اصولگرايي را نگاه کنيم باز بايد ببينيم که مصداق آن کيست. باهنر اظهار داشت: يعني خود مصداق بر روند و ميزان مشارکت تاثيرگذار است مثلا ممکن است آقاي محسن هاشمي يا آقاي عارف کانديداي اصلاح‌طلبان باشند اما وزن اينها مثل هم نيست و مردم هم فقط به دنبال اعلاميه اصلاح‌طلبان نيستند و به مصداق توجه دارند.
دليل مشارکت پايين


باهنر در بخش ديگري گفته است: رکورد پايين مشارکت 42 درصد در کشور و 23 درصد در تهران را هيچ‌وقت نداشتيم و متاسفانه اين رکورد زده شد. هرچند عوامل متعددي هم وجود داشت و نبايد دنبال يک علت علي‌الاطلاق بود. وي تصريح کرد: معتقدم که حتي کرونا هم تاثيرگذار بود؛ در تهران اقلا 5 الي 6 درصد عدم شرکت به دليل ترس از کرونا بود، ولي اينکه بگوييم 50 درصد حضور طبيعي مردم که به 23 درصد رسيده به دليل ترس از کرونا بوده است، اين خودفريبي است.
رابطه با چين آري با آمريکا نه
باهنر درباره تقويت روابط ايران و چين هم معتقد است: با آمريکا يکسري اختلافات اساسي و ذاتي داريم که فکر مي‌کنم تا مدت‌هاي زيادي نه در ايران امکان تحولي وجود دارد و نه در آمريکا! ما با چين آن اختلافات را نداريم؛ مي‌توانيم با چين اختلاف منافع داشته باشيم اما منافع مشترک زيادي هم داريم. مسائلي که با آمريکا داريم ريشه در تاريخ دارد (28 مرداد و کودتا و لانه جاسوسي و حمايت از شاه و... )، يک اختلاف اساسي ديگر که با آمريکا داريم اين است که ما با رژيم‌صهيونيستي دعوا داريم و آمريکا کل ملتش را گروگان صهيونيست‌ها کرده است وي افزود: يعني مي‌خواهم بگويم که اينها جزء سياست‌هاي ثابت دو کشور است؛ حمايت از رژيم‌صهيونيستي جزء سياست‌هاي آمريکا است و ما هم جزء سياست‌هاي ثابتمان است که رژيم‌صهيونيستي را يک رژيم نامشروع مي‌دانيم، راه‌حل آن را هم گفته‌ايم و مقام معظم رهبري بارها و بارها فرموده‌اند که ما اصلا کاري به دين نداريم، مردم فلسطين در يک انتخابات آزاد جمع شوند و صاحب حق راي باشند، مردم فلسطين جمع شوند و راي دهند و هر دولتي که خواستند انتخاب کنند و ما هم حرفي نداريم. ما مي‌گوييم که حق مردم غصب شده است و اين درست نيست. اما ما با چين اين اختلافات سياست‌هاي ثابت را اصلا نداريم.