روزنامه همدلی
1396/05/28
محمدعلی عمویی 28مرداد 32 را بررسی کرد روایت چپ از کودتا
همدلی | انگار به این زودیها قرار نیست به پرسشهای مربوط به 28مرداد 32پاسخ داده شود. از 64 سال پیش که خانه مصدق هدف توپ تانکها قرار گرفت، گروههای سیاسی بنا بر ایدئولوژی یا منفعت خود روایتهای گوناگونی از این روز دادهاند. برخی این روز را به معنای مظلومیت ملتی میدانند که میخواهد روی پای خود بایستد اما آقابالاسرهای قلدر اجازه نمیدهند؛ آنها این روز را کودتا میدانند. در مقابل عدهای هم هستند که 28مرداد را روز قیام ملی خواندهاند. در این روز عدهای محمد مصدق را رهبر سرافراز میدانند. در سوی دیگر هم هواداران آیتالله کاشانی او را مورد شماتت قرار میدهند. شعبان جعفری ملقب به شعبان بیمخ هم از این روز روایت خاص خود را داشته است. هیچ کدام از این روایتها برای کسانی که هنوز درباره 64سال پیش سوال دارند ناآشنا نیست. با این حال آنچه در سالهای اخیر به آن کمتر توجه شده روایت چپهاست؛ کسانی که به این متهم میشوند که در جریان نهضت ملی شدن صنعت نفت به عنوان یک جنبش ضداستعماری با اطاعت از شوروی از بیرون گود نگاه میکردند و بعدها وارد کارزار شدند. محمدعلی عمویی، از اعضای کمیته مرکزی حزب توده اخیرا در همایشی با عنوان «سال بلوا» که برای بررسی رویدادهای تاریخی 30تیرماه 31 تا 28مرداد 32 در باشگاه اندیشه تهران برگزار شده است، از زاویه حزب توده 28مرداد را روایت کرده است.چرا حزب توده از جنبش ملی شدن صنعت نفت حمایت نکرد؟
اینکه چرا شوروی و به تبع آن حزب توده با شعارهای ضداستعماری خود از جنبش ملی شدن صنعت نفت هیچ حمایتی نکردهاند، در وهله اول عجیب به نظر میرسد. محمدعلی عمویی، از اعضای کمیته مرکزی این حزب که روزگاری هم افسر فرمانده گروهان در دانشکده افسری بوده این سوال را پاسخ میدهد. او با اشاره به 30 تیر 31 - روزی که روایت میشود چپها تازه به مدد مصدق شتافتند - میگوید: «این حزب تا پیش از 30تیر به مصدق انتقادات زیادی داشت که گاه این انتقادات رنگ و بوی افراط میگرفت.» او دلیل انتقادات این حزب را نگاه مصدق به آمریکا میداند و میگوید:«مصدق باور داشت اصل چهار ترومن وعدههایی به نیروهای ملی داده بود. این افراد نگاه ضداستعماری را که به انگلستان داشتند در برابر آمریکا نداشتند. در مقابل حزب توده معتقد بود با وجود آنکه انگلستان متحد همیشگی آمریکاست و حتی به این کشور خط میدهد، اما امپریالیسم متفوق جهانی در آن زمان آمریکاست؛ چرا که زور و پول آمریکا کارکرد جهانی دارد و کودتای مختلف را در کشورهای گوناگون عملی میکند.»
شاه از ترس به مصدق میدان داد
او با اشاره به شعار یا مرگ یا مصدق در 30 تیر میگوید:«آن روز خیابانهای تهران به قدری شلوغ بود که پلیس نمیتوانست به خیابانها نظم دهد. جمعیت که انبوهتر شد دستور داده شد تا نیروهای نظامی اجتماعات را متفرق کنند. در بسیاری موارد فرماندهان نظامی به سربازان دستور تیراندازی میدادند و آنها مجبور به اطاعت بودند اما در مواردی هم سربازان از این دستورات اطاعت نمیکردند. با افزایش جمعیت خیابانها، شاه برادرش علیرضا را به خیابانها میفرستد تا برای او خبر موثق ببرد. به شاه خبر میرسد که کار از این حرفها گذشته است و جز با کشتار مردم نمیشود جلوی این تظاهرات را گرفت. در این روز حتی دختر خانمی به نام شیرینلو در برابر یک تانک خوابید که همین منجر به قطع پای او شد و حزب توده او را برای درمان به آلمان فرستاد.» به اعتقاد عمویی، شاه از ترس از دست دادن خود سلطنت و نه حکومت قوامالسلطنه، قوام را برکنار میکند و دوباره مصدق را به حکومت دعوت میکند.
