وقتی تبلیغ ماست و دوغ مهم‌تر از تبلیغ تئاتر می‌شود

آفتاب یزد – گروه فرهنگی: «تئاتر مادر هنرهاست»، «من همیشه خودم را یک تئاتری می‌دانم»، «خانه اول من تئاتر بوده است»، «دوست دارم روی صحنه از دنیا بروم»، «همیشه خودم را مدیون تئاتر می‌دانم»، «زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست» و... اینها جملاتی هستند که اکثریت قریب به اتفاق هنرمندان سینما و تلویزیون در طول زندگی حتی برای یکبار هم که شده آنها را به کار برده اند، هرچه شهرتشان بیشتر بوده، هرچه بیشتر در جامعه هنری پرکارتر بوده و هرچه اقبال و شانس حضور در پروژه‌های سینمایی و تلویزیونی بیشتری نصیبشان شده، از این جمله‌ها بیشتر استفاده کرده و اینگونه اعلام کرده‌اند که ما از تئاتر به اینجا رسیده‌ایم و هرچه داریم از هنر ارزنده و مانای تئاتر و اساتیدی که در این حوزه به ما هنر بازیگری را آموخته اند، نصیبمان شده است. اکثر آنها هم همیشه به این هنر مقدس وفادار بوده‌اند و حداقل سالی یکبار در یک نمایش صحنه‌ای حضور داشته و به ایفای نقش در آن پرداخته اند، بعضی هایشان هم پا را فراتر گذاشته و در سال در دو، سه نمایش حضور یافته اند. اینها شاید همان کسانی باشند که بیش از بقیه هنرمندان به تئاتر به عنوان یک هنر متعالی می‌نگرند، چرا که با داشتن پیشنهادات سینمایی و تلویزیونی ترجیحشان این است که حتی با وجود سختی‌هایی که حضور هر روزه بر صحنه تئاتر دارد، در سالن‌های تاریک به هنرنمایی بپردازند تا در مقابل دوربین کارگردانان سینما و تلویزیون. از سوی دیگر اقبال مخاطبان به این هنر قدیمی و ریشه دار سرزمینمان همیشه و همواره تقریبا خوب بوده است، گفتیم تقریبا، به این دلیل که از میان انبوه افرادی که در جامعه زندگی می‌کنند تنها عده خاصی هستند که با تئاتر انس و الفت دارند، به صورتی که حاضرند برای تماشای یک نمایش روی صحنه هزینه کنند، بنابراین می‌توان چنین استنباط کرد که هنر نمایش به اندازه‌ای که سینما جذابیت دارد، مورد توجه قرار می‌گیرد. این موضوع هم دلایل بیشماری دارد که بیان آنها خارج از حوصله این گزارش است. اما همین دو موضوع (مسئله توجه هنرمندان به تئاتر و مسئله استقبال اندک مخاطبان) و البته شرایطی که ویروس کرونا در جامعه ایجاد کرده، سبب شدند که چندی پیش مهیار جوادی‌ها کارگردان عرصه هنرهای نمایشی در گفتگویی انتقاداتی را درباره شرایطی که هنر تئاتر، این روزها در حال تجربه آن است، بیان کند. انتقاداتی که منصفانه اگر بنگریم، می‌توانیم از دل آنها حقایقی را بیرون بکشیم که گرچه تلخ و تراژیک هستند، اما سوالات مهمی را درباره این هنر ارزنده در مقابل هنرمندان و مردم قرار می‌دهد، سوالاتی که بسیاری از مسائل از جمله منفعت طلبی باعث می‌شود که هر دو گروه از پاسخ دادن به آنها امتناع ورزند. در این گزارش به مهمترین بخش‌های سخنان این فعال حوزه هنرهای نمایشی می‌پردازیم.
= برخی از افراد به زندگی عادی خود بازگشته‌اند و همه برنامه‌های خود را دارند ولی از تئاتر رفتن می‌ترسند. خطر ابتلا به ویروس کرونا در تئاتر هم به اندازه رستوران وجود دارد بنابراین اگر از تئاتر می‌ترسیم، از رستوران هم باید به همان اندازه بترسیم. روی صحبت من با کسانی است که کاملا به زندگی عادی خود بازگشته‌اند و در این میان فقط حضور در سالن تئاتر را پر خطر می‌دانند! ولی مگر سالن تئاتر از مترو، رستوران یا کافه پرخطرتر است؟!
