روزنامه آرمان ملی
1398/12/11
تقابل مجلس يازدهم با روحانی مشكلات اقتصادی را افزايش می دهد
با توجه به اتفاقات ماههاي اخير و وضعيت فعلي ارزيابي شما از شرايط جامعه، حال مردم و راهبردهاي برون رفت از اين شرايط چيست؟بهنظر من حال جامعه خوب نيست اما نه به اين معنا که مردم نسبت به زندگي احساس يأس و نااميدي داشته باشند. من فکر ميکنم مهمترين اتفاقي که در اين حادثه بيماري در جامعه رخ داد و حادثه مثبتي بود اين است که مردم احساس ميکنند خودشان بايد مشکلات خود را حل کنند و در پي اين باشند که نگاهشان بيشتر به دست و توان خودشان باشد. اين گفته از اين جهت ميتواند مهم باشد که در آينده يک مشارکتي را با حاکميت ايجاد ميکند که اگر جامعه زماني خواستهاي داشت بتواند در کنار مسئولان در آن مساله مشارکت داشته باشد. در هر صورت شرايط جامعه بهدليل اتفاقاتي که افتاده و مشکلات اقتصادي که بر مردم حادث شده اقتضا ميکند دولتمردان و عامه مردم براي اينکه بتوانند زندگي خود را بهتر اداره کنند محاسبهاي در زندگي خود داشته باشند. از محدوديتهايي که برايمان اعمال ميشود از يک طرف و از طرف ديگر مشکلات داخلي بر شرايط جامعه تاثير ميگذارند، البته همه مشکلات هم به گردن مديران جامعه نيست بلکه بخشي از آن با توجه به اتفاقاتي است که افتاد و ما ناآگاهانه وارد اين عرصه شده و به اين بليه گرفتار شديم. در حقيقت اينها نکاتي است که مردم را وادار ميکند که همه تقصيرها را به گردن مسئولان نيندازند. هر چند که انتظار مردم اين است که اين بحران مديريت و جمع شود. من معتقدم بدون مشارکت مردم با حاکميت امکان حل مساله نيست و امکان ندارد که مردم بتوانند شرايط بهتري را تجربه کنند مگر اينکه خود بتوانند اين همراهي را داشته باشند. من چشم انداز آينده را مفيد و مثبت ميبينم براي اينکه نوعي يادگيري به جامعه ارائه ميشود که در مواقع بحران چگونه عمل کنند. اين نشان ميدهد که مردم و حاکميت بايد براي شرايط سخت تدبير داشته باشند. مديران جامعه واقعا زحمت ميکشند و اينگونه نيست که به مسائل به ديده اغماض نگاه کنند و بيتوجه باشند. اما اين شرايط بحراني قبلا تجربه نشده بوده است. امروز عدهاي ميگويند که اين اتفاقات مرد بحران ميخواهد که بحران را تجربه کرده باشد. ما هر چند که تجربه جنگ را داشتيم اما در اين قضيه تجربه قبلي نداشتيم و اين واقعه کاملا غيرمترقبه بود. لذا براي اينکه از اين مساله خلاص شويم و مردم شرايط بهتري را تجربه کنند لازم است که اميد را به هم تزريق کنيم.
