آسیب‌شناسی سرانه مطالعه در کشور

محمد میلانی- بزرگ‌ترین رخداد فرهنگی کشور امسال نیز از 13 لغایت 23 اردیبهشت‌ماه برگزار می‌شود‌. نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران، فارغ از همه سر و صدا و شلوغی‌های تبلیغاتی و رسانه‌ای، فارغ از دور بودنش از دسترس بسیاری از تهرانی‌ها و نیز شهرستانی‌هایی که از پایتخت فاصله زیادی دارند و بسیاری از ایرادها و مشکلات ریز و درشتی که همیشه در برگزاری این نمایشگاه به چشم می‌خورد؛ به مدد شان دست‌اندرکاران برگزار‌کننده‌اش و غرفه‌داران و خریدارانش از شکل یک نمایشگاه ساده و سطحی، پا را فراتر می‌گذارد و به عنوان نمایشگاه کتاب تهران با همه وجاهت و ارزش‌های بی‌مثالش وارد خاطره‌های هر ساله ما از این واقعه مهم می‌شود و عرصه‌های ارزش و معنای کتاب را بیش از گذشته برای ما خلق می‌کند‌. مادرانی که بردن فرزندان‌شان به نمایشگاه را یک امر واجب می‌دانند، پدرانی که در این وانفسای گرانی و حقوق‌های نامتناسب با رویه زندگی، از هزینه‌های دیگر و واجب زندگی می‌زنند تا بتوانند شوق حضور فرزندان‌شان در این نمایشگاه را به شوقی ابدی تبدیل کنند، همه و همه از مظاهر زیبای این پدیده فرهنگی عمومی هستند‌. چرا که با کمال تاسف در زندگی روزمره ما ایرانیان پدیده‌ای اینچنینی که مبتنی بر فرهنگ ما باشد و همه عرصه‌های تکامل فکری ما را تحت‌الشعاع خود قرار بدهد؛ بسیار کم است‌. از منظری دیگر این نمایشگاه اگرچه در درون خودش حس دیدار و ارزش نویسندگان و مترجمان و محققان با یکدیگر و تجدید نیروی باهم بودن در سایه کتاب را داشته و دارد اما بازهم ضرورت توجه به امر مطالعه را هرساله با گوشزدهای جدی و تاسف‌هایی بجا نیز مواجه می‌کند‌ به این معنا که نمایشگاه کتاب و هرآنچه در این فستیوال مورد اهمیت و اجراست، در یک طرف ارزش و اهمیت قرار می‌گیرد و مشکلات و موانع موجود در راه کتاب و مطالعه نیز در یک سوی دیگر همچنان رخ نمایان می‌کند و به‌طور جدی باید مورد اهمیت قرار بگیرد‌. به قول ظریفی که می‌گفت: بگذاریم در نمایشگاه کتاب مردم سیب‌زمینی و نوشابه بخورند و به این دلیل هم که شده بیایند تا شاید در پس این لذت، سری هم به حجم عظیم کتاب‌های عرضه شده در نمایشگاه کتاب بزنند و بفهمند و بدانند که چه زحمت‌هایی برای نوشته شدن تک تک خط‌های موجود در این کتاب‌ها کشیده می‌شود‌.
