ایران و عبور از روزهای سخت

علی میرزامحمدی‪-‬ اعتلا یا اضمحلال تمدنها و کشورها در طول تاریخ به توانمندی آن‌ها در عبور از بحران‌ها یا آنچه در این نوشتار از آن به روزهای سخت تعبیر شده است بستگی داشته است. عمده این بحرانها تغییرات اقلیمی و جغرافیایی مانند خشکسالی و بروز قحطی و یا تهدیدات نظامی از ناحیه اقوام یا کشورهای دیگر بوده که به بهانه‌های مختلف سرمایه‌های آن‌ها را به تاراج می‌برده و استقلال آن‌ها را با حکومت‌های دست نشانده از بین می‌بردند.
هرچند همراهی مردم با حاکمیت با ظهور دولت-ملت‌ها در دوره مدرنیته دوباره بازتعریف شد و شکلی قانونمند و دو طرفه پیدا نمود، اما در دوره‌های گذشته نیز عبور از بحران‌ها و یا نجات از آن‌ها وابسته به همراهی اقشار مختلف مردم و درایت وزرایی کاردان بوده است. نمونه‌ای از این مسئله را می‌توان در قحطی مصر قدیم و درایت حضرت یوسف(ع) و همراهی مردم با حکومت در عبور از این بحران دانست که در قران کریم نیز به آن اشاره شده است.
دولت-ملتهای کنونی علاوه بر بحران‌های زیست محیطی مانند خشکسالی و قحطی، ممکن است با تهدیدات نظامی دیگر کشورها، تحریم‌های اقتصادی قدرت‌های بزرگ، تورم اقتصادی، تنش‌های شدید قومیتی و زبانی، احتمال تجزیه‌طلبی، بحران‌ها و رکود مالی مواجه شوند. این دولت‌ها برای عبور از این بحران‌ها ممکن است به سه رویکرد متوسل شوند:
رویکرد امنیتی: اساس این رویکرد آن است که برای کنترل وضعیت بحرانی باید به هر گونه حرکت فردی، گروهی و مردمی به ویژه حرکتهای انتقادی به دیده امنیتی نگاه کرد و در پی محدود و کنترل نمودن آن بود. پایه استدلالی این رویکرد آن است که توطئه‌های خارجی همیشه پشتیبان‌هایی در داخل دارد. مبنای عملیاتی رویکرد امنیتی بر دو شیوه «ندیدن و نشنیدن»، و «بهره‌گیری از خشونت کلامی و رفتاری» استوار است. حاکمیت با بهره‌گیری از این رویکرد، نه تنها نقش خود را در ایجاد یا تشدید وضعیت بحرانی کشور انکار می‌کند، بلکه خود را محقق تلقی می‌کند. با این پایه فکری، حاکمیت در عبور از بحران‌ها فقط به نیروی خود و حامیان داخلی و هم پیمانان خارجی تکیه می‌کند. در این رویکرد، مردم با جایگاهی مبهم، افرادی تعریف می‌شوند که چشم و گوش بسته ایدئولوژی رسمی حاکمیت را تکرار می‌کنند؛ و افرادی که غیرخودی قلمداد می‌شوند از دایره خودی‌ها طرد می‌شوند.


رویکرد مزورانه: اساس این رویکرد استفاده ابزاری حاکمیت از مردم و سوء استفاده از مردم برای عبور از بحران‌های اجتماعی و اقتصادی است. در این رویکرد، شبکه توجیه گران دولتی به شگردهای مختلف، مردم را به دام‌هایی که برای تاراج اقتصادی و سوء استفاده سیاسی از آن‌ها پهن شده و اطلاعی از آن ندارند ترغیب و تشویق می‌کنند. ترغیب به سرمایه‌گذاری در طرح‌های اقتصادی که سود آن‌ها متوجه حاکمیت و ضرر و زیان آن متوجه مردم است از نمونه‌های اقتصادی رویکرد مزورانه است که حاکمیت، در مدیریت بحران‌های مالی خود از آن‌ها بهره می‌گیرد. ترغیب مردم به شرکت در انتخابات برای عبور از بحران مشروعیت سیاسی و عمل نکردن به تعهدات و وعده‌های داده شده که مردم به خاطر آن‌ها به پای صندوق رای آمده‌اند و در یک کلام
«مردم سالاری نمایشی» از نمونه‌های رویکرد مزورانه در بعد سیاسی است.
رویکرد مشارکتی: در مقابل رویکرد امنیتی و رویکرد مزورانه، رویکرد مشارکتی قرار دارد که در آن حاکمیت، فاصله‌ای بین خود و مردم نمی‌بیند. در نتیجه حاکمیت در عبور از بحران‌ها با ریشه داخلی/ خارجی و یا ترکیبی از آن‌ها، بر مردم تکیه دارد. به عبارت دیگر سرمایه اجتماعی، بزرگترین پشتوانه این نوع جوامع است. یکی از مصادیق رویکرد مشارکتی در عبور از بحران‌های حاکمیتی را می‌توان در دوره زمامداری ماهاتیرمحمد در کشور مالزی شاهد بود. ماهاتیرمحمد در عمل معتقد بود «اگر مردم فقیر باشند، دولت نیز ضعیف خواهد بود، بنابراین دولت تمام تلاش خود را برای ارتقا و بهبود سطح زندگی مردم انجام خواهد داد». وی تاکید می‌کرد اقتصاد عمومی برای دولت مهم است اما از آن مهمتر اقتصاد ملی و مردمی است که مردم این کشور بتوانند در شرایط اقتصادی خوبی زندگی کرده و فعالانه درعرصه‌های اقتصاد حضور داشته باشند. ماهاتیر محمد به جای اتکا بر گرفتن وام از سرمایه‌گذاران خارجی یا سازمان‌های بین‌المللی به مردم تکیه نمود. او می‌دانست بهترین راه برای حل بحران مالی، تکیه بر مردم است که از همه نسبت به کشور مالزی، دلسوزترند. او از مردم خود کمک خواست که نتیجه آن رشد اقتصادی با روندی هرچند آرام ولی باثبات بود.
