اینجا اعتبار دلالان بیشتر از هنرمندان است

آفتاب یزد – آرش دیوان پور: متولد سال 1327 از خطه تبریز است، فعالیت در عرصه مطبوعات را از سال 1352آغاز کرده و در طول فعالیت هنری خود 8 جایزه و لوح تقدیر از نمایشگاه های جهانی از جمله اخوتسک ژاپن، تانجون کره جنوبی، نصرالدین هوجای ترکیه و ... در زمینه کاریکاتور کسب کرده است. او نمایشگاه های انفرادی مختلفی از جمله گالری اصولی در سال 1353، نگارخانه تخت جمشید در سال 1355، تالار نقش در سال های 1356 و 1359، گالری شیخ در سال 1368، خانه هنرمندان در سال 1394، نگارخانه ساربان در 1395و ده ها نمایشگاه گروهی دیگر برگزار کرده است. آری صحبت از کیومرث کیاست است، هنرمندی که برای هنرشناسان و هنرمندان نامی آشنا و دیرپاست. هنرمندی که خالق صحنه های بزمی و کوچه بازاری و سرخوش نیست. نگاه به وجوه تیره و تاریک انسان و تمدن بر ساخته او آثارش را از آثار بقیه متمایز می کند. مخاطب با دیدن چهره و فیگورهای مضطرب و پریشان گویی فریاد ضمیر ناخود آگاه خود را
می شنود، التیام می یابد اگرچه جانش غرقه در افیونی کاذب نمی شود و این خواست آگاهانه هنرمند است... آثارش بخشی از تاریخ هنر این سرزمین است پس بدون شناسنامه به خریداران و مجموعه داران تحویل داده نمی شوند. درباره استاد کیاست بسیار گفته و شنیده شده و مخلوقاتش دیده شده اند اما هنوز غربتی آزار دهنده بر او و آثارش سایه انداخته. هنگامی که با ایشان تماس گرفتم و مهلتی برای مصاحبه خواستم، بزرگوارانه پذیرفتند و آنچه در مدت گفتگوی طولانی ام محرز بود تسلط عمیق ایشان بر مفاهیم نظری در گفتگو و دقت فراوان روی کلمات بود. آنچه در ادامه می خوانید چکیده گفتگویی طولانی است که با دقت استخراج شده است.

درباره نحوه فعالیت های چند سال اخیرتان و کتاب ها و نمایشگاه هایی که در تهران از شما منتشر و برگزار شده اند کمی برای مخاطبان توضیح دهید.


یکی از شاگردانم در کلاسهای کنکور شخصی بود به نام سجاد باغبان که اکنون خود مدرس است و دارای دکترا در رشته هنر. آن دوره گویا در مباحث مربوط به اساطیر ایران و هنر مصر و بین النهرین که توسط من برگزار می شد شرکت می کرد بعدها ایشان عهده دار مدیریت گالری ساربان شدند، پیشنهادی برای برگزاری نمایشگاهم دادم که مورد استقبال قرار گرفت. از طرف مدیران گالری برنامه ای تدوین و ارائه شد که داری چند بند اصلی بود، اولین آنها برگزاری نمایشگاه مروری بر آثار اینجانب بود در خانه هنرمندان، دوم چاپ کتابی نفیس از آثارم و سوم برگزاری مجدد نمایشگاه های انفرادی.. . در خرداد 94 آقای امیر سقراطی هم اضافه شدند و مصاحبه مفصلی با بنده ترتیب داده شد که مشتمل بر مباحث جسته و گریخته بسیاری
می شد. قرار بود همزمان با افتتاح نمایشگاه مروری بر آثار، از کتاب هم رونمایی شود که در آن بازه زمانی میسر نشد. اما برگزاری نمایشگاه با اقبال
کم نظیری مواجه شد و بسیاری از آثارم در همان خانه هنرمندان به فروش رسید که تا آن موقع بسیار کم سابقه بود. در نمایشگاه های انفرادی بعدی همه آثار به فروش رسید ولی در کنار این اتفاقات که موجب استمرار دوباره فعالیت هایم شدند واقعه تلخ درگذشت همسرم در سال 95 رخ داد که روحیه و کارم را به شدت متاثر کرد.

