این قاب ماندگارانقلاب ما

  تشییع شهدای گمنام در نقاط مختلف کشور، چند سالی ا‌ست که به مراسمی ثابت در سالگرد شهادت حضرت زهرا (س) تبدیل شده است. شاید برای بسیاری تصاویر حضور مردم در این مراسم‌ها، اگر نه تکراری، اما عادی شده باشد و توجهی عمیق و جدی به آنچه در بعد مردمی این تشییع‌ها اتفاق می‌افتد، نداشته باشند.  تصویر مردمی در یک جاده خاکی کوهی و کمی برف که تابوت شهیدی را در روز شهادت بانوی دو عالم پیش می‌برند، در شبکه‌های اجتماعی به شدت دست به دست شد و چرخید (این هم البته از برکات فضای مجازی است). تصویر مربوط به شهری کوچک به نام پردنجان از توابع فارسان استان چهارمحال و بختیاری است. این تصویر باید جامعه شناسانه، و نه فقط صرفاً سیاسی، تحلیل و بررسی شود. ماجرا هم فقط این عکس نیست، ده‌ها قاب پر جمعیت از تشییع روز سه شنبه شهدای گمنام در تهران و شهر‌های دیگر کشور منتشر شده و هیچ جامعه شناسی نمی‌آید بررسی کند این مردم چطور اینگونه پای شهدای جمهوری اسلامی و ایران مانده‌اند. این قاب ماندگار در واقع به معنای تکثیر ۹ دی ۸۸ و تشییع میلیونی حاج قاسم در دی ۹۸ در سراسر ایران است.  در ماه‌های اخیر و بروز ناآرامی‌ها و آشوب‌ها در کشور، یکی از گزاره‌هایی که پررنگ‌تر از آشوب‌های قبلی دنبال شد، تغییر شناختی نسبت به واژه «مردم» بود. در جریان همه ناآرامی‌های قبلی، حضور خیابانی چند ده نفره را حضور مردم ایران بیان می‌کردند، مردمی که در یک دوقطبی آشکار با حاکمیت و ارزش‌های مورد تأیید نظام تعریف می‌شوند. در این تعریف تلویحی، افراد و اجتماعات هرقدر بیشتر با ارزش‌های نظام اسلامی فاصله داشته باشند، مردم‌تر و مردمی‌تر هستند. اگر در فتنه ۸۸ تلاش می‌شد با توهم خنده‌آوری همچون آوردن اتوبوسی افراد به راهپیمایی‌ها، آمدن مردم برای گرفتن ساندیس، آوردن جمعیت از شهر‌های دیگر، فتوشاپ بودن تصاویر، اجبار کردن کارمندان و دانش‌آموزان به حضور، آوردن اجباری سربازان و نظامیان انبوهی جمعیت حاضر در تجمعات حمایت از نظام یا ارزش‌های دینی را تخطئه کنند، در ناآرامی‌های امسال نه تنها عملاً مردم سانسور شدند و فقط کسانی مردم نامیده شدند که برای اعتراض و آشوب و اغتشاش به خیابان آمده بودند، بلکه در رسانه‌هایشان کوشیدند این را تئوریزه کنند که چرا مردم ایران معترض هستند یا دست به خشونت می‌زنند. در این راستا، برچسب حکومتی بودن را روی هر فکر، حضور و باوری زدند که نمی‌خواست انقلاب خشونت‌بار براندازان را تأیید کند. حتی کار به جایی رسید که قاتلان و شکنجه‌گران آرمان علی‌وردی و سید روح‌الله عجمیان مردم نامیده شدند، اما خود آرمان و روح‌الله که هیچ، خیل عظیم مردمی که برای تشییع آن‌ها و محکومیت آنچه بر آنان گذشته بود، به خیابان آمدند، مردم نبودند! خانواده آشوبگر مردم وصف شدند و به دادخواهی‌شان همه نهاد‌های بین‌المللی هم به میدان جنگ روانی آمدند و خانواده شهدای امنیت نه تنها مردم نبودند که در برخی شهر‌های کردنشین حتی به داخل منازل طرفداران نظام هجوم بردند و امنیت زن و بچه آن‌ها را هم از بین بردند و آن‌ها را مردم ایران ندانستند.  