چندي است که جامعه نسبت به آمارهاي داده شده و سخناني که از سوي برخي از مسئولان گفته ميشود چندان با جامعه پذيري لازم همراه نيست و مردم اعتماد سابق را از دست دادهاند ؛ اساسا اين مساله ناشي از چيست؟
من فکر ميکنم مقداري از اين مساله ناشي از يک صدا نبودن حاکميت است. چون مردم صداهاي مختلفي ميشنوند اين اعتماد کاهش پيدا ميکند و مردم احساس ميکنند که حرف واحدي نميشنوند. اگر مسئولان واقعا به شرايط جامعه و آنچه در عرصه بينالملل تجربه ميکنيم توجه کنند و حامي يکديگر باشند مردم دلگرم خواهند شد. جامعه در اعمال سياستها و رويهها حتي در بين احزاب و گروهها نيز يکدستي مشاهده نميکند. من شخصا احساس ميکنم که اين احزاب و گروهها منافع گروهي خود را دنبال ميکنند در حالي که خوب است منافع جامعه، منافع آينده اين سرزمين بيشتر مدنظر قرار گيرد، هرچند اين مساله بيشتر متوجه کساني است که مدعي اصولگرايي هستند و مدعي هستند که براي حفظ اصول نظام گام بر ميدارند، اما نهايتا وقتي نگاه ميکنيد ميبيند منافع شخصي گاه بر منافع سرزميني ، ملي و منافعي که بارش ميتواند بر روي دوش همه مردم باشد، تاثيرگذار است. اگر واقعا يک صداي واحد داشتيم و علاوه بر آن بين سياسيون و حاکميت نيز اين تفرق وجود نداشت و اين سياسيون تقصير را به گردن دولت نميانداختند و همراهي مردم را وجهه همت خود قرار ميدادند، امروز شاهد برخي مسائل در جامعه نبوديم. سالهاي عديدهاي است که از ماجراي برجام گرفته تا FATFرويکردهايي برخلاف دولت اتخاذ شده که مصالح نظام در آن نبود و تفکر و ديدگاه برخي جريانات مدنظر بود. اگر بين مديران نوعي گفتوگو رايج ميشد و مصلحت جامعه، حکومت و آينده سرزمين مورد توجه قرار ميگرفت شايد بهتر ميتوانستند اين هماهنگي را با يکديگر داشته باشند. ما بايد به جايگاه خود در عرصه بينالملل توجه داشته باشيم. اکنون خيلي از کساني که در تقابل با جمهوري اسلامي قرا گرفتند از نوع رفتاري که برخي جريانات داخلي سود ميبرند. مثل ماجراي FATF که اتفاق افتاد و رد شد کساني از اين موضع سود بردند که در تقابل با ما قرار دارند و سودي از اين مساله عايدمان نشده است. اينها نشان ميدهد که اين گفتوگو بايد ميان سياستمداران و سياستگذاران بهوجود آيد. بدون هرگونه جهت گيري شخصي و صرفا در جهت تامين منافع ملي بايد گام برداشت تا آينده بهتري را پيش روي خود داشته باشيم.
با وجود تاکيد مسئولان بر مشارکت حداکثري در انتخابات شاهد کاهش مشارکت معناداري از سوي مردم در انتخابات بوديم چه علل و عواملي براي اين کاهش مشارکت برميشمريد؟
من به شخصه اولين علت را در اين ميبينم که بخش عمدهاي از جامعه يعني همان 60درصدي که در انتخابات شرکت نکرده و پاي صندوق راي نيامدند احساس کردند که کانديدايي ندارند و کسي نيست آنها را نمايندگي کند. لذا اين تفکر مطرح شد که براي چه بايد پاي صندوق راي بيايند و به کساني راي دهند که به لحاظ فکري و حمايتي نميتوانستند نماينده آنها باشد و تفکر آنها را دنبال کنند. از اين جهت بود که پاي صندوق نيامدند. من عمده مساله را از اين زاويه ميبينم؛ هر چند در کنار اين مساله قاعدتا يکسري سرخوردگيهاي اقتصادي و مسائل روز که مردم نسبت به آن حساس شده و احساس دلسردي ميکنند نيز تاثيرگذار است. با دوگانگي که در برخي از رفتارها مشاهده ميشود و اتهاماتي که دو طيف فکري به يکديگر نسبت ميدهند خيلي از حقايق از درون آن بيرون ميآيد و مردم متوجه