نشست قاهره، پایان بحران عربی نیست

دکتر صلاح‌الدین هرسنی*- نشست قاهره در شرایطی برگزار می‌شود که قطر ساعاتی پس از تعیین ضرب‌الاجل و تمدید مهلت 48 ساعته سه کشور عضو شورای همکاری خلیج‌فارس یعنی عربستان، بحرین و امارات پاسخ خود را تحویل کویت به‌عنوان کشور میانجی داده است. در پاسخ مقامات دوحه در قبال خواسته‌های محافل عرب، چرخشی اساسی نسبت به مواضع قبل دیده می‌شود. بدون تردید چرخش اساسی و نرمش قطر در قبال خواسته‌های محافل عرب را باید به معنی تقدم و اولویت منطق مذاکره و دیپلماسی بر اولتیماتوم و اجبار و زور در حل بحران‌های سیاسی دانست. آن‌گونه که محمد عبدالرحمن آل‌ثانی، وزیر خارجه قطر عنوان کرده، اتخاذ چنین الگویی از تشدید تنش و گسترش بحران جلوگیری خواهد کرد.
در پاسخ مقامات دوحه انعطاف و نرمش در برخی موضوعات و مسایلی شده که در حکم خطوط قرمز محافل عربی است. در این ارتباط مقامات دوحه با اخراج اعضای حماس از اراضی قطر، ساکت کردن شیخ یوسف القرضاوی، رییس اتحادیه علمای جهان اسلام و شاید مهاجرت وی به استانبول، ملزم کردن شبکه الجزیره به توقف تبلیغات تحریک‌آمیز، فتنه‌انگیز و ضدمصری و پرداخت جریمه به قاهره و قطع کل ارتباطات مالی با اخوان‌المسلمین و بیرون کردن برخی از رهبران کنونی آن از دوحه موافقت کرده‌اند و متعهد شدند که روابط خود با تهران را کاهش دهند اما کاهش این روابط باید با تصمیم و موافقت همه اعضای شورای همکاری خلیج‌فارس باشد. محققا این نرمش و انعطاف قطر در راستای لزوم اتحاد و اشاعه ثبات در منطقه، رسیدن به اهدف تعیین‌شده در نشست ریاض و ضرورت شکست تروریسم در منطقه صورت گرفته است.
حال در این راستا نشست قاهره با حضور وزرای خارجه عربستان، بحرین، مصر و امارات در جهت هماهنگی مواضع و رایزنی این چهار کشور در زمینه برداشتن گام‌های آتی در قبال قطر و تبادل‌نظر و ارزیابی ارتباطات بین‌المللی و منطقه‌ای کنونی برگزار شده است.
با مجموع شواهد و قرائنی که از اعلام مواضع چهار کشور عربستان سعودی، بحرین، مصر و امارات پیداست، به نظر نمی‌رسد نشست قاهره پایان بحران عربی باشد. در این ارتباط مواضع نامنعطف عربستان گرهی کور از کلاف سردرگم این بحران است. این مواضع نامنعطف اخیرا در اظهارات عادل الجبیر، وزیر امور خارجی عربستان شنیده شده است. آن‌گونه که عادل الجبیر گفته است، مطالبات و شروط 13 گانه محافل عربی مذاکره‌ناپذیر و هرگونه پایان محاصره قطر، لغو تحریم و از‌سر‌گیری روابط دیپلماتیک در اجرای کامل آن است. از طرف دیگر نظر به آنکه محافل عربی اهداف دیگری در بحران قطر تعقیب می‌کنند، نشان می‌دهد که نشست قاهره بیشتر یک نمایش قدرت در راستای اتحادگرایی و ژست دیپلماتیک است. این اهداف همان‌گونه که در رقص شمشیر محافل عرب در ریاض و کنفرانس مونیخ اعلام شده است، در واقع مهار ایران و جلوگیری از نفوذ بدخیم و رفتار بی‌ثبات‌کننده آن در منطقه است. به این ترتیب امید به حل بحران در منطقه در راستای پاسخ مقامات دوحه اساسا دیریاب و دشوار خواهد بود.


به این ترتیب با مواضع مشروطی که در پاسخ مقامات دوحه دیده می‌شود، حل بحران عربی یک راه بیشتر ندارد که قرار است نه در قاهره بلکه در ریاض و ابوظبی مشخص شود. این راه آن‌گونه که در کنش‌ها و الگو‌های رفتاری مقامات دوحه نمایان شده است، نه به صورت گزینشی بلکه باید با پذیرش بی‌قید و شرط محافل عربی همراه باشد. در این میان و بیشتر در راستای ضرورت ثبات در منطقه شاید بدیل‌های دیگری از الگو‌های حل بحران بتواند در حل بحران عربی کمک کند و آن، اینکه قطر بخواهد از شورای همکاری خلیج‌فارس خارج شود یا اینکه مقامات دوحه بخواهند با بر سر کار آمدن گروه‌های موافق ریاض و ابوظبی در قطر رضایت دهند. در غیر این صورت تداوم بحران و تنش داستان مکرر و پایان‌ناپذیر جنگ قدرت در محافل عربی و منطقه خواهد بود.
* مدرس علوم سیاسی و روابط بین‌الملل
S.Harsani.k@gmail.com