وضعیت فعلی نشر، در بحران یا تکامل
گویی نمایشگاه کتاب محل و محفلی برای فراموش کردن مشکلات یک‌ساله نشر شده است‌؛ محلی که ناشر بتواند مستقیم با مخاطبان و خریداران کتاب دیدار داشته باشد‌. کتاب‌ها این‌بار بدون درنظر گرفتن سود برای واسطه‌گر، دست کم یک‌بار در طول سال سودش بدون واسطه برای ناشر باشد و آنها و نویسندگان بتوانند برخی از رایزنی‌های یک سال دیگر خود را رقم بزنند و به سرانجام برسانند‌. اما مشکلات اصلی نشر در ایران در یک طرف و مشکلات اصلی و بنیادی کتابخوانی در ایران نیز در سوی مهم مساله همچنان به چشم می‌خورد‌. مطالبات ناشران اگرچه بسیار مهم است و دست‌کم آنها هرسال با این مشکلات دست و پنجه نرم می‌کنند، اما نباید فراموش کرد که مشکلات ناشران به عنوان یک صنف تنها در صورت حل یک مشکل یعنی افزایش خرید و به تبع آن افزایش تولید و چاپ کتاب برطرف نخواهد شد‌. افزایش بی‌رویه تعداد ناشران در کشور، افزایش بی‌رویه کتاب‌های بی‌دلیل به چاپ رسیده، افزایش بی‌دلیل متقاضیان دریافت مجوز نشر به عنوان مهم‌ترین عامل در افزایش مشکلات ناشران و نبود هیچ قاعده منطقی و کنترلی در راه تولید و نشر کتاب از مهم‌ترین عوامل در ایجاد بحران نشر در کشور هستند‌. این مشکلات متاسفانه هیچگاه جدی گرفته نشده‌اند و به همین دلیل پرداختن به این مشکلات و سرو سامان دادن به این موارد از قضا می‌تواند تاثیری مناسب در علل کاهش سرانه مطالعه در کشور باشد‌. ما با نبود رقم مناسب در سرانه مطالعه در کشور مواجه هستیم، تعداد ناشران را افزایش می‌دهیم‌. با عدم رغبت و تمایل افراد برای خواندن کتاب مواجه هستیم، تولیدات کتاب در یک بعد را بسیار غیرکارآمد افزایش می‌دهیم‌. مردم رغبت و تمایلی به خواندن کتاب ندارند، تعداد و رقم ارزش مالی بن‌ها را برای اقشار کارمند و شاغلان دولتی افزایش می‌دهیم‌. ما در نهایت راهکارهای مواجهه با مشکل کم‌خوانی ایرانیان را نمی‌توانیم طرح‌ریزی کنیم‌. به بیان دیگر مشکل پایین بودن سرانه مطالعه هیچ ارتباطی با مقوله نشر نداشته و نخواهد داشت‌. بحران کتابخوانی و عدم مطالعه به عنوان پایدارترین مشکل فرهنگی و اجتماعی ما هنوز قامتی علم کرده دارد و نبود الگوی فکر و مطالعه مدون به عنوان مهم‌ترین دلیل در این وضعیت همچنان رنگ دارد و رنگ نمی‌بازد‌. چاپ و تیراژ کتاب در میان ناشران بخش خصوص به رقمی بالغ بر 500 نسخه رسیده است‌. بعضی از ناشران تیراژ 200 نسخه کتاب را برای برخی از کتاب‌ها در نظر می‌گیرند و با کمال تاسف برای بسیاری دیگر از ناشران این رقم حتی به تعداد کمتر از 100 نسخه کتاب رسیده است‌. در چنین شرایطی بزرگترین بحران از قضا نه در مفهوم مطالعه و افزایش این سطح از سرانه مطالعه است، بلکه دقیقا باید به چه خواندن و برای چه خواندن به عنوان دو مفهوم فراموش شده در عرصه سواد و سرانه مطالعه اجتماعی ایرانی تامل جدی کرد‌.
از این رو به الزام ثابت شده است که فروش کتاب، میزان عرضه کتاب در نمایشگاه بین‌المللی کتاب و نیز نمایشگاه‌های جانبی که در طول سال به بهانه‌های مختلف برگزار می‌شوند، نمی‌توانند به عنوان یک وسیله یا اهرم تاثیرگذار در افزایش مطالعه در میان ایرانیان تلقی شوند‌. در حال حاضر هیچ ملاکی در راستای درجه‌بندی ناشران بر اساس کارکرد و نوع کارایی آنها وجود ندارد و ناشران کمک‌درسی‌ها و یا ناشران فصلی که کتاب‌های آیین‌نامه‌ای یا تست‌هایی خاص در این آشفته بازار بحران کار چاپ می‌کنند و یا در کنار نشر به امور دیگر تجاری نیز مشغولند، به‌اندازه ناشران محض فرهنگی و علمی که مشکلاتی بیش از حد و ‌اندازه یک ناشر دارند، طالب مطالبات صنفی و حتی امکانات خاص هستند‌. این مشکل خود می‌تواند به عنوان کیفیت‌دهی در سرانه مطالعه مبتنی بر عملکرد ناشران یا فعالان حوزه تولید و نشر کتاب در کشور نقشی بسیار مهم ایفا کند‌.


