اول فرهنگ ‌سازي كنيم

براي اينكه قانوني در جامعه الزام‌آور باشد، نياز است تا پيش از صدور جريمه براي رعايت نكردن آن قانون، بسترهاي تحقق اجراي قانون شكل داده شده باشد. اگر قانون را صرفا در قالب چند ماده و تبصره تعريف كنيم به زعم من در اين صورت شايد با مفهوم قانون، آنگونه كه بايد و شايد برخورد درستي نكرده‌ايم. 
تا زماني كه نتوانيم بستر و زمينه‌هاي لازم براي عمل به قانون را در دستور كار قرار دهيم عملا نتيجه مصوبات ما مي‌شود، قانوني كه صرفا كلماتي زينت‌بخش كتاب‌هاي قانون هستند و هرگز بويي از اجرا نخواهند برد. براي سامان‌دهي عبور و مرور پياده‌هاي شهر هم ابتدا بايد ببينيم كه آيا شهرهاي ما آمادگي كافي و لازم را براي پذيرا شدن قواعدي دارند كه به نوعي بخواهند با زبان تهديد و ترساندن مردم از جريمه، قابليت اجرايي داشته باشند؟ به زعم من اين كار نياز به زمان و برنامه دارد. شايد بهترين نمونه در چنين موردي، تلاش راهنمايي و رانندگي وقت براي متقاعد كردن شهروندان به استفاده از كمربند ايمني در خودروها بود. مدت‌ها راهنمايي و رانندگي وقت با كمك گرفتن از مطبوعات، رسانه‌ها، راديو و تلويزيون و البته با تلاش فراوان خود ماموران وقت راهنمايي و رانندگي توانست، ضرورت بستن كمربند ايمني را به قدري بيان و تكرار كند كه جامعه خود را نيازمند استفاده از كمربند ايمني ببيند.  با اين تلاش و كوشش‌ها عملا استفاده از كمربند ايمني به ارزش تبديل شد و خود جامعه و خانواده‌ها سعي مي‌كردند به راننده‌ها تذكر بستن كمربند ايمني بدهند، فرزندان پدر و مادرشان را ترغيب مي‌كردند كه از كمربند استفاده كنند و اگر كسي چنين نمي‌كرد، جامعه با نگاه توام با شگفتي با او مي‌نگريست. با اين بسترسازي‌ها بود كه افرادي كه از كمربند ايمني استفاده نمي‌كردند به اقليت رسيدند و اينجا بود كه جرايم راهنمايي رانندگي به كمك آمد. با اين تجربه مي‌توان گفت، جامعه‌اي كه در آن 90 درصد مردم از كمربند ايمني استفاده نكنند، جريمه‌ كردن آنها را به تبعيت از قانون وادار نخواهد كرد اما اگر اين تعداد به 10 درصد برسد و همراه با آن افكار عمومي نيز از اين كار حمايت كنند، آنگاه جريمه كارساز خواهد بود. آمادگي عمومي ياريگر اجراي قانون است، بسترسازي و فرهنگ‌سازي است كه كمك‌ مي‌كند، جريمه‌ كردن در اجراي قانون موثر واقع شود. با اشاره و در نظر گرفتن اين مثال موفق مي‌توان گفت، فرهنگ صحيح رفتار عابران پياده در خيابان نيز بيش از زبان تهديد و جريمه به بسترسازي و آمادگي عمومي نياز دارد. روزي استفاده از جريمه براي برخورد با متخلفان عابر پياده مثمرثمر واقع خواهد شد كه پيش از قانون، نگاه پرسشگر مردم، متخلف را رصد كند مثل همان اتفاقي كه در نبستن كمربند شاهد آن بوديم و هستيم. در چنين شرايطي است كه اگر فرد جريمه هم بشود چون جريمه او با افكار عمومي نيز همراه است، رفتار او اصلاح نيز خواهد شد.