ميشوند که در گذشته چه خطاهايي رخ داده و جامعه از آنها بياطلاع بوده است. همين مساله باعث شده که مردم احساس کنند براي چه راي دهند و رايشان تاثيري ندارد. بهنظرم اين گام اول است و آنچه که من طي يک جلسه فقط در جمع اصولگراها شاهد بودم آنها به سرعت اصلاحطلبان را بهدليل اينکه جامعه پاي صندوق نيامد ضد انقلاب خطاب ميکنند. در حالي که اصلاحطلبان اعلام کردند ما راي ميدهيم اما نتوانستند مردم را براي حضور در پاي صندوق راي قانع کنند. از طرفي اصلاحطلبان کانديداي شاخصي هم نداشتند که مردم را براي حمايت و راي دادن به آن کانديداي مورد نظر ترغيب و تشويق کنند. البته بايد بگويم که اين براي اولين بار است که ميزان مشارکت بدين حد پايين بوده که نوعي زنگ خطر براي نظام، حاکميت و دستاندرکاران به حساب ميآيد. اگر واقعا خوانش درستي از صورت مساله اتفاق بيفتد ميتوان به بهبود امور اميدوار بود. ما يک سال و اندي ديگر انتخابات رياست جمهوري را داريم و اگر همين رويه که شوراي نگهبان در اين دوره پيش گرفته پيش برود مسلم بدانيد در انتخابات بعدي ميزان مشارکت از اين هم پايين تر خواهد بود. مگر اينکه بهنحوي مردم را براي شرکت در انتخابات و حضور در پاي صندوقهاي راي اقناع کرد.
با توجه به اينکه مجلس يازدهم در اختيار اصولگرايان خواهد بود مواجهه نمايندگان با رئيس جمهور و دولت را چگونه ارزيابي ميکنيد؛ به سمت تعامل پيش خواهند رفت يا تقابل؟
من فکر ميکنم آقاي حسن روحاني شرايط سختي در يک سال آينده خواهد داشت مگر اينکه به اصولگرايان تفهيم شود که از اين مبارزه نامطلوب که ضرر آن به جامعه و حاکميت ميخورد دست بردارند و احساس کنند وظيفه دارند پايههاي نظام را تقويت کنند. آقاي روحاني با ميليونها راي منتخب مردم است و اگر قرار باشد همين منتخبين که بهدليل کاهش مشارکت مردم خود کمترين آرا را کسب کردند وي را به چالش بکشند اين در واقع مقابله با راي مردم است. آقايروحاني 24ميليون راي همراه خود داشته و اينها کساني بودند که بعضا تعداد آرايشان به 500، 600هزار راي هم نميرسيده است. حال اينکه بخواهند خود را مدعي بدانند و رئيس جمهور را زير سوال ببرند نوعي تعارض و تقابل با جامعه و مردم است و کاهش آرامش مردم را به همراه خواهد داشت. لذا اگر اين رويه را پيش بگيرند معلوم ميشود که تشخيص مردم درست بوده که مشارکت جدي نداشتند چون اينها با اين رفتارها نميتوانند نماينده واقعي مردم باشند.
اصولگرايان همواره مجلس دهم را مورد تخريب قرار ميدادند که ناکارآمد است و در راس امور نيست، با توجه به شناختي که از اين جريان داريد اساسا مجلس يازدهم بهدنبال کارآمدي خواهد رفت؟
من معتقدم که شکل دوم؛ يعني بيش از کارآمدي بهدنبال رويارويي خواهند رفت. برخي از آنها بهدنبال اين نيستند که کارآمدي را براي مجلس تعريف کنند. من شما را جهت ميدهم به گفتوگو آقاي مطهري که در اين زمينه صحبت کردند. اين رويه باعث ميشود که نمايندگان مجلس قطعا در پي منافع عامه مردم نباشند و بيشتر منافع گروهي و شخصي خود را پي گيرند و از اين جهت شرايط سختي خواهد بود. از طرفي اينکه مجلس در راس امور است يا نه نميتوان از اين واقعيت گذشت که طبق گفته امام(ره) مجلس در راس امور است اما زماني ميتوان گفت که نمايندگان مجلس را در راس امور نگه ميدارند که بهعنوان مثال منِ نماينده حرمت راس اموربودن مجلس را حفظ کنم و مطابق وظايف خود عمل کنم والا جمله امام (ره) که تغيير نميکند.
