چرا شما را نقد می‌کنیم؟

دیروز روزنامه‌ای که تحت مدیریت یک نظامی بازنشسته است، در مطلبی علیه نقدی که «جوان» سه روز پیش به یادداشت ایشان شده بود، با قلم همان نویسنده پاسخ داد. نویسنده مذکور با حذف استدلال‌های «جوان» و اشاره به بخش‌های دیگر آن، توضیح داده است که برای چند گروه از جمله «مسئولان حاضر در قدرت و طرفداران آنها» می‌نویسد، نه برای جوانان و زنان. ایشان قبلاً هم یکی‌دوبار همین حرف را زده است که برای مقامات می‌نویسد نه برای مردم کوچه‌وبازار که اصولاً روزنامه نمی‌خوانند، سپس روزنامه جوان
را متهم کرده که در نقد یادداشت قبلی او رویکرد امنیتی به خرج داده است! البته نقد «جوان» موجود است و در آن فقط به ضعف استدلال نویسنده مذکور اشاره کرده بودیم و اینکه او مسئولیت پیشقراولی رسانه‌ای این نقد‌های ضعیف را برعهده گرفته است. این، درک ما از نوشته‌های اوست. بار‌ها نیز در میان دوستانی از اصلاح‌طلبان شنیده‌ایم که از این نویسنده به‌خاطر نام‌ونشان و شهرت رسانه‌ای‌اش به‌عنوان ویترین انتقال اعتراض‌ها و نقد‌ها استفاده می‌کنند. به این معنی که وقتی در اتاق‌فکر اصلاح‌طلبان به یک جمع‌بندی می‌رسند، نوشتن آن را به ایشان می‌سپارند تا اثرگذاری یا دیده شدن آن نوشته بهتر باشد. پس این چه جای گله و چه جای آن است که با حذف استدلال روزنامه جوان و اشاره به بخش دیگری از آن دوباره در یادداشتی به صحرای
کربلا بزنید؟!
اما چرا نقد‌های شما را نقد می‌کنیم؟ به‌خاطر ضعف استدلال. در همین یادداشت جدید این روزنامه و این نویسنده با عنوان «برای چه کسانی می‌نویسم؟» مغالطات فراوانی هست که مجبور به توضیح آن هستیم.


نویسنده گفته است برای اینکه نوشته قبلی او با‌عنوان «بی‌اثری کار فرهنگی» مصداق اتهام روزنامه جوان باشد و «بخواهد بحث حجاب را به سطح خیابان بکشد، نیازمند آن است که مخاطب آن‌ها کسانی باشند که بتوانند پای کار این اقدام باشند. این افراد شامل جوانان، زنان و دختران و به طور کلی ناراضیان از وضع موجود هستند، به‌ویژه ناراضیانی که انگیزه اقدام عملی نیز دارند. در حالی که مخاطبان من هیچ‌گاه این گروه‌ها نیستند.»
اولاً «جوان» در نقد خود، هیچ اشاره‌ای به کشیدن بحث حجاب به سطح خیابان نکرده و هیچ تهدیدی هم متوجه نویسنده نشده است، فقط اشاره شده که او رأس رسانه‌ای «عمومی‌سازی موضوع حجاب اجباری» است و این چیزی نیست که از طرف یک فعال رسانه‌ای که هر روز در یک یا چند روزنامه مطلب می‌نویسد، قابل انکار باشد و عمومی‌سازی رسانه‌ای نیز منظور بوده نه کف‌خیابان‌نوردی! پس چرا با تحریف و تخیل به نقد‌های دیگران جواب می‌دهید؟
نویسنده مذکور می‌نویسد مخاطبان او مقامات حاضر در قدرت و سالمندان اصلاح‌طلب‌اند و اصلاً جوانان کف خیابان او را نمی‌شناسند! همین نویسنده بار‌ها بقیه مقامات حاضر در قدرت را که طرفدار حکومت می‌خواند، به پیروی چشم‌بسته از مقامات عالی متهم کرده و حتی این نقد را به برخی اصلاح‌طلبان در قدرت هم داشته و همیشه ریشه همه مشکلات را به یک یا چند نفر در کشور ختم می‌کند. اگر چنین است و هیچ توجهی به نقش و جایگاه یک رسانه در میان افکارعمومی ندارید، نوشته‌های خود را برای همان یک یا چند مقام عالی بفرستید یا چند نمونه تکثیر و برای سالمندان اصلاح‌طلب هم ارسال کنید. دیگر اشتغال فعال در روزنامه تحت مدیریت یک نظامی بازنشسته، اگر واقعاً قصدی و نیتی جز انتقال ایده‌های خود به چند مقام در قدرت و چند سالمند همکار خود ندارید، چه حاصلی دارد؟!
