امکان فعالیت حزبی بیشتر شود

جريان اصلاح‌طلبي در جامعه ما بايد زنده بماند و تلاشش بر اين باشد که در ساخت زيرساخت‌هاي اصلاح‌طلبي در قوانين اجتماعي، قوانين سياسي و قوانين اقتصادي جامعه را بهبود بخشد و اين مهم نيازمند يک همگرايي ميان اصلاح‌طلبان خصوصا يک همگرايي در ميان بزرگان اصلاح‌طلب است. اکنون در اين برهه زماني ما در وضعيت مطلوبي قرار نداريم. مدت‌هاست که شوراي عالي سياست‌گذاري اصلاح‌طلبان به حال خودش رها شده است. بعد از استعفاي عارف و موسوي‌لاري در واقع هيچ نشستي مبني بر اينکه يک تصميم نهايي براي اين شورا گرفته شود، شکل نگرفت. قطعا اينکه جريان اصلاح‌طلبي را به دست ريش‌سفيدان جريان اصلاحات بسپاريم، پاسخ خواهد داد. از آن طرف هم قضيه بسيار جدي است. به اين معنا که الان با توجه به جو بسته‌اي که در سيستم اجتماعي ما به وجود آمده است و اجازه بروز و ظهور به احزاب نمي‌دهند، تا حدي باعث دلسردي احزاب اصلاح‌طلب شده و تلاش آنها را براي ايجاد يک تشکيلات واحد و همگرايي را تحت تاثير قرار داده است. در نظام‌هاي حزبي دنيا که نظام‌هاي حزبي پيشرفته‌اي هستند؛ براي مثال، در آمريکا مشخص است که اگر دموکرات‌ها کرسي رياست‌جمهوري را بگيرند، چه اتفاقي مي‌افتد و بالطبع اگر جمهوريخواه‌ها کرسي رياست‌جمهوري را به دست بياورند، چه اتفاقي مي‌افتد. پروتکل‌ها و برنامه‌هاي هر دو حزب، هم مشخص و معلوم است و هم قابليت اجرا دارد. يعني دموکرات‌ها مي‌دانند که اگر انتخابات رياست‌جمهوري را ببرند، در صحنه اقتصاد، سياست خارجه، اجتماع و... چه کارهايي مي‌توانند انجام بدهند. اين قضيه در کشورهاي اروپايي‌اي هم که نظام حزبي مشخصي دارند، صدق مي‌کند. مردمي که پاي صندوق‌هاي راي مي‌روند، به‌روشني مي‌دانند که به چه کسي راي مي‌دهند و اگر کانديداي موردنظرشان پيروز شد، چه اتفاقات و اصلاحات سياسي، اقتصادي و اجتماعي‌اي در کشور مي‌افتد. متاسفانه در ايران اتفاقي که افتاده اين است که در کشور، يک نظام جداگانه براي کشور تعريف نشده يا اگر هم تعريف شده، قابليت اجرا ندارد. اگر ما تصور کنيم که رئيس‌جمهور آينده صددر‌صد اصلاح‌طلب يا صددرصد اصولگراست، آيا مي‌تواند آن پروتکل‌هايي را که براي مسائل اقتصادي، اجتماعي و سياسي مطرح کرده است را اجرا کند يا خير؟ اگر قرار باشد که رئيس‌جمهور، تنها عاملي اجرايي براي اجراي دستوراتي که ديگران برايش تعيين مي‌کنند، باشد دلسردي را در مردم و احزاب ايجاد مي‌کند. در واقع آزادي افکار، بيان و بروز و ظهور احزاب سياسي را محدود کرده‌اند و اين قبيل کارها به اصل جمهوريت نظام ضربه مي‌زند. اگر براي اين قضيه بخواهيم عقلانيتي تعريف کنيم، عقلانيت حکم مي‌کند که اجازه دهند تمامي ياران انقلاب اسلامي اعم از احزاب چپ و راست، امکان فعاليت حزبي و سياسي را به عدالت در هر دو طرف داشته باشند. مردم بايد ضمن داشتن حق انتخاب، بدانند که اگر کانديداي آنها بر مسند رياست‌جمهوري نشست، دستش باز است و مي‌تواند تمام آن وعده‌ها را عملي کند.