مزایای مشارکت حداکثری در انتخابات

مشارکت حداکثري انتخابات رياست‌جمهوري و ديگر انتخابات‌ها نشانه‌اي از مقبوليت و مشروعيت‌بخشي‌ است و چنين واقعيتي قابل کتمان نيست؛ به عنوان مثال، مشارکت حداقلي در انتخابات مجلس يازدهم مطابق ادعاي نظام مردم‌سالاري ديني نبود و بايد پذيرفت مشارکت حداکثري و مشارکت حداقلي به عنوان ترازي ا‌ست که با آن رضايت يا عدم رضايت عمومي سنجيده مي‌شود! شايد مشارکت حداقلي به عنوان تاکتيکِ دسترسي به اهداف براي برخي جريان‌ها اتفاق خوشايندي باشد اما اين اتفاق خوشايند بايد براي کليت نظام ناخوشايند باشد چرا که اگر پشتوانه و اراده عمومي در همه شئون مملکت‌داري جاري و ساري باشد مي‌توان به عنوان ابزاري نيرومند در تعاملات، تقابلات و هرگونه مذاکره و عدم مذاکره و موازنه مثبت و منفي در نظام بين‌الملل نقش‌آفريني داشته باشد. نظام بين‌الملل با چشمان غيرمسلح فعل و انفعالات داخل ايران را رصد مي‌کند و بايد پذيرفت که دنياي درون، دنياي بيرون را مي‌سازد و اگر سياست داخلي و سياست خارجي در طول خواست و اراده مردم باشد حکمرانان در هرگونه تعامل و تقابلي دست بالا را خواهند داشت؛ در غير اين صورت، فاصله ملت- دولت به معني عام به عنوان خلأ سياسي به حساب خواهد آمد و در واقع حکمرانان خالي از مردم مي‌شوند! و قدرت‌شان به ميزان قابل‌توجهي تقليل پيدا مي‌کند! مشارکت حداکثري در انتخابات براي مقام معظم رهبري بسيار مهم بوده است؛ بنابراين اين اهميت بايد در ساختارهاي نظارتي نيز بيشتر مورد توجه قرار گيرد،چراکه عدم خوانش صحيح از ايران و جهان و تصميم‌هايي که به واسطه عدم شناخت‌ها اتخاذ مي‌شود به حساب کليت نظام نوشته خواهد شد! سياست‌مداران عاقل و دورانديش متناسب با خرد عمومي جامعه اقدام و عمل مي‌کنند و به تعبيري نحوه مواجهه با پديده‌هاي فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و سياسي جامعه را دانسته و به نوعي در پيشاني ملت هستند و در واقع جامعه به دنبال‌شان مي‌روند؛ چراکه مردم اطمينان مي‌کنند چنين سياست‌مداراني ايران و جهان را به‌خوبي مي‌شناسند؛ بنابراين تصميم‌سازي و تصميم‌گيري‌هاي‌شان توقع جامعه را برآورده خواهد ساخت! فناوري و تکنولوژي جوامع را به خرد عمومي دهکده جهاني اتصال داده و باعث افزايش آگاهي جوامع شده است، آگاهي مثل آهن داغ سرد شدني‌ نيست؛ بنابراين هيچ فرد، جريان و گروهي نمي‌تواند مزاياي اين آگاهي را از ملت بگيرد! شايد با ايجاد موانع نقش تاخيري را در مسير حرکت ملت ايجاد کنند و بايد پذيرفت دير و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد! بنابراين اگر سياست‌مداران مشارکت پايين مردم در عرصه انتخابات را نشانه‌اي از عدم رضايت عمومي به حساب بياورند، هيچ‌گاه آرزوي چنين واقعيتي را نخواهند داشت. هوش و حواس جامعه امروز ايران جمع شده است و به نوعي تفاوت دوغ و دوشاب را دانسته و بين مشروعيت و مقبوليت و عدم مشروعيت و مقبوليت تفاوت مي‌گذارند! و به واسطه فناوري و تکنولوژي شايد رشد و توسعه را تجربه نکرده باشند اما رشد و توسعه را در ديگر کشورها مي‌بينند! و مصداق نان گندم نخوردن اما دست مردم ديدن شده‌اند! بنابراين بايد به گونه‌اي باشند که در باور و اعتماد مردم قابل احترام بشوند! جامعه امروز ايران تشنه تغيير و تحولات فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي است و اين تشنگي بايد برطرف شود. اگر واقعيت‌هاي جامعه ديده نشود و نسبت به ادبيات زير پوست جامعه تحليل و تفسير واقع‌گرايانه وجود نداشته باشد واقعيت‌ها گريبان‌گير خواهند شد!