سرانه مطالعه چیست
به هیچ عنوان بنا نیست که با یک تعریف کلیشه‌ای به این مهم بپردازیم‌. فارغ از هر نوع الگو و شیوه‌ای که برای سنجش و پایش این مهم در دنیا مرسوم است، باید گفت که در این میان به حداقل مطالعه اقشار مختلف جامعه در یک روز برحسب میزان و حجم مطالعه و مقدار زمان تعیین شده برای فراغت و همچنین تمایل آنها به خواندن متن به صورت خاص و علاوه بر تخصص یا وظیفه خود، سرانه مطالعه می‌گویند‌. با این تعریف، خواندن و مطالعه دانش‌آموز و دانشجو با مبحثی ورای دروس، اما در زمینه فهم آن درس، لازم و واجب است‌. از سویی دیگر، برای اقشار اداری،کارمندان و کارگران، خواندن و مطالعه، مفهمومی به کلی جدا از مقولات کاری، اداری و مکاتبات روزانه مدنظر است‌. اجازه بدهید قدری پا را فراتر بگذاریم‌. خوانش روزنامه و مجلات را به نوعی کاملا همسو با این سرانه مورد تایید قرار ندهیم‌. برای مثال ورزشکار و علاقه‌مند حرفه‌ای به مقولات ورزشی و یا علم ورزش را به عنوان پای ثابت و حتمی مطالعه‌کننده در این تعریف قرار ندهیم و به آمار مطالعه در این حد ارزشی نیم‌درصدی را مورد نظر قرار دهیم، آن وقت متوجه می‌شویم که وضعیت مطالعه چقدر شرایط نامناسبی در میان ما ایرانیان دارد‌. با این مفهوم تازه متوجه می‌شویم که مطالعه کتاب‌های کمک‌درسی‌، کتاب‌های کپی‌شده از کتاب‌های دیگر و ویکی‌کتاب‌ها، خواندن رجزخوانی‌های مطبوعاتی و رسانه‌ای ورزشی، جزوه‌های کانون‌های آموزشی در جهت تفهیم راه‌حل موفقیت در کنکورها یا نحوه تعیین تکلیف برای شب‌خوابی و زود بیداری کودکان و نوجوانان و‌.‌.‌. از انواع کتاب‌هایی هستند که تحت هیچ عنوان نه تنها به عنوان ملاک‌های افزایش سرانه مطالعه قرار نمی‌گیرند، بلکه ایجاد تلقی اهمیت‌مداری به آنها بزرگترین آسیب به ساختار سرانه مطالعه برای ایرانیان است‌.
