ژاندارم جدید خاورمیانه

مسعود سلیمی- هنگامی که در ژانویه 2011 و در پی آنچه بهار عربی نامیده می‌شد، تظاهرات مسالمت‌آمیز گروهی از سوری‌ها در شهرهایی چون حمص و درعا که می‌توانست با اندکی درایت و توجه به خواسته‌های مطرح‌شده، به پایان برسد، به خاک و خون کشیده شد تا امروز، در آستانه سال 2019، خاورمیانه به مرکز اصلی تنش و بحران و جنگی بدل شده که با وجود شکست فیزیکی داعش- نه نابودی ایدئولوژیکی این گروه- جنگ بر سر تقسیم منافع همچنان ادامه دارد؛ جنگ دنباله‌داری که یک قلم، حدود 226 میلیارد دلار به تولید ناخالص ملی این کشور صدمه زده است و از آن مهم‌تر بیش از 460 هزار سوری جان خود را از دست داده و تعداد زیادی هم آواره و مفقود شده‌اند؛ جنگی که نه‌تنها برای خود سوریه، این همه خسارت در‌بر داشته، بلکه بخش زیادی از درآمد و تلاش و برنامه‌هایی که می‌توانست برای توسعه منطقه و جهان، کارآمد باشد، صرف این جنگ شده است.
جنگ سوریه نه تنها تمام نشده که با شدت و وسعت و به تبع آن با پیامدهای منطقه‌ای و جهانی ادامه دارد و حتی در حال حاضر هم که دولت مرکزی در اکثر بخش‌های این کشور اداره امور را در دست دارد، جنگ قدرت با شکل و شمایل تازه‌ای دیده می‌شود که بدون تردید، بار دیگر شرایط سیاسی- امنیتی منطقه را تحت تاثیر قرار خواهد داد.
واگذاری نقش آمریکا به ترکیه، رویدادی نیست که فقط به عنوان یک خبر در نظر گرفت و از آن گذر کرد چراکه پیامد پا پس کشیدن آمریکا از دایره قدرت‌نمایی در سوریه، فقط به خود این کشور محدود نمی‌شود بلکه بر روابط قدرت‌های منطقه و جهان با یکدیگر هم اثر‌گذار خواهد بود.
سیاست و تصمیمات ضد و نقیض و اکثرا بدون استدلال منطقی و عملگرایانه، همان اندازه که می‌تواند و توانسته‌ خود آمریکا را با نگرانی و چالش رو‌به‌رو سازد، متحدان این کشور، به ویژه اعضای ناتو و اتحادیه اروپا را با علامت سوال بزرگی رو‌به‌رو کرده است تا جایی که امانوئل ماکرون در واکنش به اختلاف ترامپ با وزیر دفاع خود در ماجرای سوریه، با ستایش از ماتیس با ذکر این نکته که متحد باید معتبر و وفادار باشد، نگرانی عمیق خود را نسبت به آینده سیاست خارجی فرانسه در خاورمیانه ابراز کرد.


واگذاری نقش آمریکا به ترکیه، هرگز اجازه نمی‌دهد کوچک‌ترین تغییر و تحولی بدون مشورت، مذاکره و از همه بالاتر بدون در نظر گرفتن منافع کرملین صورت بگیرد، ضمن اینکه کشوری که قرار است نقش ژاندارم منطقه را بازی کند و حاکمی که قرار است باد در آستین بیندازد و در رویای امپراتوری خود فرو رود هر دو از توان بالقوه سوق‌الجیشی و روحی و روانی و جاه‌طلبی لازم برخوردار هستند که دست کم تا زمان مشخص، جاده را برای صاحبان آینده منطقه و تقسیم منافع هموار سازد.
عربستان و ترکیه به عنوان حامیان مالی اجرای طرح خاورمیانه جدید، هرگز بدون مشورت و رد و بدل کردن ما‌به‌ازای لازم برای چنین اقدامی برگزیده نشده‌اند.
در این میان اما شرایط برای بازی اسراییل به طور قطع عوض خواهد شد، چراکه ترکیه و اردوغان، دست کم به طور موقت هم باشد، پرچمدار تحولات منطقه شده‌اند، ضمن اینکه پیامد چنین برآیندی برای دیگر بازیگران منطقه از جمله ایران هم می‌تواند و باید قابل تامل و تفکر باشد.
در شرایط کنونی که دولت آمریکا از منطق و اثبات محروم است و در حالی که اروپا هم از مشکلات ساختاری و قدرت‌گیری ناسیونالیسم و افراطی‌گری رنج می‌برد، هر اتفاقی که در خاورمیانه رخ دهد، بی‌تردید در آینده کشورها و نظام‌های حکومتی منطقه‌ تاثیر خواهد گذاشت که به خودی خود ضرورت انطباق با واقعیت‌ها را بیش از هر زمانی روی میز می‌گذارد.
massoudmehr@yahoo.fr