روزنامه آفتاب یزد
1397/12/15
کوفتنامه
بالاخره آن شتری که درِ خانهی همه میخوابد مرا هم به یاد آورد. منتها چون من خانه و آدرس مشخصی نداشتم این دفعه درِ خانهی خودش خوابید و مرگ را دایورت کرد روی من!همیشه فکر میکردم جالبترین بخش مرگ همان لحظهای است که روح از بدن جدا شده و به سمت بالا میرود. بیصبرانه منتظر یک نمای هوایی از دنیای فانی بودم که صدایی گفت: برو بابا قزمیت. کلا اون آپشنو ورداشتن!
گفتم حداقل از امکان رد شدن روح از داخل اجسام استفاده کنم. همیشه دوست داشتم از میزان دقیق بامزگی شوهر عمهام باخبر شوم. برای همین با صد کیلومتر بر ساعت به طرف درِ منزلشان رفتم ولی نه تنها از در رد نشدم بلکه روحم هم از چند جا جر خورد. همان لحظه صدایی گفت: به خاطر تحریما نمیتونیم "رد شوی روح" وارد کنیم. حواست باشه دیگه بیشتر پاره نشی!
داشتم به کم شدن آپشن "رد شو" فکر میکردم که یکهو شوهرعمهام آمد دمِ در و داد زد: اَی تو روحت!
بعد مدتی بالاخره نزدیکانم متوجه مرگم شدند. همین جا خواهش میکنم اگر آبروی بعد مرگتان برایتان مهم است حتما چند تا عکس درست و حسابی از خودتان کنار بگذارید. من کلا دو تا عکس داشتم؛ یکی آخرین عکسم که به صورت ناگهانی توسط دوربین جلو گرفته شده بود که بهتر است از توضیحش بگذریم و یکی هم عکس روی کارت ملیام که بیشتر شبیه کروکودیل بود!
نهایتا همین دومی را با افزودن نشان مثبت هجده برای اعلامیهام در نظر گرفتند! با این حال حدود نیمی از بینندگان عکسم درجا به رحمت خدا رفتند و آن نیم دیگر هم در حین تماشای عکس، دستکم یکی دو سکتهی خفیف را تجربه کردند. کاش همان جور که بعد مرگ، نیاز به خوراک از سرمان دست بر میدارد پوشاک و مسکن هم آدم را ول میکردند اما حیف که اینطوری نیست.
ظاهرا بالا کشیدن دلار روی قیمت قبر هم تاثیر مستقیم گذاشته بود. البته چون مواد اولیهی قبر از کشورهای خارجی وارد میشود قاعدتا باید هم همین طور باشد!
شرایط جوری بود که همه آرزو میکردند حداقل یک قبر کارکردهی قسطی بگیریم اما موجودی حساب بانکی من و بقیه روی هم رفته حتی در حدی نبود که مردهشور قیافهام را بشوید!
بالاخره به هر مرارتی که بود قرار شد مردهشور ترکیبم را ببرد و تا مدتی در یک قبر اجارهای ساکن شوم!
به خاطر ته کشیدن کل سرمایهام اطرافیان برای تامین خوراک ختمم تدبیر جدیدیاندیشیدند. یعنی به جای چایی، خرما، حلوا و سایر مخلفات مراسم با خوراکی دیگری از مهمانان پذیرایی میکردند. یعنی سینی را جلو افراد گرفته و میگفتند:
بفرمایین کوفت!
کوفت نوعی خوراکی است که مهمترین دلیل مصرفش در این مجالس، کم کردن لرزش بدبخت بیپول توی قبر است!
اما دیگر ناهار چیزی نبود که تدبیر جدید سرش بشود. بر اساس آمار رسمی، اکثر قریب به اتفاق افراد بعد از صرف مرغ، ماست و نوشابه تازه اولین "خدا رحمتش کنه" را میگویند. این در حالی است که مرحوم خوششانس باشد چون در غیر این صورت بعد دادن دومینمرغ ممکن است تازه عبارت "راحت شد مُرد" نصیبش شود.
قیمت مرغ جوری بالا رفته بود که اگر میخواستند ضایعاتش را هم در مراسمم بدهند باید به خاطر بدهیهای به بار آمده، کل بازماندگانم را با قپانی میبردند! یکی پیشنهاد داد به کوفتهای باقیماندهی مراسم ختم، ادکلن مرغ پخته بزنند، با سیب زمینی مخلوطشان کنند و به اسم "غذای مورد علاقهی آن مرحوم" به خورد مهمانان بدهند! یعنی اگر من رسما کفتار هم بودم باز مهمان بختبرگشته باور نمیکرد آن غذای مورد علاقهی من باشد ولی به هر حال تصمیمشان را عملی کردند.
آن ناهار انصافا بوی مرغ میداد ولی به دلیل استفادهی زیاد از ادکلن مرغ پخته، طعمش بیشتر یادآور مزهی روغن موتور کارکرده
شده بود!
نهایتا تعداد مصدومین و کشتهشدگان این حادثهی دلخراش تا حدی بالا رفت که برای اولین بار در تاریخ، روح خود متوفی یعنی روح نفلهی منِ قزمیت را دستگیر و روانهی سلول انفرادی کردند!
سایر اخبار این روزنامه
تعارف میانجیگری
خبر آخر
بخشی نگری: آفت تفکر سیستمی
دو اتهام به چینیها
درخواست خانواده اونا vs. درخواست خانواده ما
کوفتنامه
دختر وزیر سابق را دیدید؛ زنگنه و جهرمی را ندیدید؟!
ترامپ تمام رسوم و فرمولهای مذاکره را برهم ریخت!
مخالفان FATF چه راهکاری برای ارتباط با بانکهای خارجی دارند؟!
اقتصاد ایران وارد مرحله جدیدی شده است
شکر بهاندازه کافی هست، نگران نباشید!
در مسابقه قیمتها خط پایانی نیست؟!
سفر به «سوریه» قانونی است؟
صدور ۱۳۸ کیفرخواست دررابطه با پروندههای اقتصادی طی هشت ماه گذشته
تورهای نوروزی؛ «خیلی» گران
با افتخار شهرستانی هستیم
آلمان:علاقه مندی شرکتها برای کار با ایران بیشتر شده است