مجید ابهری=رفتار شناس

قریحه ادیبانه مردم ایران وشرایط سیاسی و فرهنگی روزگار عبارات، شعارها و لطیفه‌هایی تولید وعرضه می‌کنند که ضمن حفظ قالب طنز و تبسم حقایق تلخ وگزنده ای را در پوششی ازمطابه قرار داده و حقایق را به اطلاع و نظر مردم وجامعه می‌رسانند. لفظ "سلطان"در ادب فارسی مفهوم عالی رتبه و حاکم و فرمانروا و یا ریاست عالی یک گروه وجامعه را می‌رساند و شنونده و یا خواننده با شنیدن این عبارت منتظر حوزه و میدان قدرت نمایی یا قهر و غلبه صاحب قدرت می‌ماند. از نگاه نگارش به بالاترین فرد حاضر در یک رشته و حرکت نیز سلطان می‌گویند. آخرین نفری که این لقب را به دنبال نام و القاب خود کشید سلطان بن سلطان بن سلطان ناصرالدین شاه قاجار و خاقان بن خاقان بود که کاروانی برای حمل القاب ایشان کم بود. اما اخیرا دوباره این درجه ولقب رایج شده و در رسانه‌ها‌ مطرح می‌گردد و در رشته‌های مختلف برخی از اشخاص به کسب این جایگاه نائل می‌گردند. شاید بنوعی بتوان این کنیه را بعنوان صیغه مبالغه در کار و حرکتی ملاحظه نمود. سلطان سکه فردی بود که به مجازات اعمالش رسید وخداوند از سر تقصیرات وی گذر کند، ان‌شاءالله.
دومین سلطان در زمینه قیر این جایگاه را کسب نمود که او هم چهره در تیره تراب کشید و ان‌شاءالله خداوند از تقصیرات وی نیز گذر کند. این دو فرد اریکه سلطانی را در جامعه ما احیا و تجدید نمودند. اما موضوع از اینجا به بعد قابل توجه و تعمق است؛ بدون شک حالا که مسیر بازگشایی شده شاهد سلطان‌های دیگر در سایر موضوعات ومشاغل دیگر خواهیم بود. در حال نوشتن این مقال بودم که خبر فرار سلطان اختلاس از حقوق مردم گریخت آنچنان که درناها گریخته و به مهاجرت می‌گریزند، را شنیدم؛ خوب بارها نوشته و گفته‌ام که اشخاص و افرادی که در مظان اتهام بوده و امکان لغزش آنها موجود است مخصوصا اگر مبالغ کلان و نجومی در میان باشند باید مورد مراقبت و کنترل بیشتر قرار گیرند که خدای ناکرده شائبه اهمال و قصور و تبانی در بین نباشد.
در این گیر و دار تعدادی از سلطان‌ها محکم و استوار برجای خود مانده و با کمال وقاحت درصدد و حال دفاع از این گونه افراد بوده و وکیل وصول مطالبات آنها از مردم می‌شوند. به این افراد بنده لقب «سلطان رو» را هدیه می‌کنم تا از مزایای اجتماعی آن استفاده نمایند.کم کم شاهد ورود سلطان خودرو؛ سلطان پارچه و پوشاک؛ سلطان سوخت (( به مفهوم بنزین و گازوییل و... نه به معنی آتش گرفتن)) سلطان زمین؛ باشیم صدالبته در این وانفسای روزگار سلطان سازی در ابعاد فرهنگی و اطلاع رسانی نیز بی سلطان نخواهیم ماند. سلطان سیاه‌نمایی برای سر دسته و بزرگ و کدخدای وارونه نشان دادن حقایق؛ و نفی واقعیت‌های روشن‌تر از آفتاب لقب مناسب و بجایی است؛ این افراد نوادگان و فرزندان همان پدرانی هستند که ایرانی را فقط لایق لولهنگ‌سازی می‌دانستند و پشت هر واقعه خوب یا بد و هر تحولی دست انگلیس‌ها‌را نشان می‌دادند؛ پیروان مکتب دایی‌جان ناپلئون ارثیه شوم خود حقیربینی و دشمن بزرگ‌بینی را با ژن‌های موروثی خود به نوادگانشان منتقل نمودند. حالا وارثان آنها پهپادها و صنایع پیشرفته نانو وهوافضا را تعارف وتبلیغ و فیلم قلمداد می‌کنند و خسته هم نمی‌شوند.
یادم رفت که سلطان خاک ولاستیک وپوشک را نیز در سیاهه سلطان‌ها قرار دهم. تنها یکی از این سلاطین واقعی و عزیز وگرامی است و آن «سلطان غم» مادر است که دعای او چاره ساز حوادث و بلایا است. پیشنهاد می‌کنم یکی از همین عاشقان صعود ورسیدن به درجه سلطانی گردش تخصصی خودرا به سدر و کافور هدایت کرده و این آخرین اقلام نظافت و ضد عفونی اموات را احتکار کرده و رهاشدگان از زندان دنیا را با مشکل روبرو سازند. در این صورت است که سلطان سدر وکافور مورد حسد بخل ورزان و کینه توزان واقع خواهد شد.اما مهمتر از این نکات و حیاتی‌تر از این موضوعات این است که برای ریختن به صورت و چشمان افرادی که واقعا به در یوزه‌گی بیگانگان اعتیاد پیداکرده و بزرگنمایی کاستی‌ها و تلخکامی ها شغل و حرفه روزمره‌شان شده این مقادیر لازم‌تر از اموات بوده قطعا موثر خواهد افتاد.