روزنامه همدلی
1398/10/15
به بهانه زادروز بهرام صادقی بهرام گور گنبد هشتم؛ «صهبا»ی بیفروغ
همدلی: بهرام صادقی ملقب به صهبا مقداری و ب.موزول، داستاننویس، شاعر و نمایشنامهنویس ایرانی است که با داستانهای کوتاه مجموعه «سنگر» و «قمقمههای خالی» و داستان نیمهبلند «ملکوت» بهشهرت رسید. صادقی که از کودکی تحت تاثیر شعرخوانیهای هرروزه مادرش، مهاجرت به اصفهان و تحصیل در دبیرستان ادب، گرایش و کشش خاصی به شعر و داستان پیدا کرده بود، گامهای محکمی در مسیر ادبیات برداشت که همکاری با هفتهنامههای «امید ایران» و «روشنفکر» در سالهای نوجوانی نمونههایی از آن است. امروز 15دیماه، هشتاد و سومین سالگرد این بزرگمرد ادبیات معاصر است.بهرام 15 دی 1315 در خانوادهای نجفآبادی بعد از دو خواهر و یک برادر چشم گشود. پدر پارچهفروش بود و مادر خانهدار. جهانسلطان صدای خوب و حافظهای قوی در شعرخوانی داشت و هر روز در جمع خانواده از شاهنامه قطعهای میخواند. بهرام در مهرماه ۱۳۲۲ به دبستان دهقان نجفآباد رفت و در سال ۱۳۲۹، خانوادهاش به اصفهان مهاجرت کردند و دوران متوسطه را در دبیرستان ادب ادامه داد. او که از کودکی به ادبیات علاقه نشان داده بود، در دوران دبیرستان با هفتهنامههای «امید ایران» و «روشنفکر» همکاری میکرد و مدام برای آنان اشعار و نامههایی با نام مستعار «صهبا مقداری» ارسال میکرد.
بهرام که توانسته بود برای تحصیل دانشگاهی در هر دو دانشکده پزشکی تهران و اصفهان پذیرفته شود، بنا به تصمیم خانواده، در سال ۱۳۳۴ راهی تهران شد. در تهران به حلقه گستردهتری از روشنفکران پیوست و وضعیت اسفبار روشنفکران شکستخورده بعد از کودتای ۲۸ مرداد را از نزدیک دید. افیون، پوچانگاری و خودکشی بلایایی بودند که در این سالها گریبان گروه را گرفته بودند و داستانهای بهرام صادقی در چنین فضایی خلق شد.
یک سال پس از ورود به تهران، از جواد امامی پیشنهادی دریافت کرد که تحول مهمی را در زندگی فرهنگی بهرام صادقی رقم زد: همکاری با مجله سخن به سرپرستی پرویز ناتل خانلری. بدینترتیب اولین داستانش «فردا در راه است» همان سال در مجله چاپ شد و این همکاری ده سال ادامه یافت.
صادقی گرچه همواره شعر میسرود، توانایی داستاننویسی در کنار چهرههای مهم فرهنگی آن دوره و قدرت طنز تلخ در داستانهایش، اهمیت هنری اشعارش را در درجه دوم قرار داد. حضور موفق او در سخن موجب شد نشریههای فرهنگی ادبی متعدد دیگری از او درخواست همکاری کنند. از شماره ۹ مجله صدف، عضو هیئت نویسندگان این مجله شد و در آنجا با کسانی مانند صفدر تقیزاده، تقی مدرسی، ابوالحسن نجفی، محمود کیانوش و عبدالحمید آیتی به همکاری پرداخت.
در سال ۱۳۴۴ در حالیکه هنوز پایاننامهاش را ننوشته بود، به خدمت سربازی اعزام شد و دوره آموزش نظامی را در پادگان سلطنتآباد گذراند و پس از آن به سپاه بهداشت منطقه محروم سروک یاسوج منتقل شد. در همان زمان، خبر مرگ پدر را شنید. در یکی از مرخصیهایش مصاحبهای مفصل با مجله فردوسی کرد و بعد از آن این مجله مدام پیگری فعالیتهای او بود. صادقی بعد از پایان خدمت سربازی به تهران بازگشت. او پس از اتمام خدمت هم تا مدتها تحویل پایاننامه تحصیلی را جدی نگرفت و سرانجام سال ۱۳۵۲ پایاننامه را نوشت و مدرک تحصیلیاش را دریافت کرد.
بهرام صادقی در سن ۳۹سالگی با ژیلا پیرمرادی دانشجوی نوزدهساله رشته پرستاری مدرسه عالی اشرافیان ازدواج کرد. حاصل ازدواجشان، دو دختر اولی در اسفند ۱۳۵۶ و دومی در اسفند ۱۳۶۰ بود. در تاریخ ۱۵خرداد ۱۳۶۲ که جهانسلطان، مادرش زندگی را وداع گفت، بهرام نیز به تعبیر خود «آخرین پناه» زندگی را از دست داد. پس از مرگ مادر ساعت عمر او هم شمارش معکوس را آغاز کرد و بیش از یک سال و چند ماه نتوانست طاقت بیاورد و در شامگاه دوازدهم آذر ۱۳۶۳ برای همیشه خاموش شد.
