گروه تجارت: از عملکرد حکمراني در قبال بخش خصوصي گله دارد؛ هميشه به صراحت گلايه بخش خصوصي را بلندبلند ميگويد. پدرام سلطاني دليل سلبريتي نبودن فعالان اقتصادي را در حکمراني بد و قضاوت منفي افکار عموميجستوجو ميکند. او معتقد است هردو به تخريب وجهه فعالان بخش خصوصي منجر شده است. اتاق بازرگاني با وي گفتگويي انجام داده است که ميخوانيد.
- آيا کارآفرينها ميتوانند در گروه سلبريتيهاي عموميجاي گيرند؟
سلبريتيها چهرهها يا اشخاصي هستند که موردعلاقه و محبوبيت جامعه يا اقشاري از جامعه هستند يا کنجکاوي عموميعلاقهمند است سبک زندگي و کارهاي آنها را دنبال کند. به اين واژه يا تعبير شايد نزديکترين گروهها هنرپيشگان، هنرمندان، ورزشکاران و ستارههاي سينما باشند. در اکثر جوامع سياستمداران هم در اين رديف هستند. در جوامعي که اصولاً فرهنگ عموميو فضاي فعاليت اقتصادي اين اجازه را ميدهد که فعاليت اقتصادي شفاف باشد و فعالان اقتصادي شناختهشده، رشد و نمو داشته باشند، سلبريتي بودن فعال اقتصادي تابو يا ضد ارزش نيست و فعالان اقتصادي سرآمد و نوآور در دسته سلبريتي قرار ميگيرند. با اين توضيح در کشور ما به دلايل فرهنگي و به دلايل سياسي فعالان کسبوکار معتبر و شناختهشده، اولاً خود ترجيح ميدهند ناشناخته باقي بمانند و کمتر در رسانه ظاهر شوند و درباره مسائل عموميديدگاه خود را مطرح کنند. از طرف ديگر رسانه چهرهسازي مثبت از اين افراد ندارد. سوءظنهاي سياسي هم باعث ميشود چنين اقبالي نباشد و رويکرد کلي حاکميت هم جلوگيري از طرح چنين چهرههايي در جامعه است. اگر هم فرصت مطرح شدن فراهم شود، بيشتر با برچسبهاي منفي است، يعني کساني که از موقعيت خود سوءاستفاده کرده، از رانتي بهره برده يا پرونده آنها به دادگاه ارجاع شده بيشتر رسانهاي ميشوند. پس سوءاستفادهگرها بيشتر موردتوجه هستند تا چهرههاي نوآور و سرآمد در بنگاهداري و توليد ثروت. پس اين سهگانهاي که اشاره شد فرصت را به وجود نياورده که فعالان اقتصادي در رديف سلبريتيها قرار گيرند.
- يعني در حوزه اقتصاد سلبريتي بودن با بعد منفي آن آميخته است؟
منظور من اين است که فراز سلبريتي شدن بيشتر در زمان تخلف اشخاص رخ ميدهد و پاي اين افراد به رسانههاي عموميباز ميشود. البته ما اشخاصي از نمايندگان بخش خصوصي، بنگاههاي موفق و اتاقهاي بازرگاني داريم که استثناهايي بر اين قاعدهاند. ولي رويکرد منفي نمايي چهره بخش خصوصي در کشور ما قاعده است.