بسياري معتقدند بهواسطه برخي عملکردهاي ناموفق دولت بهخصوص در حوزه اقتصادي و معيشتي اصلاحطلبان نيز بهعنوان جريان حامي دولت با ريزش سرمايه اجتماعي مواجه شدند؛ با توجه به در پيشبودن انتخابات 1400 تحليل شما و راهکارهاي بازيابي سرمايه اجتماعي چگونه است؟
البتنه من اساسا معتقد نيستم که کاهش مشارکت بهدليل ريزش آراي اصلاح طلبان بوده باشد. يعني فکر ميکنم اگر در نظر بگيريم که 60درصد جامعه پاي صندوقها حاضر نشدند و 20درصد آن آراء خاکستري بوده باشند؛ 40درصد ديگر پايگاه راي اصلاحطلبان بودهاند. اينها کساني هستند که سر بزنکاهها نشان دادند با حضور خود ميتوانند نتيجه انتخابات را تغيير دهند. انتخابات 96 تابلويي پيش روي ما است. بهرغم اينکه شايد خيلي از اختلافات رويکردي در بين احزاب اصلاحطلب وجود داشت اما همه عزم کردند که از آقاي روحاني حمايت کنند. شاهد بوديد که در آن گرما و فشار جمعيت چقدر اقبال شد و مردم چگونه پاي صنوق راي آمدند تا اثبات کنند ديدگاهشان حرف اول را ميزند و اينها اصلاحطلب هستند. لذا بهنظرم ريزشي اتفاق نيفتاده است؛ اصلاحطلبي همچنان هست و ممکن است بنا به تغييرات در جامعه خواستهها و آمال و آرزوهايش متفاوت شده باشد. اين طبيعي است که اصلاحطلبان بهدنبال اين معنا باشند که در روش، نوع گفتوگو و عملکردشان تجديد نظري کنند و همواره نيز از اين آمادگي برخوردار بودهاند که به اين امر مبادرت ورزند. البته اين مساله بدين معنا نيست که اصلاحطلبي از جامعه ما رخت بربندد و اين هرگز اتفاق نخواهد افتاد. بنابراين در مجلس پيش رو و آينده مهمترين کاري که بايد اتفاق افتد اين است که همه تلاش کنند تا مشکلات اقتصادي و روزمره مردم حل شود. اکر واقعا اينها مرتفع شود و مشکلات کاهش پيدا کنند جامعه ميتواند به شرايط ثبات و آرامشي برسد که حاصل آن همان اصلاحطلبي خواهد بود.
پربازدیدترینهای روزنامه ها
سایر اخبار این روزنامه
«پوپولیست های کاسبکار» چه کسانی هستند؟
کرونا و ضرورت تعلیق فیلترینگ تلگرام
پرستاران، سرداران خط مقدم مبارزه با کرونا
قم قرنطينه شد گلستان ركورد زد
امضای صلح مشكوک
اراده ملی برای خروج از بحران مالی
فروش ماسک به شرط ارائه کارت ملی!
« تلويزيون » مدرسه دانشآموزان شد
دولت عرضه را افزايش دهد تا رونق برگردد
پیشنهاد برگزاری اجلاس سهجانبه ایران، ترکیه و سوریه
تقابل مجلس يازدهم با روحانی مشكلات اقتصادی را افزايش می دهد
اعتدال ايران؛ كمك به طرف هاي بحران در سوريه
فراخوان ملی برای مقابله با بحرانها
توافق تاریخی آمریکا و طالبان