مصدق، حرف حرف خودش بود
عمویی با طرح این پرسش که «چرا مصدق استعفا داده بود؟» میگوید:«او عملا میدید که انتخابات دوره هفدهم مجلس که در دوره خود مصدق برگزار شده بود، بدترین دوره مجلس بود. نمایندگان به هیچ یک از مصوبات توجه نمیکردند. از درون خود فراکسیون جبهه ملی که آن زمان فراکسیون وطن نامیده میشد، خیلی افراد ضد مصدق شدند. مظفر بقایی، حسین مکی و... یکی دو نفر نبودند. کار به جایی رسیده بود که گاهی فقط 12 نفر از دولت مصدق حمایت میکردند. مصدق به این نتیجه رسید که برای آنکه بتواند کارش را پیش ببرد باید اختیارات بیشتری داشته باشد. بنابراین او از شاه خواست وزارت جنگ را در اختیار او بگذارد که این مسئله با مخالفت شاه روبهرو شد و مصدق به شاه گفت به کسی که بیشتر اعتماد دارد مسئولیت نخستوزیری را واگذار کند.» عمویی در ادامه روایت خود از استعفای مصدق در روز 25 تیر 31 میگوید:«شاه از مصدق خواست که برود و تا هشت بعد از ظهر آن روز صبر کند و اگر پیامی برای مصدق نفرستاد، آن موقع استعفایش را تقدیم کند.» به گفته عمویی یکی از انتقادات به مصدق این بود که او این مسئله را با هیچ کدام از اطرافیان در میان نگذاشت. عمویی معتقد است: «مصدق با وجود سجایایی که مثل امانتداری و پاکدستی داشت؛ اما حرف حرف خودش بود.»
مصدق تودهای نشد
عضو کمیته مرکزی حزب توده با بیان اینکه زمینههای تضعیف مصدق در فاصله 30تیر 31 تا مرداد 32 فراهم آمده بود، میگوید: «برای ورود به بحث کودتای 28 مرداد، باید به وقایعی که در ماههای بهمن و اسفند 31 و فروردین 32 شکل گرفت، اشاره کرد.» عمویی در بیان مصادیق این وقایع میگوید:«طرفداران آیتالله بهبهانی اعلامیه دادند که دکتر مصدق دارد کمونیست میشود. این در حالی بود که حزب توده حتی در زمان دکتر مصدق غیرقانونی بود، به صورت زیرزمینی فعالیت میکرد و زندان قصر پر از زندانی تودهای بود.»
اشتباه مصدق در ممنوع کردن تظاهرات
عمویی معتقد است یکی از اشتباهات مصدق در دیدار او با هندرسن رخ داده است. او میگوید:«عصر 27 مرداد 32 هندرسن سفیر ایالات متحده در ایران تقاضای دیدار با مصدق کرد. او از شرایطی که در ایران حاکم بود شکایت کرد و گفت «شعارهایی که در ایران علیه آمریکا داده میشود گروه دیپلماتیک آمریکا را به خطر میاندازد و اگر این ادامه پیدا کند من دستور میدهم همه از ایران بروند.» مصدق هم به سرهنگ اشرفی فرماندار نظامی تهران دستور میدهد که هرگونه تظاهرات در تهران سرکوب شود. مصدق احساس میکرد انگلیس و آمریکا تصمیم به سرنگونی او گرفتهاند و به همین دلیل به همه احزاب ملی دستور میدهد که اعضایشان در خانه باشند. در همان روز 27مرداد 600 نفر از کادر حزب توده که فعالیت زیرزمینی داشت بازداشت شدند. این به معنای قطع شدن همه ارتباطات حزب توده بود.»
همکاری کاشانی با بهبهانی علیه مصدق
این عضو کمیته مرکزی حزب توده، آیتالله کاشانی را جاهطلب میداند و معتقد است وابستگان او توقعات زیادی از مصدق داشتند و این در حالی بود که مصدق امکانات چندان زیادی نداشت. عمویی میگوید:«آیتالله کاشانی را به خاطر نسبت دور فامیلی که با ما داشت از نزدیک میشناختم. خطبه عقد خواهر من را کاشانی قرائت کرد. جاهطلبی کاشانی او را به جایی رساند که با بهبهانی علیه مصدق همکاری کرد.»
به روایت این عضو حزب توده، کاشانی و بهبهانی شایع کرده بودند که مصدق به این حزب نزدیک شده بود و آن را باعث در خطر افتادن اسلام عنوان میکردند: «مصدق و کاشانی از هم جدا شدند. برخی از چهرههای جبهه ملی مانند مظفر بقایی و حسین مکی نیز راه خود را از مصدق جدا کردند تا جایی که آنها دستور قتل محمود افشارطوس، رئیس کل شهربانی مصدق را صادر کردند.» عمویی در ادامه از نیروهای ملی انتقاد میکند و میگوید:«آنها از وضعیت جدا شدن نیروها از مصدق درس نگرفتند و تلاشی برای فراهم کردن زمینه روابط تنگاتنگ بین نیروهای مبارز نکردند. در چنین شرایطی امپریالیستهای آمریکا و انگلیس شرایط را مساعد توطئه علیه مصدق دیدند.»