زمان برگزاری نمایشگاه انفرادی
بعدی تان کی بود؟
27 مرداد. مدیریت زمان برگزاری نمایشگاه بسیار مهم است و نگران زمان نا مناسب گشایش آن بودم که خوشبختانه با موفقیت توام بود. نمایشگاه های انفرادی دیگری نیز پس از آن در شهر اصفهان و نگارخانه لاله تهران داشتم. در ارتباط با کتاب چاپ شده نیز پژوهش بسیار مهمی انجام شد که بخش اصلی آن به جمع آوری آثار منتشر شده سال های دورم برمی‌گشت که زحمت یافتن و گردآوری دوباره آن ها با آقای سقراطی بود یا در مواقعی توسط خودم انجام شد. اتفاق خوبی که رخ داد جمع آوری وانتشار اکثر اسناد مربوط به من تا زمان تاریخ انتشار کتاب است.

از آنجایی که شما سالیان دراز به تدریس هنر مشغول بوده اید و طبیعتا صاحب نظر هستید ایراد اصلی که منجر به
ضعف بینش دانشجویان و هنرجویان می شود را
چه می دانید؟
بحث آموزش در هنر با آموزش در سایر رشته ها متفاوت است و دلیل آن نیاز مبرم دانشجو در مواجهه بی واسطه با مفاهیم و آثار عینی است. در تدریس هنر باید از روش آنالیز استفاده کنیم. نحوه تدریس بسیار مهم است و نباید کاستی ها را در درک صرفا به گردن دانشجو گذاشت. در شهرهای
اروپایی که موزه ها و گالری ها به وفور در
آن ها فعال هستند افراد تحت آموزش، به صورت بی واسطه با نمونه ها و آثار در مواجهه اند اما واقعا
در شهری مثل تبریز چه مکان ها و امکاناتی در دسترس دانشجو قرار دارد؟! پس حتما باید از مکانیسم های دیگری استفاده کرد. شما باید آثار را با خود به درون کلاس ها بیاورید تا بتوانید آنها را با هنر یونان باستان یا چین یا نگارگری آشنا کنید. اینکه مثلا دلیل ماندگاری نگاره سلطان محمد در خسرو و شیرین نظامی چیست؟ مسئله ای است که باید کاملا برای هنرجو تبیین شود، و باز به طور مثال می بینید که در نگارگری این صحنه خلق کاراکترها و فاصله گذاری ها چقدر حساب شده است تا جایی که حتی از نمونه مشابهی که کمال الدین بهزاد انجام داده دارای غنای بصری بیشتری است. مسائل سخت افزاری و امکانات در آموزش هنر از اهمیت فراوانی برخوردار است. تدریس تاریخ هنر با تاریخ تفاوت بسیاری دارد. نباید در نشان دادن تصاویر اکتفا کرد به تصویر بدی که از مجسمه ورووکیو در کتاب چاپ شده بلکه لازم است با تصاویر و اسلاید همه جوانب و موقعیت مجسمه را بطور عینی برای هنرجو مجسم کنیم، همینطور نحوه شکل گیری مساجد و ابنیه های اسلامی.

کمی ازمصائب و مشکلات هنرمند بودن در جامعه ایران معاصر برایمان بگویید؟
در ایران معاصر فردیت گرایی افراطی و تضاد منافع باعث شده که انسان های دارای الگوی هنجاری اجتماعی مناسب به طور کامل در حاشیه
قرار گیرند معنای انسانیت رنگ باخته و هر کس برای
بقای فردیت (andividealism) درتلاش است. حتی در مواقعی که با بحران مواجه می شویم
مانند سیل، زلزله یا جنگ، جامعه از الگوی هیجانی تبعیت می کند و افراد از جان و مال شان
می گذرند، اما به محض بازگشت از آن فضا و اتمسفر بار
دیگر همان انسان ها با همدیگر دچار تعارض شده و مانند گرگ به جان هم می افتند. البته استثنائات همیشه وجود دارند ولی قصد من بیان فضای غالبی است که دیده و حس کرده ام. از منظر فرهنگی هم کارکردن درباره جامعه ایران بسیار دشوار است، شما از بعد تاریخی نگاه کنید به اینکه چه کسانی درباره جامعه ما کار کرده اند؟! اینکه شخصی به نام هانری کوربن درباره عرفان ما و علامه طباطبایی کار کرده باشد و یا امثال گریشمن در تاریخ و
رسومات و فرهنگ ما کاوش هایی در طراز
عالی انجام داده اند در حالی که خود ما از کثرت و لایه های پیچیده آن غافل هستیم زیبنده
جامعه ای با این قدمت و فرهنگ نیست. در حوزه مدیریت هم برای برآورده شدن نیازها به شدت به مدیران فرهنگی نیازمندیم. مدیر فرهنگی کسی است که تخصص عام و کلان در حوزه هنر و فرهنگ داشته باشد با متدولوژی و روش شناسی صحیح و درست آشنا باشد و توان به کار بردن
آن ها را داشته باشد، همچنین توان و جرات مهندسی سیستم و تغییر صحیح ساختارهای ناکارآمد.