چند دهه است دوست و دشمن، انقلابی و اصولگرا و اصلاح‌طلب، داخلی و خارجی، حتی خود مردم عادت کرده‌اند که جمعیت انبوه و خارج از حوصله شمارش را که در راهپیمایی‌های روز قدس یا ۲۲ بهمن یا مناسبت‌های دیگر حضور پیدا می‌کنند، ببینند و رد شوند. تشییع شهدا هم که گویی وظیفه مردم است و نیازی نیست مورد بررسی قرار بگیرد، اما آیا این مردم در زندگی خود مشکلات معیشتی ندارند؟ قیمت دلار را نمی‌دانند یا همه سیاست‌ها و عملکرد‌های دولت‌ها و نهاد‌های حاکمیتی را تأیید می‌کنند؟ آیا از سیاست‌های فرهنگی کشور رضایت کامل دارند؟ آیا همه محجبه‌اند؟ آیا نمی‌دانند شهیدی که تابوتش را بر دوش دارند در نظام جمهوری اسلامی و با لبیک به فراخوان رهبر انقلاب اسلامی سال ۵۷ به جبهه رفته و برای دفاع از کیان اسلام، ایران و مردم جنگیده و جان داده است؟ چطور جماعتی اقلیت که پس از باخت ایران به انگلیس و امریکا برای شادی به خیابان آمدند و از نام وطن گذشتند، مردم هستند و باید دیده و بررسی شوند، اما این جمعیتی که در یک روز شهر‌های ایران را درمی‌نوردند، هیچ عنوانی ندارند و کامل سانسور می‌شوند؟ نه فقط رسانه‌های فارسی زبان غربی که حتی در رسانه‌های اصلاح‌طلبان در داخل هم همه این مردم سانسور می‌شوند و حتی تصویری از این جمعیت انبوه در این رسانه‌ها دیده نمی‌شود؟! شاید برخی تصور کنند نظام می‌خواهد این قاب‌ها را به نفع خود مصادره کند، اما بیایید کمی! هم به نظام حق بدهیم. چهار دهه از دفاع مقدس گذشته و هنوز مردم پای کار بدرقه جوانانی هستند که چهار دهه پیش به حرف همین نظام شهید شده‌اند و حالا از آن‌ها چند استخوان برگشته است. این جوانان حاصل تربیت مکتب انقلاب اسلامی بودند، آیا نظام برآمده از این انقلاب حق فخرفروشی و مصادره آنان را ندارد؟ مصادره البته وصف اشتباهی است، مصادره برای امری است که متعلق به خود نیست، نظام اسلامی برای افتخار به جوان و خون و تشییع و جمعیتی که متعلق به خودش است، نیازی به مصادره ندارد.  این افتخار البته در برابر دشمن است، وگرنه در برابر مردم، این افتخار باید به شرمندگی تبدیل شود که آیا مسئولان جمهوری اسلامی قدر ایستادگی این مردم پای انقلاب و نظام و ارزش‌ها، به آنان خدمت کرده‌اند و آیا وضعیت اقتصادی و فرهنگی حال حاضر ایران شایسته این مردم و خون‌های فدا شده در راه اسلام و میهن است؟ قاب‌های حضور مردم شاید متعدد، اما تکراری نباید بشود و باید پیام‌شان را درست تفسیر کرد.  این‌ها ملت ایران هستند و باید دیده و شنیده شوند. نه اینکه هر کس صدایش از بی‌بی‌سی بلند شد، بترسیم و سریع دنبال کارش برویم و مستضعفانی را که صاحبان اصلی کشور هستند، نادیده بگیریم.  این جملات رهبر انقلاب حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار بسیجیان در ۵ آذر سال جاری را همه باید مرور و تکرار کنیم: «می‌گوید صدای ملّت را بشنوید! صدای رعدآسای ملّت در سیزدهمِ آبانِ امسال بلند شد؛ شنیدید؟ شما صدای ملّت را بشنوید. مگر از تشییع جنازه شهید سلیمانی چقدر گذشته؟ آن جمعیّت عظیم صدای ملّت ایران بود، آن تشییع جنازه ده‌میلیونی یا شاید به یک معنا بیش از ده‌میلیونی صدای ملّت ایران بود. امروز تشییع جنازه شهدا صدای ملّت ایران است. تا یک نفر در اصفهان، در شیراز، در مشهد، در کرج، در هر جای دیگر شهید می‌شود، خیلِ جمعیّتِ مردم راه می‌افتند شعار می‌دهند علیه تروریست، علیه اغتشاشگر؛ صدای ملّت این است؛ شما چرا صدای ملّت را نمی‌شنوید؟»