پرسش این است که ما برای عبور از روزهای سخت در طول چهار دهه از انقلاب بر کدام رویکرد تکیه داشته‌ایم. آیا ما نمی‌توانیم در این‌کار از رویکرد مشارکتی بهره بگیریم؟ تجربه جنگ تحمیلی نمونه‌ای از کاربست رویکرد مشارکتی در حوزه دفاعی و بحران‌های نظامی بود؛ اما واقعیت این است که ما تاکنون رویکرد مشارکتی را در بحران‌های اجتماعی و اقتصادی ایران به کار نگرفته‌ایم. لازمه بهره‌گیری از این رویکرد تحقق پیش زمینه‌های مختلفی است؛ از آن جمله:
- لازم است دایره تعریفی از مردم اصلاح شود. این دایره تعریفی هر چقدر جمعیت بیشتری از کشور را شامل شود احتمال همراهی مردم را با حاکمیت در عبور از بحران‌های اجتماعی و اقتصادی افزایش خواهد داد.
- لازم است از «ادبیات ترمیم و التیام» استفاده شود. جلوه‌های مختلفی از خشونت کلامی در اظهارات افراد منتسب به گروه‌های مختلف سیاسی قابل مشاهده است که متاسفانه بازنشر آن‌ها بر غلظت خشونت‌ها و دوقطبی‌های سیاسی افزوده است. این اظهارات هر روز به شکلی و در حوزه‌ای جدید و از زبان افراد مختلف مطرح می‌شود. بهره‌گیری از ادبیات «دوست ندارید، جمع کنید و بروید» نشان‌دهنده تنگ نظری و محدود کردن دایره تعریفی از مردم وعدم درک شرایط کشور در عبور از بحران‌های اجتماعی و اقتصادی است. لازمه عبور کشور از روزهای سخت، ادبیات طعنه، تحقیر و توهین نیست، بلکه لازمه آن «ادبیات ترمیم و التیام» است که در آن با پذیرش خطاها و اشتباهات و الزام کردن خود و کارگزاران زیر دست به جبران واقعی آن‌ها، نهال زخمی اعتماد اجتماعی می‌تواند به تدریج التیام یابد و جوانه بزند.
- لازم است دولتمردان مشق «خوب دیدن» و «خوب شنیدن» را در تعامل با مردم تمرین کنند و به آن عامل باشند. هم خود واقعیت‌ها را ببینند و هم شنوای انتقادهای دلسوزانه مصلحان اجتماعی و اقتصادی کشور باشند و از ایده‌های مصلحانه در عمل بهره بگیرند.
- دولت‌ها مراقب باشند در عبور از بحران‌های اقتصادی و اجتماعی اعتماد اجتماعی سلب نشود؛ چراکه تجربه‌های تلخ مردم در این زمینه به قهر سیاسی مردم وعدم ورود آن‌ها به صحنه‌های سرمایه‌گذاری اقتصادی منتهی خواهد شد. این اعتماد سوزی‌ها خود سر منشا بحران‌های جدید اجتماعی و اقتصادی خواهد بود.
-باید مراقب بود، عبور از روزهای سخت با قطب بندی‌های سیاسی مردم گره نخورد و این مسئله به عنوان موضوعی فراجناحی و فراتر از سلایق سیاسی تعریف شود.
- لازم است شکاف بین واقعیتهایی که در جلسات خصوصی بین سیاستگذاران رد و بدل می‌شود با آنچه به مردم ارائه می‌شود کاهش یابد و با جلب اعتماد عمومی از آن‌ها برای عبور از روزهای سخت یاری خواسته شود.
- عبور از بحران‌ها هزینه مالی و جانی به همراه دارد، اما همه باید در تحمل این هزینه‌ها به تناسب سهم داشته باشند. اگر قرار باشد سیاستگذاران، همه هزینه‌ها را به دوش اقشار متوسط و پایین بیندازند و افرادی در این آشفته بازار کاسبی کنند و ثروت‌های بادآورده نصیب‌شان شود، ناعدالتی‌ها خود به ابربحرانی تبدیل خواهد شد که قبل از دیگر بحران‌ها کشور را تهدید خواهد کرد.
- اما نکته آخر آنکه دولتمردان باید زمانبندی و برنامه‌ریزی مشخصی برای عبور از روزهای سخت مد نظر داشته باشند. مزمن بودن بحران‌ها و تعدد بحران‌ها نشان‌دهنده آن است که باید در سیاستگذاری‌های کلان کشور تجدید نظر جدی به عمل آید و اصرار بر رویه فعلی جز تشدید بحران‌های موجود و تولد بحران‌های جدید و دلسردی مردم چیزی به همراه نخواهد داشت.