درس‌هایی که باید از سردار سلیمانی آموخت

 
 
 
 


يک پاسدار فرازمند و يک شخصيت ارزشمند بين‌المللي با لباس سپاه پاسداران، از ميان ما به رسم شهادت رفت. در رثاي فقدان او ايران غمبارانه خروشيد و دوستدار ايران و ايراني هر جاي دنيا بود لباس عزا پوشيد. اين رويداد بي‌بديل در عصر حاضر، مي‌تواند و مي‌بايستي درس خوبي به دولتمردان، کارگزاران نظام اسلامي و به پاسداران بلند پايه بدهد. اين همه تجليل کاملا بي‌سابقه از يک نظامي با معرفت براي چيست؟ چرا از نظر ايرانيان او تا اين اندازه که ديديم و ديديد، شايسته احترام و تکريم بود و چرا جوانان وطن از دختر و پسر مي‌خواستند جاي او باشند و با شيوه‌هاي گوناگون فرياد مي‌زدند که «ما قاسم سليماني هستم»؟ نگارنده در ميدان دفاع مقدس با شهيد حاج قاسم سليماني آشنا شد و پس از جنگ هم گاه و بيگاه با او سلام و عليکي داشت، به گونه‌اي که الآن مي‌تواند بعضي از خصوصيات او را برشمرد تا به پاسداران سردار بگويد از پديده سليماني و رخداد‌هاي بعد از شهادتش بيشتر درس و پند گيرند. 1- اگرچه شجاعت اوليه اکتسابي نيست و مي‌تواند در افراد گوناگون کم و زياد باشد، اما مي‌توان با ممارست و دل به دريا زدن آن را تقويت کرد. سردارسليماني به دليل حضور پيوسته در آوردگاه‌هاي سخت، به سطح بالايي از شجاعت رسيده بود که براي مردم و دوستارانش قابل درک مي‌نمود. کوچک شمردن دشمن از ويژگي‌هاي سردارسليماني بود که نشان از شجاعت و توکل او به باري‌تعالي داشت. اين شجاعت، تنها در ميدان آتش و خون بروز پيدا نمي‌کرد، بلکه در جامعه و در هنگام بيان ديدگاه‌هايش، شجاعت بيان و صراحت لهجه کاملا مشهود بود. سخنان او براي امامان جماعت مساجد و استدلال‌هاي او در نگاه همه‌جانبه به آحاد مردم که به امام جماعت‌ها سفارش آن را مي‌کرد، در توان هر کسي نبوده و نيست و حتي مديران باسابقه هم شجاعت بيان آن را براي هم رده‌هاي خود در يک سخنراني رسمي که رسانه‌اي هم مي‌شود ندارند. با اين وجود همه و به‌خصوص پاسداران مي‌توانند از اين شجاعت درس والاتري بگيرند. 2-بي‌اعتنايي به دنيا و خارج شدن از زياده‌خواهي‌هاي رايج در ميان کساني که به‌اصطلاح دستشان به دهنشان مي‌رسد، از آشکارترين ويژگي‌هاي اين انسان وارسته بود. متاسفانه پيوند خوردن روحيه رفاه طلبي بعضي‌ها را به آلوده شدن در معادلات اقتصادي غير مرسوم آنهم در شرايط خاص اقتصادي امروز ايران، گوش به گوش مي‌رساند که وضعيت خوبي به نمايش نمي‌گذارد، لذا کليه مديران و پاسداران اعم از بازنشسته و شاغل بايد از حاج قاسم درس بگيرند. 3- توجه هميشگي و مسئولانه او به ماموريت طولاني مدتي که داشت، او را بر فراز فضاي درگيري‌هاي روزمره جناحي و باندي داخل کشور برده بود. هيچ‌کس نمي‌توانست و نمي‌تواند او را به جناح سياسي خود منتسب کند، چرا که با همه جريان‌ها فکري و سياسي درون حاکميت در ارتباط دوستانه بود. از تندروي‌هاي رايج در حوزه سياست و فرهنگ و اجتماع پرهيز مي‌کرد و با شخصيت‌هاي متن و حاشيه نظام از مقامات و منتقدان مرتبط بود و با آنان به گفت‌وگو مي‌نشست و از تجربيات‌شان بهره مي‌گرفت و علاقه‌اي هم نداشت که رسانه‌اي شود. اين شيوه سلوک سياسي و اجتماعي سردار شهيد، در پيام‌هايي که توسط همه فهول حاضر براي شهادت وي صادر شد، منعکس است. اين شيوه زندگي و حرکت در فضاي سياسي جامعه، هيچ سختي و مشقت ندارد. پشتوانه انديشه او براي اين که هميشه در فکر امنيت آحاد جامعه از اصلاح‌طلب و اصولگرا و غير اين دو جناح و نيز از انسان يک خانواده بزرگ براي هر سليقه و پوشش و نگاه بود، همين روش و منش و پاک دلي بود. درسي بهتر از اين نمي‌توان از سپهبد شهيد قاسم سليماني فراگرفت.