یادداشتنویسی یکی از برنامههای همیشگی بهرام صادقی بود، عادتی که حداقل تا پایان دوران سربازی ادامه داشت. این برنامههای روزانه بعدها دستمایه یکی از داستانهای کوتاهش به نام «قریبالوقوع» شد که آثار بسیار خوب اوست. اما حیطه اصلی فعالیت ادبی بهرام صادقی، داستان کوتاه بود که حاصل آن حدود ۳۰ اثر شد که اکثرشان در مجموعه «سنگر و قمقمههای خالی» بهچاپ رسید. بنمایه تمام داستانهای این مجموعه، مرگ، تنهایی، اضطراب و شکست است. شخصیتهای آنها هم روشنفکرانی سرکوفته، کارمندانی دونپایه، دانشجویانی تنها و بیپناه، روستائیانی سادهدل، شهروندانی مضطرب و در کل «مردمی عادیاند که گلهگله مانند گوسفند میآیند و میروند». این مجموعه با واژه نعش شروع میشود، با واژههایی مانند خونآلود، لهیده، گل خشکیده، خاموش، غمزده و تاریک ادامه مییابد و با گریه پایان میگیرد. با این وجود، «ملکوت» تنها تجربه داستان بلند بهرام صادقی است. این اثر کاری متفاوت با دیگر داستانهای اوست. داستانی فلسفی که به جهان نگاهی تاریک و بدبینانه دارد. «ملکوت» جهان قتل، تنهایی، دلتنگی، کشمکش، تردید، تاریکی، اضطراب و تجسمی از قهقرای بشری است. در این داستان همه چیز در حال فروریختن است؛ تمام اجزای داستان آهنگ بیهودگی و زوال میسرایند و به تنها چیزی که میتوان یقین داشت واقعیت مضحک ثابتبودن یک عدد برای مجموع وزن بدن همه جمعیت دنیاست. بخش از کارنامه ادبی بهرام صادقی مربوط به شعرهایی است که میسرود. «صهبا مقداری» نام مستعاری بود که معمولاً برای امضای پای شعر برمیگزید. به علاوه، از بهرام صادقی یک نمایشنامه با عنوان «جاده رنگ باخته» در دست است که در اردیبهشت ۱۳۴۲ در کیهان هفته بهچاپ رسید. داستان «نمایش در دو پرده» در مجموعه «سنگر و قمقمههای خالی» هم در بیان گفتگوهای شخصیتها از فرم نمایشنامه بهره میبرد.
بهرام صادقی از نظر محتوا و جهانبینی، در داستانهای اولیهاش آدمی امیدوار و خوشبین به آینده بود. در مرحله دوم نویسندگی بهتدریج آدمها بهحالت تعلیق و تردید میافتند. نمیدانند در آینده چه وضعی خواهند داشت. بیهدف و سرگردان و در آخر ناامید. در مرحله سوم نویسندگیاش آدمها میشکنند، گرفتار اضطراب و ناامیدی کامل میشوند و پوچی و بیهودگی تمام وجودشان را فرامیگیرد و به مرگ و نیستی فکر میکنند. ناامیدی، اعتیاد، تباهی و به خاکسترنشستن یک نسل که پشت سر خود شکست هولناک آرمانهای مشروطه را میدید و پیشرو، تسلط دوباره حکومتی مستبد را در آثار معدود نویسندهای، بازنمود واقعی و روشن داشت. یکی از آن چند تن، بهرام صادقی بود که شخصیتهای داستانهایاش از همان سالهای وهمآلود و بیدرکجا مایه داشتند و زیر سقف کوتاه آن آسمان و در آن سرمای سخت و سوزان زمستان، آنگاه که سرها در گریبان بود، جان میگرفتند. شخصیتهایی که بهرام صادقی در آن فضا خلق میکرد همان سنگ تیپاخورده رنجور بودند که اخوان میگفت.
سایر اخبار این روزنامه
واکنشهای جهانی نسبت به شهادت قاسم سلیمانی ادامه دارد دینامیت در قوطی کبریت
نگاهی به واکنشهای مختلف چهرههای هنری به خبر شهادت حاج قاسم سلیمانی در فضای مجازی
به بهانه زادروز بهرام صادقی بهرام گور گنبد هشتم؛ «صهبا»ی بیفروغ
سخنگوی کمیسیون امنیت ملی: انتقام سخت مورد اشاره رهبری، معنایش جنگ نیست
پیکر مطهر شهید حاج قاسم سلیمانی امروز در چند شهر کشور تشییع میشود سردار در آغوش ایران
«همدلی» در گفتوگو با کارشناسان، چشمانداز بازار نفت و سهام را در پی شهادت سردار سلیمانی ارزیابی کرد
بعد از حدود 10 سال از تصویب قانون «احیا، بهسازی و نوسازی بافتهای فرسوده» فقط 40درصد در نوسازی رشد داشت، امیدها به 1400بسته شد
شهادت مشتاق تو بود
نماد وحدت ملی
شهادت در لحظهای تاریخی