روزنامه آفتاب یزد
1397/11/16
ناراحتی یا نگرانی؟
این یادداشت، هرچند با مقدمهای تاریخی و خاطرههایی آغاز میشود که تلطیف بحث باشد، اما با توصیهای آینده ساز به پایان میرسد. بنابراین از خوانندگان عزیزاز هر عقیده و سلیقه دعوت میشود که منت گذاشته، صبورانه، ضمن نوشیدن یک فنجان چای ولرم، این نوشتار را تا به پایان مطالعه نمایند. در همین نوشتپار (پاراگراف) نخست، تاکید میشود که یادداشت پیش رو (چون تمام نوشتههای پیشین) سیاسی نیست و تنها
"تم" اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی دارد. فرهیختگان گرامی نیز با همین نگرش آن را ملاحظه فرمایند.باری، سه شنبه شب، یازدهم اسفندماه سال 1366 مقارن با ولادت مولا علی (ع)، در هوایی بارانی، شب شعری در دانشگاه تهران برگزار شد که نگارنده عهده دار آن بود.
مجوز گرفتیم که ورود و حضور در مراسم شب شعر برای عموم دانشجویان و استادان و کارکنان همه دانشکدهها و دیگر دانشگاهها آزاد باشد. برای برگزاری شب شعر، با دوستان دانشکده هنرهای زیبا و دانشکده ادبیات (که به ادبیات روزمره، پاتوق نویسنده بود) مشورت شد و آن عزیزان، استاد مشفق کاشانی را معرفی کردند. صاحب این قلم، جلسه کوتاهی با ایشان در تالار وحدت برگزار نمود. بدون مقدمه، آنطور که پیشه دانشجویان مستقل است، سوالی صریح پرسیده شد: " میدانید که بمباران است و میگویند شب تعطیلی است و کسی نمیآید. چه کنیم؟" شاعر گرانقدر، با لبخند پاسخ داد: "پسرجان! (نویسنده این یادداشت آن موقع، نوزده ساله بود!) دورهم شعری میخوانیم، میرویم. آمدند یا نیامدند، جای نگرانی ندارد. ما قرار است شعر بخوانیم دیگر. من از طرف دوستان شاعر قول میدهم، تحت هر شرایطی بیاییم."
استاد البته به قولشان عمل کردند. ایشان و استاد موسوی گرمارودی و استاد اوستا و چند شاعر عزیز دیگر آمدند. دانشجویان بسیاری هم آمدند. برخی هم نیامدند. مانند آن روزها، آژیر قرمز کشیده شد و "بمبی" هم بر شهر فرود آمد. برقها رفت و در تاریکی و نور شمع، با میکروفن و ضبط صوت شخصی یکی از هم دانشکده ایهای پاک و صمیمی مراسم برگزار شد.
خالی از لطف نیست که بگوییم آن شب، مطابق قول و قرار گذاشته شده، نگارنده خود به دنبال شاعران عزیز رفت. متاسفانه، زیر پل خیابان میرداماد (که آنموقع شمالی جنوبی بود!) تصادفی واقع شد. لذا، عزیزان شاعر، با ماشین کرایه، راهی شب شعر شدند! در مراسم شب شعر آن شب، دکتر موسوی گرمارودی شعری خواند که بمباران کور شهرها، انگیزه و محور سرودن آن بود:
از هوا باران اخم میبارد.
باران زهر آگین اخم،
و جا نماز لبخند را
در ایوان خانه
خیس و مچاله میکند.
از حال و هوای آن روزها، این روزها، نمیتوان نوشت. مختصات و مقتضیات تفاوت بسیار دارد و این از اصول تحول و تطور تاریخ است. به هر روی، شوق بود و اضطراب بود. شور بود و تشویش بود. هر چه متضاد در ذهن میگنجد، همه با هم بودند! ولی در کنار همه آنها، "امید" بود و امید نوشداروی همه سختیها و دل تنگیهاست. الگوهای خوبی و بدی، بسیار بودند. از کسانی که برای رفتن به نماز جماعت یا حضور در جلسه سخنرانی، "مرخصی بدون حقوق" میگرفتند، تا کسانی که تاب یک انتقاد سازنده ساده را نیز نداشتند. نقل بود که در دانشگاه تهران، اگر با دست چپ آب بنوشید، قبل از آنکه بگویند "چپ دست هستید" میگویند: "چپی هستی!" بگذریم.
