رامین نخستین انصاری =روزنامه نگار

فکر و قلب میلیون ها نفر در سرتاسر جهان دائماً و به طور مستمر و پیوسته درگیر اتفاقاتی است که به طور طبیعی نباید لزوماً به آن فکر کنند ؛ چرا که در دراز مدت اثرات روحی و روانی ویرانگری روی افراد جامعه باقی می‌گذارد و بسیار مضر هم هست . ولی زندگی سخت است، اقتصاد خانواده ضعیف و کسب و کار و اقتصاد ملی آنان که اغلب از کشورهای توسعه نیافته‌اند، ناکارآمد و آسیب دیده است . در این میان چه کسی می‌تواند مردم را سرزنش کند . مردم به زندگی روزمره و آینده فکر می کنند . مردم کار می کنند ، آن هم در شرایط بسیار سخت ، ولی به جای اینکه بالا بروند، سقوط می کنند . مردم هر روز وقتشان را با تعهدات جدید و سنگین برای تامین مخارج زندگی سپری می کنند و اغلب انتظاراتشان از چیزی که باید به دست آورند ، فرو می‌ریزد. مردم به سختی زندگی می کنند. بنابراین به خود حق می دهند از درد و رنجی که در آن به سر می برند فرار کنند . مردم حق خود می‌دانند زمانی که دست‌هایشان را به سوی سیاستمدارانی که وعده می دهند ولی عمل نمی کنند ، دست به فرار بزنند ، ولی فرار تسکین موقت مشکلات افراد جامعه است . مردم باید بدانند که بسیاری از دردها که آنها به طور مداوم با آن مواجه می شوند با فرار فقط منجر به اتلاف انرژی آنان می شود. مشکلات را از بین نمی برد . ، تک تک افراد این جوامع به دلیل واقعیات دردناک و تلخ جامعه بخواهند از اخلاق دور و دورتر شوند ، حوادث دردناک تری در انتظارشان خواهد بود . مردم وقتی از پس گرانی، بیکاری، تورم و فقر برنمی آیند ، سعی می کنند ، فرار کنند .
فرار به مثابه شورش علیه وضعیت جوامع شان محسوب می‌شود. با قبول این واقعیت باید پذیرفت با این روش مردم علیه خودشان هم شورش می کنند و به منافع فردی و جمعی خویش ناخواسته آسیب می رسانند. ساختار این گونه جوامع آلارم خوبی به هیچ‌کس نشان نمی دهد . این راه درستی نیست . فرار نشان از ضعف و ناتوانی و ظهور آنارشی می شود که منجر به فروپاشی زیرساخت‌های فرهنگی و اقتصادی جامعه می شود . افسردگی و پرخاشگری و دروغ و کلاهبرداری و... در چنین جوامعی گسترش می یابد و در چنین اجتماعی جامعه غیرمنصف و ماکیاولیستی می‌شود . مردم باید واقعیات حاکم بر جامعه خویش را بپذیرند . از واقعیت و حقیقت نمی شود فرار کرد .آنارشی حاکم بر جامعه تبعات سنگین اخلاقی دربردارد . مردم باید خود را ببینند . همانطوری که واقعاً در خانواده و جامعه چگونه هستند و چگونه عمل می کند. مردم باید ببینند چه چیزی را باید به جای فرار انتخاب کنند . در واقع چیزی قدرتمندتر از دانستن و فهمیدن و علم و دانش و بالطبع تغییر در تفکر و اندیشه مردم برای حل مشکلات جوامع این چنینی وجود ندارد . مردم باید احساس، برای تغییر داشته باشند . جلوی دروغ و خیانت و تهمت و ریا و تزویر و غیبت و بدگویی و تجاوز به حقوق دیگران در جامعه گرفته شود، مردم چه انتظاری از چه کسانی باید داشته باشند . مردم این چنین جوامع باید ملی و اهل همدلی باشند ، به عبارتی هر کسی فکر خویش
نباشد .
نباید شاهد حلقه مخرب رشد بی اخلاقی در جامعه باشیم . از دیدگاه مردمان این جوامع به جای نیاز به فرار که منجر به بروز بی‌نظمی، ناهنجاری، بی اخلاقی و بدعهدی در جامعه می‌شود به دنبال آن باشند که تفکرات خود را تغییر دهند . دگرگونی در اندیشه و تفکر به جای فرار ایده بهتری می باشد. وقتی تفکر مردم عوض شد . وقتی تیراژ کتاب به ۵۰ میلیون رسید، زمان فرا رسیدن حل مشکلات مردم است . زمان تحول در جامعه است و در این میان فیلسوفان متفکر این جوامع باید در این امر مهم به کمک مردمان خویش بشتابند . در دوران قرون وسطی مردم اروپا حوادث و اتفاقات وحشتناکی را تجربه کردند . فرار مانیفست مردم بود . ولی زمانی که با کمک فیلسوفان خویش به جای فرار، مانیفست فهمیدن، دانستن و جرات دانستن را انتخاب کردند ، آنگاه همه چیز تغییر کرد و وقتش رسید که سیاستمداران پیرو مردم شوند و حق و حقوق ملت به رسمیت شناخته شد و زندگی راحت تر و آسان تر


گردید .
یکی از بزرگترین توهماتی که فکر بسیاری از مردم را به خود مشغول کرده است ، احساس تو هم جدایی منافع فردی از جمعی است . با هم بودن ، به فکر هم بودن ، منافع جمعی را فهمیدن ، جامعه را قدرتمند می‌کند . این چیزی است که مردم به آن احتیاج دارند؛ درمان، اصلاح و تغییر و با هم و برای هم زندگی کردن است . این روش مردم را به آسمانها می کشاند . جشنواره ای از زندگی برپا می شود .
زندگی هدیه آفریدگار به انسانهاست ، باید آن را به اشتراک بگذاریم . تغییر مکانیزم درست برای اطمینان از آینده است . تغییر احساسی یکپارچگی و همبستگی یک ملت برای یک جامعه ایده آل را محقق می سازد . به جای فرار یک انتخاب درست برای زندگی بهتر یک زندگی کاملاً انسانی و اخلاقی با ایده دانستن و آگاهی به دست می آید . مردم حداقل آن را امتحان کنند.