کیانوری خبر کودتا را به مصدق داد
عمویی در روایت خود از همکاری حزب توده با مصدق میگوی و میافزاید:«اطلاعاتی به دست رفقای ما رسیده بود که میگفت برخی افسرها رفتوآمدهایی دارند که قبلا سابقه نداشته است. من هم مامور شده بودم که در لباس مبدل از جلوی خانه یکی از افسرهای شاهدوست و ضدمصدق عکس بگیرم؛ مصدق سند اخباری که برای او میفرستادیم را میخواست. میخواست بداند تا چه حد اخباری که برایش میفرستیم صحت دارد. این عکسها را برای مصدق فرستادیم.»
عمویی میگوید:«قبل از آنکه دولت درباره کودتای نافرجام 25مرداد و دستگیری نعمت نصیری اعلامیه دهد، این موضوع در نشریه ارگان حزب به چاپ رسیده بود. مریم فرمانفرما که از اقوام مصدق بود، شب 27 مرداد با دکتر مصدق تماس گرفت و همسرش نورالدین کیانوری با دکتر مصدق گفتوگو کرد. کیانوری آنجا به مصدق گفت ما اطلاع داریم واحدهایی از کرمانشاه و اصفهان به سمت تهران حرکت کردهاند و قرار است به خانه مصدق حمله شود.» عمویی در توضیح نحوه اطلاع پیدا کردن حزب توده از کودتای نافرجام 25مرداد میگوید:«ما رفیقی به نام سروان اسماعیل فیاضی در گارد شاهنشاهی داشتیم. اسماعیل مطلع میشود که قرار است شب 25مرداد به خانه مصدق برود و ضمن اطلاع از برکناری او اعلام کند که زاهدی قرار است نخستوزیر شود. بنا به گفته فیاضی اگر مصدق این موضوع را نپذیرد واحدهای نظامی وارد عمل خواهند شد. فیاضی افسر نگهبان گارد بود و نمیتوانست آنجا را ترک کند. چشمش به برادرش میافتد که خانهاش در همان نزدیکی – کوچه خورشید – بود. اسماعیل میگوید: «برو به رفقای تودهایات خبر بده که امشب قرار است کودتا شود.» برادرش این خبر را به آقای ناصر بانکی منتقل میکند. این خبر همان شب در کمیته مرکزی حزب مطرح و در نهایت به مصدق اطلاع داده میشود.
کودتای 25 مرداد نافرجام ماند ...
عضو ارشد حزب توده روایت میکند:«مصدق بعد از مطلع شدن موضوع به سروان داورپناه و سروان فشارکی افسرهای نگهبان خود را مطلع میکند. یکی از رفقای ما هم به اسم علیاکبر شجاعیان که جزء هنگ ممتاز بود با واحد خود آنجا مراقبت میکرد. در نهایت وقتی نصیری به خانه مصدق رفت، چون مصدق از قبل در جریان این اتفاق قرار گرفته بود، دستگیر میشود. صبح زود قبل از اعلامیه دولت روزنامه «دژ» که به جای «به سوی آینده» منتشر میشد، از کودتای شکست خورده 25مرداد خبر میدهد.»
حزب توده از کودتای 28 مرداد خبر نداشت
عمویی در ادامه اضافه میکند که حزب توده از کودتای 28 مرداد اطلاع نداشته است. «کودتاچیان تجربه 25 مرداد را داشتند و به همین خاطر بسیار مخفیانه عمل کردند. با این حال ما میدانستیم که تدارکات زیادی برای کودتا دیده شده است. همانگونه که گفتم میدانستیم قرار است از کرمانشاه تحت رهبری سرتیپ بختیار، فرمانده آنجا نیرو وارد شود. نیروهایی هم قرار بود از اصفهان وارد شود که تحت رهبری سرتیپ ضرغامی بود. در دانشکده افسری که من آن زمان فرمانده گروهان بودم، یکی از شاگردها از من پرسید: «چه اتفاقی میافتد؟» گفتم «صبر و حوصله کنید. گذر زمان همه چیز را روشن میکند.» بعد که کودتا اتفاق افتاد، مامور رتبه 2 گزارش داده بود که آقای عمویی اطمینان داشت که اتفاق خوبی برای حفظ اعلیحضرت میافتد. برای همین نشان سپاسی با تشریفات به من دادند.»