همان روزها بود که نگارنده، بر سردر اصلی کتابخانه دانشکده، جملهای را نوشت و نصب نمود: " بر سردر معبد علم نوشته اند: هر آنکس که به درون گام مینهد، باید ایمان داشته باشد. ماکس پلانک" و همان روزها بود که با عتاب، صاحب قلم، مورد شماتت و پرسش واقع شد که چرا با داشتن این همه روایات، جملهای از "مارکس" نوشته ای! یکی از دوستان، همان روزها اما، آهسته به صاحب این قلم گفت: " اگر کسی «ماکس پلانک» فیزیکدان را از «کارل مارکس» اقتصاددان مارکسیست تمیز نمیدهد (البته، مارکس، خود، خود را مارکسیست نمیدانست) و اثر پیام اخلاقی یک دانشمند بیبدیل را نمیفهمد و ناقد شماست، شما نباید ناراحت شوی." آن بزرگوار، پس از مکثی، اضافه نمود: "ولی همه باید نگران باشیم! "
با این مقدمه، در این یادداشت، با دید "فنومنولوژِی"، خواهیم دید که کجا باید نگران بود و کجا باید ناراحت بود و راه چاره چیست. بحث مهم
پیش رو، با معیار ظرف زمانی، آغاز میشود، آنگاه جوانب امر با معیارهای ملموس دیگر سنجیده خواهد شد. در نهایت، راهکاری مهم و عملی پیشنهاد میشود که توجه و اقبال به آن شاید، نوشدارویی برای طیف گسترده دردهای مبتلابه جامعه امروزی ما باشد.
>خوف و حزن
وقتی صحبت از ناراحتی و اندوه میشود، معمولا نظر به "گذشته" است. داستان، داستان ماضی است. اتفاقی افتاده، فرصتی از دست رفته، نامطلوبی حاصل شده است. از دید ایجابی، کاری باید میشده که نشده، حرفی باید گفته میشده که نشده است. از دید سلبی، کاری باید نمیشده که شده است. حرفی نباید گفته میشده که گفته شده است. با این توضیحات، حزن و اندوه و ناراحتی و غم و غصه عارض میشود. تبعات آن اقدامات، اگر آن موقع هم شادی موقتی داشتهاند، اکنون وضعیتی ناگوار ایجاد نموده اند.
پیامدهای آن گفتارها، اگر آن روز شعف و شادکامی گذرانی داشتهاند، اکنون بارخاطر، اندوه و ناراحتی شده اند.
ناراحتی امروز، حاصل اقدام دیروز است. در سفارش مولا علی(ع) به سالار شهیدان آمده است که شادکامی واقعی، گذشتن از لذت گذرایی است که پایانش تلخی طولانی و دوزخ باشد و استقبال از سختی کوتاهی است که آرامش درازمدت و فردوس، عاقبت آن باشد. بنابرین، با این توصیه، دید و نگرش باید عمیق و راهبردی تنظیم شود.
اما در خصوص خوف، نگرانی، واهمه و ترس هم، باید گفت که از دید فنومنولوژی، این مقوله نمیتواند مربوط به ماضی، بلکه مربوط به آینده دور و نزدیک خواهد بود. به عبارت دیگر، نگران نامطلوبی (هایی) هستیم که به واسطه اقدامات دیروز و امروز یا گفتههای دیروز و امروز (یا ساکن بودن و ساکت بودن دیروز و امروز)، در آینده نزدیک و دور، بیم آن میرود که بر ما حادث شوند. ممکن است این نگرانی به واسطه کردار و گفتار دیروز و امروز ما هم نباشد، که فاکتورها و عاملهای متعدد دیگری دخیل باشند که بعضا" در اختیار ما هم نباشند.
قرآن، در این خصوص، راهنماییهای صریح دارد. از طرفی دائما به خاشع بودن
در برابر خداوند دستور میدهد.
ترس از عدل خداوند را ترسی امیدبخش میداند. ترسی ممدوح که باعث میشود افراد بیراهه نروند و در دنیا ستمکار (چه به خود و چه به جامعه خود) نباشند. در آیه 82 سوره انعام آمده است: «الذین امنوا و لم یلبسوا ایمآنهم بظلم اولئک لهم الامن و هم مهتدون» کسانی که ایمان آوردهاند و ایمان و دین خود را به ظلم و ستم آلوده نساختهاند، در امانند. بنابرین دوری از ظلم و ستمگری، آرامش و فاصله از نگرانی را به همراه خواهد داشت. درجه بالاتر اما، برگزیدگان و مردمان خدایی و سالکی هستند که نه واهمه و نگرانی آینده را دارند و نه اندوهگین گذشته میشوند، آن طور که در آیه 62 سوره یونس آورده شده است. واضح است که این عزیزان، مخلص (به فتحه) هستند و لازم به تاکید است که رهیافت سیستمهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی، با فرض کثرت آنان در جامعه تنظیم و برپا نمیشود.