دیگر اینکه شما حلقه اول هستید و لازم نیست که هرچه می‌نویسید همه جوانان کف خیابان بخوانند. کافی است دیگران که با همین جوانان چهره‌به‌چهره می‌شوند و استاد و معلم و مربی هستند، نوشته‌های شما را بخوانند و به حلقه‌های بعدی انتقال دهند. این رویه معمول در همه جوامع است. ما نیز نگفتیم که شما ننویسید یا از این روش برای تأثیرگذاشتن روی جامعه استفاده نکنید، فقط نوشته بودیم که استدلال غلطی دارید که گمان می‌کنید فرهنگ بدون الزام حقوقی و قانونی شکل می‌گیرد و تمامی فرهنگ‌ها و خرده‌فرهنگ‌ها بر گرده و شانه قانون و الزام حقوقی و اجبار و ابرام سوار شده‌اند. حرف ما این بود اگر با واسطه برای جوانان کف خیابان، می‌نویسید و به‌ویژه اگر برای سالمندان اصلاح‌طلب می‌نویسید مطلب بی‌منطق ننویسید. نکند خدای‌ناکرده این بی‌منطقی در سالمندان اصلاح‌طلب، تحت‌تأثیر همین نوشته‌های شما و همکاران‌تان باشد. چرا اگر راست می‌گویید آن استدلالی را که «جوان» علیه نقد شما داشت پاسخ ندادید
و نمی‌دهید؟!
نویسنده مذکور در ادعای عجیب دیگری می‌نویسد اگر می‌خواست برای جوانان کف خیابان بنویسد «یک یادداشت با این رویکرد می‌نوشتم و با تیتر جذاب و ادبیات احساسی و نتیجه‌گیری‌های فوری منتشر می‌کردم تا آقایان متوجه شوند که نوشتار‌هایی که آنان مخاطب باشند، از چه ادبیات و منطقی پیروی می‌کند». عجب! اگر غیراز ایشان، ما یا هرکس دیگری جوانان کف خیابان را «احساسی» مسلک و گرفتار نقطه‌ضعف پیروی از «نتیجه‌گیری‌های فوری» می‌نامیدیم، الان قیامتی برپا بود! آن موقع که همین جوانان به خیابان می‌آیند، چرا آنان را با ادبیات «احساسی و دنباله‌رو نتیجه‌گیری‌های فوری» خطاب نمی‌کنید و نقشی دیگر
بازی می‌کنید؟!
عجیب دیگر اینکه نویسنده مطلبی بسیار طولانی نوشته تا بگوید نقد روزنامه جوان به او درست و منطقی نبوده و آسمان و ریسمان را به هم بافته و حتی کد‌هایی از اینستاگرامش به دست داده است تا ثابت کند جوانان و زنان دنباله‌رو او نیستند، پس نباید نگران بود! و از دستمزد پایینش در روزنامه به‌عنوان یکی از «استدلال‌ها» استفاده کرده است! این نوشته طولانی خود رمز و معنایی دارد که حرف «جوان» را تأیید می‌کند. اما می‌توانستند به جای این همه بحث، یک کلام آن استدلال «جوان» را که «فرهنگ‌ها در همزمانی با قوانین و اجبار و الزام شکل گرفته‌اند» رد یا نقد کنند.
البته نویسنده مذکور اتهامات ناروایی را هم به روزنامه جوان زده که ما نادید می‌گیریم، اما به‌عنوان حرف آخر اگر ایشان چنین تصور می‌کنند که جوان‌ها و زنان یادداشت‌های ما و ایشان را نمی‌خوانند و اگر هم بخوانند فقط به هر دو می‌خندند، شاید بهتر است هر دو دست از نوشتن و نقد و تحلیل برداریم و حالا که ما در ستون اول رسانه‌ها می‌نویسیم، اما مردم یا نمی‌خوانند یا می‌خندند و مسئولان هم که نمی‌پذیرند و عبرت نمی‌گیرند و سالمندان اصلاح‌طلب و اصولگرا هم که بعید است چشم کم‌سوی خود را صرف این نوشته‌ها کنند، چه بهتر که این حرف را کنار بگذاریم و هر عصرهنگام در کافه‌ای در چهارراه ولی‌عصر با یکدیگر بنشینیم و مشکلات خود را دور از چشم مردم که به این حرف‌های ما می‌خندند، حل کنیم؟!