از این روی سرانه مطالعه به خوانش و مطالعه به امری گفته می‌شود که فارغ از تخصص کاری یا علاقه محض فرد، این ضرورت را ایجاب کند که افراد اجتماع بتوانند و بخواهند در زمینه تخصصی یا علایق دیگری به مطالعه و تحقیق بپردازند‌. به عنوان نمونه، زمانی که یک دانشجوی رشته جامعه‌شناسی علاوه بر سرانه مطالعه خود به بحث مطالعه رمان و مفاهیم ادبی علاقه و اشتیاق نشان دهد یا یک دانش‌آموخته رشته شیمی به جهت رسیدن به دغدغه‌های فکری خود به مطالعه مباحث مدیریتی علاقه‌مند شود، دقیقا از ارکان مهم در راستای افزایش سرانه مطالعه درکشور محسوب می‌شوند‌. حال چنانچه بخواهیم سرانه مطالعه را به این نحو مورد بررسی قرار دهیم، تازه متوجه می‌شویم که شرایط مطالعه و سرانه آن در میان ما ایرانیان چه وضعیت نابسامانی دارد‌. از این رو خیلی ساده خواهد بود که به این نتیجه پی‌ببریم فستیوال‌هایی مانند نمایشگاه‌های کتاب در چنین حد و‌ اندازه‌ای صرفا مختص اهالی فرهنگ و قلم است و خواهد بود‌، یک جمع آشنا برای رسیدن به اهدافی که در سر دارند‌. تنها حق و مامنی ارزشمند برای اهالی تحقیق و نوشتن و مخاطبان خاص‌شان و نیز تبلیغات در ابعاد وسیع برای تشویق و دعوت از اقشار مختلف جامعه برای حضور در نمایشگاه کتاب، به همان‌اندازه بی‌دلیل و بی‌معنی است که برای مثال یک نویسنده یا مترجمی را مجاب به حضور در نمایشگاه عرضه محصولات ساخته شده با چوب کنیم‌. در صورتی که برای بسیاری از مردم اگر لحظه‌ای از مثال آن دوست ظریف چشم‌پوشی کنیم؛ محلی برای گشت زدن و تفریح و همچنین حضور در برنامه‌های جانبی به قصد سرگرمی و تفریح است‌. این خود بزرگ‌ترین آفت نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران و به تعبیری کسر شان این اتفاق بزرگ و مهم فرهنگی است‌. در صورتی که به جرات می‌توان ادعا کرد که هیچ آمار، شاخص و هیچ ملاک آماری در این خصوص که در پس هر نمایشگاه کتابی شاهد افزایش سطح و سرانه مطالعه در کشور شده باشیم، وجود نداشته و نخواهد داشت‌. مراسم‌ و فستیوال‌هایی نظیر نمایشگاه تهران صرفا می‌توانند سایق‌هایی تشویقی در راستای رسیدن به هدفی کلان برای افزایش سرانه مطالعه در کشور باشند‌.
چرا کتاب نمی‌خوانیم
حال باید با این مهم مواجه شویم و متناسب با آمارها شاهد این باشیم که میزان و ظرفیت مطالعه ما ایرانیان ارقامی نه چندان مناسب و چه بسا فاجعه‌باری را در خود ثبت کرده‌ است‌. در این ساختار آماری خواندن سه دقیقه، مطالعه 17 دقیقه و حتی 22 دقیقه نیز در طول روز ارائه و استناد شده است‌. اما در روشی که به این آمارها استناد می‌کنیم، در واقع با مستنداتی روبه‌رو هستیم که نه تنها به هیچ عنوان بیانگر روند مطلوب نیست، بلکه روزنه امید را در راستای افزایش سرانه مطالعه یا تمهیداتی درست در این زمینه نشان نمی‌دهند‌. این آمار مطالعه را این بار اگر با آمارهای در دسترس از کشورهای بی‌بحران منطقه و همسایه خود مورد مقایسه قرار دهیم، باز می‌بینیم با شرایط مدون و ثابتی در امر خوانش و مطالعه مواجه نیستیم‌. دست‌کم و در شرایط مطلوب برای ما، بیش از 10 دقیقه سرانه مطالعه در کشور ترکیه از ما بالاتر است‌. مضاف بر