در دوره چهار ساله اخیر و روی کار آمدن دولت دکتر روحانی آیا از طرف ارگان ها و سازمان های فرهنگی شما را برای همفکری دعوت کرده اند یا خیر؟
ببینید بنده در جلساتی شرکت داشته ام و از همه متولیان آن با توجه به شناختی که از آنها دارم راضی ام، اما متاسفانه هنوز نهادهای هنری ما از لحاظ داشتن کارشناسان هنری کارآمد با مشکل مواجه اند و بعضا کارمندان این حوزه از تربیت و سواد هنری کافی و لازم برخوردار نیستند. علت آن هم این است که معنی کارشناس و مشاور هنری در جامعه ما جا نیفتاده، وقتی شما به یک وکیل یا پزشک برای انجام مشاوره مراجعه کنید این یک مفهوم جا افتاده است اما در وادی هنر هنوز
راه طولانی ای در پیش داریم...

با توجه به سال های طولانی فعالیت و تجربه های بسیار وضعیت بازار هنری و مسایل اقتصادی هنرمندان را چگونه ارزیابی می کنید؟
باید این لحاظ شود که به هرحال هنرمند دکان انسانیت باز می کند و آگاهانه این را به دکان‌های اقتصادی ترجیح می دهد، اما این بدان معنا نیست که اقتصاد او نباید تامین شود. متاسفانه در شهر خودم با جوانانی برخورد می کنم که علی‌رغم استعداد بالای هنری بسیار ناامید و دلزده هستند و گاه برای امرار معاش به مشاغلی تن می دهند که کاملا با وجهه و تحصیلات و تخصص شان در تعارض است. الان در قرن نوزده به سر نمی بریم که هنرمند بخواهد مطابق رمان های بالزاک یا دیکنز در فقر و فلاکت زندگی کند. در نظر داشته باشیم که شروع سرمایه داری در اروپا با بی عدالتی های طبقاتی همراه بود که باید آن را در زمان خود سنجید، اکنون آن دوران سپری شده و جهان مدت هاست وارد عصر دیگری شده، حالا شما می توانید مقایسه کنید سطح زندگی هنرمندان معاصر اروپا را بااسناد تاریخی قرن نوزدهم. در سفرهایم به اروپا از نزدیک شاهد این بوده ام که واژه هنرمند از چه اعتبار و جایگاهی برخوردار است. در شهری مانند وین اعتبار یک هنرمند بسیار بیشتر از دیگران است، اما متاسفانه در کشور ما اعتبار و جایگاه بنگاهداران، کارچاق کن ها ، دلالان و... بیشتر است. حتی درون خود هنرمندان، بعضا افراد کلاش از اعتبار بهتری برخوردارند. در این اوضاع و احوال ما نمی توانیم انتظار نمایشگاه هایی را داشته باشیم که تاثیرگذار و پرسروصدا باشند.

رنج بشریت در آثار شما به یک موتیف تبدیل شده و شاهد این حرف همین نمایشگاه اخیرتان است، همواره اینگونه تم ها دارای
یک پز روشنفکری بوده اند اما بحث اصلی این است که ما کمتر آثاری را سراغ داریم که بتوانند نگاه و زاویه دید قابل باوری ارائه کنند! راز اصالت آثارتان در چیست؟
باز هم بر می گردم به مسئله فقر فرهنگی، زمانی در مورد آثارم می گفتند که فلانی فقط با خط خطی بوم یا کاغذ را خراش می دهد! اما امروز باید دید گویندگان آن حرف کجای هنر و تاریخ
ایستاده اند؟ اکنون بعد از نزدیک به نیم قرن فعالیت حق آن را دارم از پیله تواضع کمی بیرون بیایم و از فعالیتم دفاع کنم. در همین نمایشگاه اخیرم سراغ ندارم بازدید کننده ای سوالی بی ربط از من کرده باشد که مثلا بیا مفهوم این تابلو را برایم توضیح بده... از نوجوان تا افراد مسن هر کس از آثارم بازدید کرد آن ها را حس کرد و فهمید و از گالری خارج شد. ارتباط بسیار فوق العاده بود. آثارم در آرشیو های معتبری در کنار اسامی ای همچون عمامه پیچ، امدادیان و مسلمیان و ... وجود دارد، حتی اگر به دایره المعارف رویین پاکباز هم سری بزنیم نام من در آن جای دارد. ذکر این موضوعات به هیچ عنوان منیت نیست بلکه حاصل دهه ها تحمل سختی در این عرصه است. در مورد اصل سوالتان هنر در نگاه نخست ارتباط ایجاد می کند و خود را نشان
می دهد. در آرشیو آثاری را دارم که بعدها هرگز موفق
به خلق دوباره آن ها نشده ام. برخی از حس ها تنها یکبار تکرار می شوند، این احساسات ممکن است ریشه های متفاوتی داشته باشند اما تاثیر عمیقی در هنر می گذارند آثاری که از این پروسه سخت و پیچیده عبور کنند مانند فرزندان خلف هنرمندند. بطور کلی می توان گفت ریشه های دروغ، افترا، تمامی زشتی ها، سیستم سرمایه داری و تحمل بشریت عامل رنج شخصی ام است که در آثارم بروز می کند.