>یک رهیافت عملی
برای آنکه ترس و اندوه را به حداقل برسانیم، باید همه آحاد ملت، "رفتارهای مدنی اخلاق مدار" داشته باشند. برای ایجاد رفتارهای مدنی اخلاق مدار نیز، سیستمهای خوب طراحی شده فنی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی باید توسعه یابند، سپس تست و نصب و نگهداری شوند. نکته کلیدی آن است که برای تمام این امور و شئون، لازم است که افراد متخصص پاک و بیریا تربیت شوند و سررشته امور را دست گیرند. اینکه دانشگاهها و مراکز تربیتی دیگر، تا چه اندازه در این مهم موفق بودهاند، موضوع این یادداشت نیست. بلکه این مقاله، رسالتی مهم را دنبال میکند و آن نه احراز صلاحیت که
"محرز کردن صلاحیت" است.
مولا علی (ع) در نامه 53 نهج البلاغه تصریح نمودهاند که مردم از گروهها و اقشار مختلفاند که اصلاح هر یک، جز با دیگری ناممکن است و هیچ یک از گروهها و سازمانها از یکدیگر بینیاز نمیباشند. آنگاه در خطبه 216 میفرمایند: " رعیت و ملت اصلاح نمیشود جز آنکه دولت و زمامداران اصلاح گردند و زمامداران نیز جز با درستکاری و استقامت رعیت اصلاح نشوند. " باید توجه نمود که دراین کلام، یک دور باطل ایجاد نشده است که بگوید افرادی که برگزیده میشوند، باید با صلاحیت باشند تا افراد صالح بار بیایند و افراد صالح میتوانند افراد صلاحیت دار را تعیین کنند که این دو به یکدیگر گرفتار آیند و یک پارادوکس شکل گیرد. خیر، این حلقه شکسته شده و شکست آن با تاکید بر "درستکاری و استفامت رعیت" حاصل شده است.
باری، این یادداشت، ارائه کننده راهکاری است که انتصاب و انتخاب افرادی که قرار است سمتهای حساس را عهده دار شوند یا اداره کنند،
نظام مند و قانون مند نماید. مطابق این راهکار، هر کس که میخواهد سمتی یا پستی بگیرد باید در زندگی شغلی خود، صاحب صلاحیت شود. برای تعیین صلاحیت نیز روشهای ارزیابی بسیار دقیق از منظرهای مختلف علمی و تجربی و حتی روحی و روانی به کار روند.
در راهکار یا رهیافت مد نظر این نوشتار که کوتاه هم بیان خواهد شد، افرادی که میخواهند کاندیدای سمتی شوند باید از نیم دوره قبل، کاندیداتوری خود را اعلام نمایند. آنگاه به تدریج در کلاسها و دورههای تخصصی شرکت کنند یا آزمونهای مربوطه را بگذرانند. برای مثال کسی که به نظر میرسد از نظر زندگی شغلی (career) میتواند وزیر، نماینده مجلس، نماینده شوراها، حتی رئیس یا معاون یک بانک بزرگ، کارخانجات ملی یا سازمانهای دولتی شود، یا خود این قابلیت را در خود میبیند، باید از یک یا دو سال قبل، مشغول گذراندن آزمونهای مختلف باشد. موظف به شرکت در کنفرانسهای ملی و
بین المللی، نه برای مونولوگ که برای دیالوگ و محک خوردن دانش و تجربه و
نظراتش باشد. بدین صورت، متخصصین آن حوزه، استادان دانشگاه و عامه مردم در جریان تواناییهای او قرار گیرند و شفافسازی، در بالاترین وجه عملی خود وقوع یابد.