آنکه تیراژ روزنامه‌ها به هیچ عنوان قابل مقایسه با شرایط تیراژ ما در حال حاضر نیست و تیراژ بی‌خواننده‌ترین کتاب‌ها در این کشور اعم از کتاب‌های خاص تخصصی یا کتاب‌هایی با مخاطبان ویژه و متخصص دست‌کم پنج‌هزار نسخه در هر نوبت چاپ است‌. پس در شرایطی که از قضا اقشار جامعه آنها مانند ما حمایت و ترغیب به خواندن ندارند، این ارقام آماری نشان‌دهنده نکته‌های زیادی است که به الزام ‌باید از آنها آموخت‌. مهم‌ترین مساله که در این میان نیز همیشه به عمد از اذهان، مخفی نگاه داشته می‌شود، از قضا همین است‌. نباید اشتباه کنیم که سرانه مطالعه کتاب در میان ما ایرانیان به همه افراد یا به همه تیپ‌های اجتماعی باز نمی‌گردد‌. بلکه ما فقر مطالعه در بین اقشار فرهنگی خودمان نیز داریم که از قضا این بحران وجهه عینی و نابسامانی دارد‌. از یک نجار یا کارگری که بنا به اقتضای شغلی توان یا زمان مطالعه را ندارد، به هیچ عنوان نمی‌توان توقع مطالعه پایدار داشت‌. مطالعه این نمونه از افراد را در قالب مطالعه‌های غیرمدون یا فصلی می‌توان لحاظ کرد که از قضا در نمونه خود دارای برنامه‌ریزی‌های ویژه‌ای هستند‌. اما از یک بازیگر سینما و یا تئاتر که ادعای تحمل بار فرهنگی عظیم این ملت را بر دوش خود دارد یا استادی که هر ترم با یک جزوه سر کلاس حاضر می‌شود و هیچ چیز پرفایده‌ای به غیر از متن آن جزوه را برای مخاطبانش نمی‌شناسد، توقع بیش از این‌ها می‌رود که متاسفانه و علنا محقق نمی‌شود‌. نماینده شورای شهری که برای نوشتن کتابی به نام خودش، دانشجو یا نویسنده استخدام می‌کند تا کتابی با نامش به چاپ برسد و در محفل نقد کتاب هیچ به یاد ندارد که چه نوشته و یا در کدام فصل از کتاب جمله‌ای خاص را یاد کرده، به واقع چه توقعی می‌توان داشت تا نسل بعدی ما به بالا بردن سرانه مطالعه در کشور، شهره باشد و به این مهم افتخار کند؟ از این رو سرانه مطالعه وقتی به این نحو و براین اساس مورد ارزیابی قرار بگیرد، وضعیت مطالعه و سرانه آن در ایران به طرز قابل ملاحظه‌ای هم کاهش می‌یابد و هم به طریق خوشبینانه‌ای تخصصی می‌شود‌. در چنین ساختاری می‌توان برای وضعیت اسفناک خرید کتاب و حتی شاخص‌های چاپ در ایران نه تنها برنامه‌ریزی‌های درستی ارائه داد، بلکه می‌توان فارغ از هرگونه ارائه افق‌های کاذب و دروغین از خوشبینی‌های کاذب و تمجید‌های بی‌اساس فرهنگی نیز پرهیز کرد‌.
کلام آخر
نمایشگاه کتاب را باید یک پدیده فرهنگی جدی بدانیم‌؛ باید یک ارزش بدانیم‌. چراکه با حضور چنین اتفاقی در عرصه فرهنگی ضرورت توجه هرچه بیشتر ما به مقوله کتاب و همچنین افزایش سطح سرانه مطالعه و از همه مهم‌تر سلامت مطالعه در کشور افزایش و اهمیت ویژه می‌یابد‌. کتاب امروز باید به ضرورتی فرهنگی تبدیل شود که فارغ از هرگونه تشخص کالایی برای آن، بتوان به راحتی وارد عرصه زندگی فردی و اجتماعی افراد کرد‌. کتاب بزرگ‌ترین حلقه مفقوده در شناسایی عوامل کاهش سرانه مطالعه در کشور است‌. تا زمانی که مسوولان و دست‌اندرکاران به این مهم تغییر پیدا نکنند، ما همچنان و با قدرت به عنوان مردمانی با کمترین میزان سرانه مطالعه در جهان خودنمایی خواهیم کرد‌.