مصدق میدانست آمریکا و انگلیس میخواهند او را ساقط کنند
عمویی در ادامه از دستگیری خود روایت میکند و میگوید:«روزی که سرهنگ امجدی برای دستگیری من به دانشگاه افسری آمد، در اتاق رئیس ستاد نشسته بود. سرتیپ بهاروند رئیس ستاد به امجدی گفت: آقای عمویی بهترین افسر دانشکده افسری هستند. امجدی هم گفت: هر پادگانی که میرویم و میخواهیم کسی را دستگیر کنیم میگویند فلانی بهترین افسر است. آن موقع افسران ارتش خیلی فاسد بودند. به همین خاطر در کیفرخواست مادهای تحت عنوان سلب اعتماد از افسران ارتش گذاشتند.» او ادامه میدهد:«متاسفانه کودتا بدون آن واکنشی که از دکتر مصدق انتظار میرفت انجام شد. از مصدق انتظار میرفت پیامی به ملت بدهد. اما ای کاش مصدق در عصر 27 مرداد هیچ گاه تسیلم خواست هندرسن نمیشد. هندرسن تهدید کرد و مصدق را ترساند. برای مصدق اطمینان خاطر بود که آمریکا و انگلیس میخواهند او را ساقط کنند.»
چرچیل تودههراسی را بهتر از مصدق به کار برد
عضو حزب توده میگوید:«مسئله ملی شدن صنعت نفت مسئله حزب توده نبود، بلکه خواست ملت ایران بود. مصدق ترفندی به کار برد و به طرف مقابلش میگفت اگر با ما راه نیایید چپهایی حکومت خواهند کرد که خیلی قوی شدهاند. اما این ترفند را چرچیل بهتر از مصدق به کار برد. برای آنکه آمریکا را راضی کند، گفت حزب توده خیلی قوی شده است و اگر ما کاری نکنیم فردا با حکومت کمونیستی ایران طرف خواهیم بود. با این حال اصلا این حرفها درست نبود و حزب توده آنقدر قدرت نداشت.» به اعتقاد محمدعلی عمویی، این ترفند مصدق چنان دور او را در 28مرداد خالی کرد که با تانک به خانه او شلیک
شد.
حزب توده میخواست مصدق را فراری دهد
عمویی به اقدامات حزب توده بعد از کودتا نیز اشاره میکند. او میگوید:«حزب ما بعد از دستگیری مصدق سعی کرد افسر محافظ او از رفقایمان باشد. مهدی همایونی از افسران گارد بود که در جریان کودتا درجه گرفت. سروان بود و سرگرد شد. همه نیازمندیهای حقوقی که مصدق لازم داشت همایونی به او تحویل میداد. حتی طرحی در خود حزب مطرح شد که ما مصدق را میتوانیم از سلطنتآباد بدزدیم، در مخفیگاهی نگه داریم و پیامی از او ضبط کنیم و پیامی را توسط یک ماشین به یک شعاع خاصی منتقل کنیم. وقتی همایونی این پیام را به مصدق داد، مصدق قبول نکرد و گفت: اگر رفقای شما هم بیایند من با آنها نمیروم، به آنها اعتماد ندارم. من در مخفیگاه همیشه تنم میلرزد و مطمئن هم نیستم که رفقای شما با من چه رفتاری میکنند. در نهایت کودتا انجام شد و سرلشگر زاهدی وزیر کشور مصدق که حزب توده با وزارت او مخالف بود و گناه حزب توده در تاریخ ملیون ثبت شد، نخستوزیر
شد.»
سایر اخبار این روزنامه
حجتالاسلام سید حسن خمینی: آیت الله هاشمی بزرگ بود و بزرگ زیست و بزرگ مرد
گفتوگو با پروانه معصومی از خانه جنگزدهها تا آشوب حاشیه جنگ دردناکتر از متن آن است
سخنان تند جمشید مشایخی درباره عزت الله انتظامی حاشیه ساز شد شب انتقادی جشن منتقدان
از سوی برخی مقامات نظامی و امنیتی صورت گرفت هشدار ایران درباره همهپرسی کردستان عراق
برخی از چهرههای سیاسی و مذهبی ابراز امیدواری کردند احتمال گشایش در مسئله حصر
18 کشته و بیش از ۱۰۰ مجروح در دو حمله تروریستی داعش در اسپانیا جولان خونین «اسبهای نشاندار» در اروپا
محمدعلی عمویی 28مرداد 32 را بررسی کرد روایت چپ از کودتا
برنامه بطحایی مشروط است
آزمون مجلس در برابر مطالبات فرهنگیان
پاسخ نوه مصدق به فرزند کاشانی