برای محرز نمودن صلاحیت، باید طیف گستردهای از آزمونها و دورهها در دستور کار باشند. از جمله آنکه معلوم شود نامزد مربوطه، به زوال عقل یا بیماریهای دماغی دیگر دچار نشده است. در خصوص اطلاعات تخصصی مربوط به آن سمت (مثلا استانداردهای مختلف پولی، بانکی و ارزی)، آگاه و به روز است. از نظر روحی، جسمی، و آمادگی بدنی توانایی اداره آن پست و شغل را دارد. چنین فردی حتی از نظر تغذیه و سبک زندگی باید تحت نظر باشد. کارگاههای آموزشی اخلاقی، اطلاعات عمومی (مرتبط و مورد احتیاج)، زبان خارجی (با رویکرد عمومی و تخصصی) آشنایی با قوانین بین المللی "مرتبط" را بگذارند. واضح است که سفیر و کاردار و وابستگان سفارت، درهر کشوری باید به زبان بین المللی و زبان بومی و فرهنگ و تاریخ و قوانین آن کشور مسلط باشند و از این کشور به آن کشور نقل مکان نکنند. طبعا هنگام انتخاب یا انتصاب، آن که طی سالهای دوره و آزمون، موفقیت بیشتری داشته، بدون توجه به روابط و جناح بندی و وابستگی نسبی و سببی، شایستگیاش را محرز نماید و کسی نتواند اعمال نفوذ کند. البته، برای ورود به این دورهها و کارگاههای آموزشی، باید آزمون ورودی و تعیین سطح هم داشت و افراد مستعد، ردیفی از بودجه بگیرند تا متمولین و نورچشمیها، این امکان رشد را در کنترل خود نگیرند و یک آنتی تز از آن حاصل نشود.
سخن پایانی این نوشتار آن است که ارزیابی مبتنی بر گواهیها و مدارک، بسیار عام است و این سقف در رهیافت ارائه شده، کف محسوب میشود. شاید راهکار ارائه شده، از سوی دست اندرکاران و دولتمردان، نشدنی و آرمانی ارزیابی شود. دوستانی که این نظر را دارند، توجه فرمایند که اولا نکته بسط داده شده در این یادداشت، در مباحث مدرن مدیریت منابع انسانی در مقطع تحصیلات تکمیلی، در سرفصل زندگی شغلی، مورد اشاره است. غیر از آن، از نظر عقلی و حقوقی، در پستها و سمتهای حساس، شخصیت حقوقی افراد بر شخصیت حقیقی آنان غالب است و مسئولیت و پاسخگویی نیز مخصوص همان شخصیت حقوقی است. به عبارت دیگر، هیچ مسئولی نباید و نمیتواند هر گونه که دلخواه او بود، فعال مایشاء باشد. گاه یک کلمه، میتواند سرمایه اندوخته مالی یا آبرویی یک نسل را از بین ببرد. باشد که مسئولان همت کنند و با راهکار این صاحب قلم، یا اصولا از هر راهی که خود بهتر میشناسند، عمل کنند. آنان باید در معادله سازی پژوهش عملیاتی خود، ناراحتیها و نگرانیها را کمینه، در مقابل، امیدها، نشاط و شادمانیها را بیشینه سازند تا از این طریق، به توصیه فریدون مشیری عزیز عمل نماییم:
غم دنیا نخواهد یافت پایان
خوشا در بر رخ شادی گشایان
خوشا دلهای خوش، جانهای خرسند
خوشا نیروی هستی زای لبخند
چه خوش فرمود آن پیر خردمند
وزین خوشتر نباشد در جهان پند
اگر خونین دلی از جور ایام
« لب خندان بیاور چون لب جام»
چو گل هرجا که لبخند آفرینی
به هر سو رو کنی، لبخند بینی
چه اشکت همنفس باشد، چه لبخند
ز عمرت لحظه لحظه میربایند
گذشت لحظه را آسان نگیری
چو پایان یافت پایان میپذیری
مشو در پیچ و تاب رنج و غم، گم
به هر حالت تبسم کن، تبسم
سایر اخبار این روزنامه
ناراحتی یا نگرانی؟
نیاز واحدهای تولیدی، چالش نظام بانکی
رانت؛ افول ملی
چشم انداز زمان و جامعه سیاسی
ابهامات فروش ضایعات گوشت
آقایان مخالف چگونه از یکسو لوایح چهارگانه را به محاق میبرند اما از سوی دیگر ناراحت صف بستن مردم هستند؟
۹ واقعیت جالب درباره FATF
آخرین وضعیت سرنوشت طرح جرم سیاسی در کمیسیون قضایی
بیانیه جمعبندی اتحادیه اروپا در مورد ایران
تکیه نمکی بر صندلی وزارت
وعده افزایش ۵ درصدی تورم
نام پدرم را از «خیابانطالقانی» حذف کنید!
انصراف لاریجانی؛ تاکتیکی هوشمندانه
قذافی ۱۰ موشک داد، به این شرط که یکی از آنها را به سمت عربستان شلیک کنیم!