تغییر نگاه

 
 
 
 


مردم ايران از بيگانگان بيزارند و در طول تاريخ هيچ‌گاه به آنها متکي نبوده‌اند. البته دخالت بيگانگان از طريق پيام‌ها و هدايت‌هاي غير مستقيم آشکار است. اما تا زمينه و بستر اجتماعي مناسب نباشد دخالت خارجي نمي‌تواند موثر باشد. مارکس نيز معتقد است که زمينه‌هاي دروني و داخلي جامعه است که مي‌تواند زمينه تغييرات درون‌زا را فراهم کند و تغييرات و دگرگوني‌هاي اجتماعي و سياسي را فراهم گرداند و به دگرگوني منجر شود. به همين جهات عوامل برون‌زا تا اوضاع و احوال اجتماعي مساعد نباشد، تاثير چنداني ندارد. در انقلاب اسلامي ايران و انقلاب فرانسه و حتي انقلاب کمونيست‌هاي روسيه و خلاصي هند از دست استعمار انگليس و نيز آفريقاي جنوبي و انقلاب‌هاي ديگر درون‌زا بوده و بيگانگان با همه تلاش‌ها نتوانستند جلو انقلاب‌ها و دگرگوني‌ها را بگيرند. بنابراين نخست دخالت بيگانگان نيست که اعتراضات اجتماعي را با اندک بهانه‌اي به‌وجود مي‌آورد، بلکه در اغلب موارد ناشي از ندانم‌کاري است و نمي‌تواند تحت تاثير القائات خارجي و بيگانگان باشد که آنها از اساس چنين تواني را ندارند و از اين نظر نمي‌توان فرافکني کرد که گاهي به عنوان مکانيسمي دفاعي استفاده مي‌شود و برخي از مسئولان سعي مي‌کنند گناه خود را به گردن ديگران بيندازند. وقتي در طول سال‌ها برخي مسئولان به گفته‌ها و قول و قرارهاي خود پايبند نبودند و اموال و دارايي‌هاي بيت‌المال به غارت رفت و مردم در فقر و تنگدستي گرفتار شدند، وقتي قول دادند با رشوه‌گيري و دزدان بيت‌المال مبارزه کنند و نکردند و رئيس بانکي به کانادا مي‌گريزد و... وقتي مردم ديدند که مسئولي به خاطر اتفاقات کهريزک مورد بازخواست قرار گرفت اما او را تشويق کرده و صندوق سازمان رفاه و تامين اجتماعي دراختيار او گذاشته و بعد هم دويست و پنجاه هزار تومان جريمه شد، وقتي مردم ديدند و شنيدند که معاون رئيس‌جمهور دولت‌هاي نهم و دهم با اتهامات مالي روبه‌رو شد، اما رئيس همان دولت بست‌نشيني را پيشه ساخته که چرا مي‌خواهند او را به زندان بيندازند و... وقتي مردم ديدند که قاضي‌القضات جديد در طول يک ماه 60قاضي فاسد و بستگان نزديک برخي مديران و مسئولان و ده‌ها نفر ديگر را تحت تعقيب قرار داد، دريافتند که تا چه اندازه فساد در کشور ريشه دارد. وقتي مردم شنيدند که کارگران نيشکر هفت‌تپه و هپکو چه مشکلاتي دارند و ماه‌ها حقوق دريافت نکرده‌اند، وقتي مردم ديدند و شنيدند که بانک‌هاي خصوصي پول هزاران پس‌انداز کننده را نمي‌دهند و دولت نمي‌تواند آنها را به بازگرداندن پول مردم مجبور کند، وقتي مردم ديدند که رابطه اساس زندگي و گرفتن پست و مقام است، احساس کردند که کار چقدر سخت شده است. وقتي بيکاري بيش از حد گذشته و به حدود 11درصد مي‌رسد و بيش از 30درصد فارغ‌التحصيلان دانشگاه‌ها بيکارند و برخي به مشاغل ساده روي آورده‌اند، وقتي مي‌بينند و مي‌شنوند با آنکه نيروي انتظامي شب و روز مبارزه مي‌کند، مرتبا بر تعداد اراذل و اوباش که به مردم حمله مي‌کنند و نفسکش مي‌طلبند و امنيت دختران و زنان را مورد تهديد قرار مي‌دهند، مانند علف هرز از زمين مي‌رويند، دريافتند که کار چقدر سخت است. در دي‌ماه 1396 عليه رئيس‌جمهور روحاني شعار دادند که البته آتش آن از مشهد روشن شد و خيلي زود فراگير شد و تمام ارزش‌ها و هنجارها را مورد حمله قرارداد و در روزهاي اخير هم باز شاهد اعتراض‌هايي بوده‌ايم، نتيجه عوامل درون‌زا و ندانم‌کاري برخي مسئولان است. اکنون ندانم‌کاري اين دسته از مسئولان موجب شده که برخي جسارت پيدا کرده و به مسئولان عالي‌رتبه نظام اسائه ادب مي‌کنند و دشمنان را شاد. بايد توجه داشت که ريشه بسياري از مشکلات کشور اکنون ندانم‌کاري و تماميت‌خواهي است. با اين‌همه آيا بايد چشم‌ها و گوش‌ها را بر واقعيت اجتماعي ببنديم و گناه ندانم‌کاري‌هاي خود را به گردن ديگران بيندازيم؟ بهتر نيست تغيير ذهنيت بدهيم و صداي اعتراضات مردم را به درستي بشنويم و براي درمان آنها بکوشيم؟