- چرا فعالهاي اقتصادي ترجيح به ناشناخته بودن دارند؟
آنها در کشور احساس خطر ميکنند. در کشوري که اقتصاد آزاد دارد فعالان اقتصادي از مطرحشدن احساس خطر نميکنند. در ايران سقف شيشهاي براي فعالان اقتصادي به وجود آمده که بالا رفتن از آن سقف شيشهاي هزينه دارد. اگر کسي به اين سقف نزديک شود سر خود را خم ميکند تا کمتر ديده شود. اين رويکرد، رويکرد سوءظن بود که بعد از پيروزي انقلاب با مصادره بنگاههاي بزرگ به وجود آمد و ريشه سوءظن بعدي گذاشته شد. اين رويکرد عليرغم تلاش مسئولان هيچگاه در عمل و بهواقع اصلاح نشده است. از طرف ديگر تخريب فرهنگي هم در جامعه اتفاق افتاده به اين معنا که گروههايي که به سرمايه و سرمايهداري و رشد و نمو فعالان اقتصادي سوءظن دارند فضايي فکري و رسانهاي به وجود آوردهاند که گويي هرکسي موفق باشد حتماً متخلف بوده و سوءاستفاده کرده است. براي همين فعالان اقتصادي بهواسطه نگراني از افکار عمومي، خود را طرح نميکنند تا اين برچسبها به آنها نخورد. متأسفانه برچسب زدن به افراد به دليل ضعف قانوني ساده و کمهزينه است. اين برچسبها در فضاي عموميچون ويروس پراکنده ميشود و منبع آن نامشخص ميماند. در اين شرايط چهره فرد تخريب ميشود ولي منشأ و عامل اين خبر معلوم نميشود و زماني که منبع مشخص شود، بيشتر ربط به کانونهايي خاص دارند. لذا افراد ريسک تقابل با آنها را نميکنند که موضوع را دنبال کنند يا به دادگاه بکشانند.
- يعني سلبريتي بودن شمشير دولبه است؟
سلبريتي بودن شمشير دولبه نيست بلکه محيط حاکم بر اقتصاد با دو بازوي قدرت و فرهنگ عموميشمشير دولبهاي است که از هر دو طرف فعال اقتصادي را مورد آسيب قرار ميدهد.
*به نظر ميرسد جامعه به سلبريتيهاي سياسي اقبال نشان نميدهد و به سمت سلبريتيهاي فرهنگي ميرود. آيا اين اقبال به کارآفرينها هم ميشود يا نه؟
پاسخ من منفي است. متأسفانه به دليل اشتباهات پيدرپي حکمراني، بخش خصوصي بخش محبوب و داراي چهره مثبتي در جامعه ايراني نيست. چهره بخش خصوصي را حکمراني با رويکرد سوسياليستي و تهمتزنيها خراب کرده است. ضعف حاکميت قانون در کشور سبب شده که فعالان اقتصادي علاقه و زمينهاي براي سلبريتي شدن نداشته باشند زيرا آنان احساس امنيت نميکنند. نظام قضايي نتوانسته در حد بالايي اعتماد فعالان اقتصادي را جلب کند يا شفافيت لازم در زمان بروز مشکل داشته باشد تا معلوم شود که مرّ قانون و عدالت در آنجا عمل ميشود.
- برخي معتقدند فعالان اقتصادي چون گذشته نميخواهند وارد فعاليت اجتماعي و سياسي شوند.
اصولاً لازم نيست فعال اقتصاد وارد فعاليت اجتماعي يا سياسي شود تا تبديل به سلبريتي شود. در کشورهاي داراي اقتصاد آزاد، فعال اقتصادي بهواسطه فعاليت موفق در اقتصاد سلبريتي ميشود نه حضور در قدرت. البته آن هم ميتواند نقاط مثبت تلقي شود. اما سلبريتي بودن فعال اقتصادي به بزرگي کسبوکار و موفقيت بنگاه بستگي دارد.
- در اين مسير نقش مسئوليت اجتماعي چيست و چقدر ميتواند راه را براي فعالان اقتصادي هموار کند؟
مسئوليت اجتماعي فعاليتي است که اصولاً هر سلبريتي اعم از اينکه ستاره فوتبال باشد يا خواننده، هنرپيشه باشد يا فعال سياسي و اقتصادي آن را بهعنوان يک وظيفه و پيشران براي بهبود چهره عموميخود مورداستفاده قرار ميدهد. اينکه خود مسئوليت اجتماعي فردي را سلبريتي کند در مورد کساني چون مرحوم باغچهبان يا مادر ترزا صدق ميکند که کل زندگي خود را وقف مسئوليت اجتماعي و مردم کردند. مسئوليت اجتماعي براي کساني که شغلشان آنها را سلبريتي ميکند اهرم تقويتکنندهاي براي بالا بردن وجاهت و چهره عموميفرد است.