ظاهرا به تاثیر عامل "الهام هنری" سخت معتقد هستید.
نمی توان گفت که تنها عامل است. وقتی کسی از اثری کپی برداری می کند معمولا از بالای کادر شروع می کند اما در هنر اصیل خلق اثر یک پروسه لایه به لایه است و قابل تشخیص برای اهل فن. شخصا هربار بعد از برگزاری نمایشگاه به نقطه صفر باز می گردم و باید برای شروع دوباره کارم تلاش زیادی انجام دهم و تمام
زمان ام را درگیر باشم. هنرمند باید با زیبایی شناسی و استتیک کاملا آشنا باشد. مفهوم زیبایی تنها زیبایی ظاهری نیست بلکه ساختار، ریتم، رنگ، نور و ده ها مقوله دیگر است. الهام در هنر از این منظر هم اهمیت دارد که یک هنرمند باید بتواند «فراروی» داشته باشد. معنی فراروی این است که محدود به زمان خود و یا بدتر از آن تحت سیطره گذشته نباشد.

سابقه همکاری موثری با مجلات و نشریات روشنفکری مانند «فردوسی» یا «نگین» را در کارنامه دارید. آیا تمایلی برای ارتباط با نشریات فکاهی مانند گل آقا نداشتید؟
واقعیت امر این است که گرایش به سمت فکاهی نداشتم. ساختار ذهن ام به سمت مسائل
ریشه ای حرکت می کند. به طور مثال جنگ برای من یک موضوع ریشه ایست که از زمانی که خود را شناختم با آن درگیر بودم.. جنگ کره، جنگ ویتنام، جنگ سرد، جنگ عراق با ایران و ... مهم این است که حرفی را بزنم که به آن اعتقاد دارم. یک کاریکاتوریست سیگاری نمی تواند بر علیه مصرف دخانیات اثری خلق کند اما شاهدیم که این اتفاق می افتد. یا کاریکاتوریستی که خود بخشی از نظام بروکراسی است واقعا چقدر
می تواند از بروکراسی انتقاد کند؟!

چه حد و مرزی را در انتقاد کردن رعایت می کنید؟
هنر تجسمی مشخصه کاملا فردی دارد و صحیح نیست که آن را ذیل ساختاری دولتی
قرار دهیم. البته هنرمند باید نقد و انتقاد را از خودش شروع کند. به هیچ وجه قائل به توهین و گستاخی در هنر نیستم. انتقاد کردن خود نوعی هنر است و باید طوری طرح شود که انتقاد شونده با شنیدن یا دیدنش از آن استقبال کند.

به هر حال باوری وجود دارد که شما برای مخاطب روشنفکر جامعه کار می کنید چگونه می توان تاثیرگذاری را به لایه های دیگر اجتماع تسری داد؟ آیا لزومی برای این فعل قائل هستید؟
به رغم رشد بورژوازی و طبقه متوسط و رشد مصرف گرایی حاصل از آن جامعه ما هنوز به مصرف گرایی فرهنگی عادت نکرده و اگر هم کرده مخاطب هنر ریشه داری نبوده که شاید ریشه آن به نحوه سیاست گذاری بر می گردد... . وقتی در شهری یک موزه برای هنر معاصر وجود نداشته باشد در چنین جوی هنر جدی همیشه در سایه قرار می گیرد.
زمانی در دنیا دربار یا کلیسا به هنرمندان جهت
می دادند ولی در حال حاضر سرمایه داران
به سفارش دهندگان اصلی تبدیل شده اند و
در صورت عدم حمایت آنها هنر نمی تواند به حیات خود ادامه دهد. البته دولت باید پشت این قضیه از سرمایه گزاران فرهنگی حمایت کند و در نظر داشته باشیدکه وظیفه هنرپذیرکردن جامعه با هنرمند نیست، وظیفه ما مطالعه و کار کردن است و در نتیجه باید ارگان یا نهادهایی این وظیفه را برعهده بگیرند و در راستای آن تلاش کنند.