ماکارانی و سیب‌زمینی جای برنج و گوشت را گرفت

آرمان امروز: بررسي آخرين آمار منتشر شده در خصوص گراني کالاهاي خوراکي نشان مي دهد از مجموع 53 قلم کالاي مصرفي 28 قلم کالا افزايشي بيش از ميانگين نرخ تورم را تجربه کرده اند. الته اين پايان ماجرا نبوده و در کنار رشد قيمت ها مصرف اين کالاها نيز با کاهش چشمگير مواجه شده است به گونه ايکه بررسي ها ميداني نشان مي دهد بسياري از متقاضيان کالاهاي ضروري براي جلوگيري از حذف اين محصولات از سبد غذايي خانوارها به سمت خريد و مصرف کالاهاي ارزانتر و گاها بي کيفيت روي اورده اند.
به طور کلي، کالاها با توجه به درآمد افراد و تغييرات ميزان تقاضا به سه دسته تقسيم‌بندي مي‌شوند: اول کالاهاي معمولي که در صورت افزايش قيمت آنها، تقاضا براي خريدشان کاهش پيدا مي‌کند، درواقع اين کالاها از قانون تقاضا پيروي مي‌کنند.  دسته دوم، کالاي پست ناميده مي‌شود. تقاضا براي اين دسته از کالاها، در صورت درآمد بالاتر، کاهش پيدا مي‌کند. افزايش درآمد باعث مي‌شود گوشت باکيفيت‌تر مصرف کنيد. دسته سوم کالاها، کالاي مستقل از درآمد است. يعني کالايي که چه درآمد افزايش پيدا کند و چه کاهش يابد بخش تقاضا همچنان مجبور به استفاده از آن است. اقتصاددانان در تشريح چگونگي «اثر جايگزيني کالا» از تئوري «کالاي گيفن» استفاده مي‌کنند. در شرايط عادي و بر اساس تئوري عرضه و تقاضا، اگر قيمت يک کالا افزايش يابد، اثر جايگزيني باعث مي‌شود که مصرف‌کنندگان از آن کالا کمتر خريد کرده و بيشتر به سمت محصولات جايگزين بروند. در حالي که «کالاي گيفن» با افزايش قيمت، افزايش تقاضا را نيز به همراه خواهد داشت. فرض کنيد نان و گوشت دو غذاي اصلي مردمان يک منطقه باشد. قيمت گوشت بيشتر از قيمت نان است. با افزايش قيمت اين دو مواد غذايي اساسي و عدم ايجاد تغيير در درآمد آنها، افراد مجبور مي‌شوند الگوي مصرفي خود را تغيير بدهند. براي مثال اگر در يک وعده غذايي يک عدد نان و مقدار کمي گوشت مصرف مي‌کردند، اگر الان بخواهند به صورت قبل انرژي بدن‌شان براي انجام فعاليت‌هاي روزمره حفظ شود و در عين حال به مقدار قبل هزينه کنند، مجبور مي‌شوند نان بيشتري تهيه کنند و در عين حال مصرف گوشت خود را کاهش دهند و حتي به صفر برسانند. در واقع با افزايش قيمت منابع خانواده‌هاي فقير کاهش مي‌يابد. اتفاقي که در ايران به واسطه تورم عمومي نزديک به 50 درصدي و تورم بالاي 80 درصدي در مواد خوراکي افتاده، به نوعي همان «اثر جانشيني» است. با افزايش قيمت مواد غذايي و گراني‌هاي موجود در حوزه اقلام اساسي مردم ناچار شده‌اند که ميزان مصرف خود را کاهش بدهند يا حتي برخي از اقلام را از سر سفره‌هاي خود حذف کنند. در اينجا قصد داريم به بخشي از گزارش آمار درباره قيمت کالاي خوراکي نگاهي بيندازيم و ببينيم اثر جانشيني، چه بلايي بر سر سفره مردم آورده است. قيمت يک کيلو برنج ايراني در ارديبهشت امسال حدود 82 هزار تومان بوده که در مهرماه به 115 هزار تومان رسيده است. اين به معناي افزايش 40 درصدي قيمت يک کيلو برنج ايراني و همزمان به معناي از «دسترس خارج شدن برنج ايراني براي بسياري از مصرف‌کنندگان» هم هست.
افزايش قيمت برنج داخلي منجر به رشد قيمت برنج خارجي شده؛ به نحوي که قيمت يک کيلو برنج خارجي از 33 هزار تومان در ارديبهشت ماه به 40 هزار تومان در مهرماه رسيده است. بنابراين برنج چيزي نيست که بتوان از سبد غذايي حذف کرد. در مقابل، بخش تقاضا به دليل گران‌تر شدن قيمت برنج، به سمت دو کالاي جايگزين رفته است: سيب‌زميني و ماکاروني. قيمت ماکاروني بعد از آزادسازي نرخ آرد و نان، به‌شدت بالا رفته است. از اين نوع موارد در بازار خوراکي‌ها زياد به چشم مي‌خورد. اينگونه است که حالا کاسبي فست‌فودهاي ارزان‌قيمت از کبابي‌هاي پايتخت، با رونق بيشتري مواجه مي‌شود. قيمت يک پرس چلوکباب در مرکز تهران به حدود 200 هزار تومان رسيده، اما بخش تقاضا به دليل قدرت خريد پايين، نه اينکه ترجيح بدهد، بلکه مجبور است از فلافل يا انواع سوسيس و کالباس استقبال کند. هرچند قيمت اين نوع کالاها هم همزمان با يورش تقاضا، با رشد قيمتي بيشتري همراه شده اما اين روزها در بازار خوراکي‌ها، مي‌توان «اثر جايگزيني» در کالاي خوراکي را مشاهده کرد. اتفاقي که پس از «جراحي اقتصادي»تشديد يافته است.