باران خشونت

در رفتارشناسی، موردی به نام برون‌ریزی معکوس یا واکنش وارونه وجود دارد که شاید برای اولین‌بار است که در رسانه‌ها مطرح می‌شود. واکنش معکوس مصداق بارز «گنه کرد در بلخ آهنگری / به شوشتر زدند گردن مسگری» می‌باشد. وقتی از کوچه و خیابان عبور می‌کنیم از در و دیوار، عبارات حاوی خشونت می‌ریزد، مثلا «اگر اتومبیل خود را اینجا پارک کنید پنجر می‌شود» یا «الفاظ رکیک بر کسی که در این مکان آشغال بریزد». این نکات، انتقال تدریجی خشونت بر ذهن و روان را انجام می‌دهد و ناگهان در رسانه‌ها مشاهده می‌شود که دختر 11 ساله به خاطر اینکه والدینش برای او تبلت نگرفته‌اند، خودکشی می‌کند ، مردی به خاطر مهریه در مقابل همه، با خودرو چند بار
از روی همسرش رد می‌شود ، پدری 4 نفر از اعضای خانواده‌اش را سر می‌برد و بیش از 120 نفر بر اثر مصرف مشروبات الکلی جان خود را از دست می‌دهند یا دیالیزی می‌شوند. البته برون‌ریزی خشونت به حالت معکوس در میان اکثریت اخبار دیده می‌شود؛ محیط‌بان‌های بیگناه به علت دفاع و انجام وظایف کشته می‌شوند اما اگر همین محیط‌بانان یکی از متجاوزان به حریم محیط زیست را مجروح کرده یا بکشند باید ده‌ها نفر برای جلب رضایت خانواده مقتول مراجعه کرده تا یک مامور وظیفه‌شناس را از چوبه دار نجات دهند . از سوی دیگر در چند ماه گذشته بیش از 150 نفر در تصادفات جاده‌ای جان خود را از دست داده‌اند درحالی که می‌شد با استانداردسازی وسایل نقلیه و جاده‌ها و توسعه و گسترش فرهنگ رانندگی از این مرگ‌های ناگهانی جلوگیری کرد. چرا می‌گوییم برون ریزی معکوس؛
به خاطر اینکه بسیاری از مردم در فشار گرانی و سوءمدیریت گرفتار شده‌اند. یک وزیر به قول خودش در دوران وزارت ثمری نداشته اما هنگام استیضاحش تلاش‌های گسترده‌ای برای جلب رای مثبت را داشته است! وقتی یک نفر در یک مسئولیت مثمرثمر نیست چرا مانده؟ مگر نه اینکه اگر کسی مسئولیتی را بپذیرد و بداند که صلاحیت لازم برای آن را ندارد مورد لعنت خداوند قرار می‌گیرد. وقتی کسی قادر به انجام وظیفه نیست اگر کنار نرود کار مثبتی انجام نمی‌دهد و نتیجه‌اش دامن‌گیر مردم می‌شود و در این راستا برون‌ریزی معکوس به سلب اعتماد اجتماعی منجر می‌شود. وقتی معاون اول، همه جناح‌ها و گروه‌ها را به همدلی و وحدت دعوت می‌کند دوستان ایشان راهی دیگر را پیش می‌گیرند یعنی در حالی که توان اجرا ندارند می‌مانند و باعث بروز مشکلات می‌گردند. نکته دیگر اینکه چه لزومی‌دارد که از قتل یک روزنامه نگار این همه گفت‌وگو به میان آید در حالی که منافع سیاسی و اقتصادی آن نصیب دو کشور دیگر می‌گردد. نمی‌خواهم بگویم موضوع جمال خاشقچی مهم نیست اما چرا کسی به هشتگ الکل قاتل یا نه به قتل‌های جاده‌ای نمی‌پردازد؟
باید کمی‌به اطرافمان دقیق‌تر نگاه کنیم تا از سنگینی بار خشونت کاهش دهیم و نخبگان و کارشناسان در زمینه برون ریز معکوس و واکنش وارونه مطالعه کنند. دیگر باید در مقابل افزایش خشونت ایستادگی کنیم و اجازه ندهیم جامعه آرام و سرشار از انسانیت تبدیل به بازار آشفته خشونت گردد.