بایدها و نبایدهای اصلاح‌طلبان واقعی

 
 
 
 


تلاش اصلاح‌طلبان براي تفکيک دو گروه اصلاح‌طلبان واقعي و اصلاح‌طلبان بدلي شدت گرفته است؛ مخصوصا موضوع مشارکت در انتخابات دوم اسفند اين تلاش را بيشتر نمايش داده است. اين واقعيتي است که اصلاح‌طلبان واقعي که همان تحول‌خواهان جامعه‌محورند بايد آن را بپذيرند و بدون رودربايستي با آن دسته از اصلاح‌طلبان قدرت‌محور که تمام تلاش‌شان بر اين بود که از انتخابات براي رسيدن به قدرت استفاده کنند و هدف شرکت فقط دستيابي به قدرت بود، مرز خود را تعيين کنند. اين تعبيري که اقتدارگرايان و نيز اصولگرايان ساده‌انديش به‌کار مي‌برند، به عنوان اصلاح‌طلبان معتدل و اصلاح‌طلبان راديکال يک بحث انحرافي است. اگر از نظر آنها اصلاح‌طلب راديکال آقايان تاجزاده، علوي‌تبار، آرمين، حجاريان يا رئيس دولت اصلاحات است، بايد تاکيد کنم ما با اين تعريف از اصلاح‌طلبان واقعي موافق هستيم. از طرف ديگر، اصلاح‌طلبي که خود را جامعه‌محور مي‌داند، بايد براي تحقق آرمان‌هاي تحول‌خواهانه‌اش، صريح‌تر سخن بگويد. بايد از نقد بي‌پرواي نقد کرده و شفاف سخن بگويند. ديگر نمي‌توان اصلاح‌طلب واقعي از بيان ضرورت قانون اساسي بهراسد. همه به اين درک رسيده‌اند که لازمه تحول توليد و فناوري، تحقق زمينه‌هاي اوليه است. هيچ الگويي را نمي‌توان واقعي دانست مگر آنکه تحول اساسي در زيرساخت‌ها رخ دهد. اصلاح‌طلبان واقعي بايد بدون پروا به ضرورت تقويت جمهوريت با برگشت به ماهيت عرفي سخن بگويند.
ادامه د ر صفحه 3