رفاه اقتصادی زیربنای اصلاحات در ایران

فريد زکريا در کتاب آزادي به يک نکته بسيار ظريف اشاره دارد؛ اينکه آزادي مرحله پس از رفاه اقتصادي در جامعه است. شايد در نگاه اول و ابتداي اين امر براي انديشمندان ايده‌آل‌گرا قابل پذيرش نباشد، اما واقعيت اين است که توسعه انساني به‌خصوص در قالب آزادي‌هاي اجتماعي مرحله‌اي پس از تامين اوليه نيازهاي انسان است. مقايسه کشورهايي که در آنان درجه قابل توجهي از آزادي وجود دارد، نشان از اين واقعيت دارد. به گونه‌اي که انسان بعد از مرحله نيازهاي ابتدايي و تامين امنيت به دنبال سعادت، توسعه و خلق استعدادها خواهد بود. بدون ترديد، آزادي و توسعه انساني از شاخص‌هايي هستند که براي هر جامعه پويايي، سعادت و تحول را به ارمغان مي‌آورند. بناي اصلاحات در هر جامعه از اين گذر عبور مي‌کند و انسان بدون آزادي در ساخت اجتماعي موجودي منفعل و پذيرنده شرايط تحميلي است. اين در حالي است که رفاه اقتصادي ظرفيت‌هاي لازم براي پويش محيط جديد، سوال از ساختارهاي موجود و منابع لازم را براي تغيير و تامين اراده انساني هموار مي‌کند. از اين جهت، رفاه اقتصادي زيربناي هر جامعه توسعه يافته و تحول خواه است. اکنون اين سوال مطرح مي‌شود که رفاه اقتصادي چگونه مي‌تواند در ايران اصلاحات و يک جامعه پيشرو و تحول خواه را براي انسان آزاد تامين کند. پاسخ به اين سوال در دو نکته اساسي نهفته است. ابتدا اينکه اقتصاد قدرت و منابع لازم را براي کنشگري در اختيار انسان قرار مي‌دهد. بنابراين يک جامعه مفرح قابليت تغيير و تامين نيازهاي غير مادي خود را بيش از هر زمان ديگر خواهد داشت. دوم اينکه، توزيع مناسب و عادلانه اين ثروت در قالب رفاه اجتماعي مي‌تواند به سطح لازم از کنشگري و توان تغيير را به صورت گسترده و اجتناب ناپذير هموار کند. اما آنچه که در ايران باعث اخلال در اين نوع ساختار اجتماعي مي‌شود اين است که اقتصاد خود عاملي وابسته به منابع ديگر از جمله قدرت است که در آن از اقتصاد دولتي يا دستوري مي‌توان نام برد.
ادامه صفحه3