این بخش از سخنان مهیار جوادی‌ها را البته نمی‌توان به همه اقشار مختلف جامعه تعمیم داد، گرچه اکثریت قریب به اتفاق مردم، آن رفتاری را انجام می‌دهند که مد نظر کارگردان جوان تئاتر است. اما اینکه برخی از مردم به زندگی عادی خود برگشته‌اند و همه برنامه‌های خود را دارند، خیلی هم نمی‌تواند مصداق عینی در جامعه داشته باشد. اینکه می‌بینیم برخی در خیابان ماسک نمی‌زنند و با خیال راحت تردد می‌کنند، از عابربانک پول می‌گیرند، در گوشه خیابان دستفروشی می‌کنند، در کافی شاپ یا رستورانی حضور پیدا می‌کنند و ساعتی به گفتگو مشغول می‌شوند، دست بچه هایشان را می‌گیرند و به پارک می‌برند تا سرسره و تاب سوار شوند و... را نمی‌توان دلیلی بر نترسیدنشان از ویروس کرونا دانست. اگر واقع بینانه بنگریم در خواهیم یافت که این موضوع از عدم اطلاع و آگاهی درباره آنچه ویروس کرونا در بطن خود دارد، سرچشمه می‌گیرد. بنابراین نمی‌توان گفت که چنین افرادی واقعا سر نترسی دارند که اینگونه شجاعانه به دل خطر می‌زنند و بی‌هیچ توجهی به همه جا می‌روند و همه برنامه‌های خود را انجام می‌دهند، اما به تئاتر نمی‌روند چون از بیمار شدن در سالن‌های تئاتر می‌ترسند. اکثریت قریب به اتفاق چنین افرادی فکر می‌کنند حتی اگر تمام انسانهای کره زمین گرفتار ویروس کرونا شوند، آنها در امان خواهند بود و کرونا با هیچکدامشان هیچ کاری ندارد، به همین دلیل کارهایی را که پیش از ورود کرونا به زندگی مردم مشغول آن بودند را انجام می‌دهند. نمی‌توان به آنها خرده گرفت که چرا به همه جا می‌روید، همه کارهایتان را انجام می‌دهید، حتی به رستوران می‌روید، اما به تئاتر نمی‌آیید، چرا که آنها پیش از این هم به تئاتر نمی‌رفتند و پیش از این هم به رستوران می‌رفتند، رفتار امروزشان هیچ تفاوتی با رفتار یکسال پیششان نکرده است. بنابراین همان مسیری را می‌روند که در گذشته می‌رفتند، بی‌هیچ ترس و واهمه ای. آنها اساسا کرونایی نمی‌بینند و معتقدند که کرونایی وجود ندارد و هر کسی می‌میرد، سرنوشتش این بوده است. با این تفاسیر می‌توان چنین استنباط کرد که موضوعی به نام زندگی عادی برایشان همیشه وجود داشته و دلیل به رستوران رفتن و به تئاتر نرفتنشان ترس یا عدم ترس از ویروس کرونا نیست، بلکه روال زندگی شان همیشه اینگونه بوده است، هر از چندگاهی به رستوران می‌رفتند و حتی اگر تئاتر مجانی هم بود، به سالن‌های نمایش نمی‌رفتند. اما همین افراد که خودشان از هیچ چیزی نمی‌ترسند، برای دیگران به شدت ترسناکند. چرا که دیگران به ویروس کرونا و خطرناک بودنش اعتقاد دارند و از آن می‌ترسند و همیشه مراقبند که به آن مبتلا نشوند، بنابراین نه به رستوران می‌روند، نه به تئاتر و نه حتی به هیچ جای دیگری، اما به خاطر اینکه زندگی اجتماعی دارند و در کنار آن افرادی که به زندگی عادی خود ادامه می‌دهند، زندگی می‌کنند، همیشه در معرض خطر مبتلا شدن قرار دارند. با اطمینان بالایی می‌توان گفت بیش از نیمی از افرادی که به ویروس کرونا مبتلا شده‌اند به خاطر همزیستی مسالمت آمیز این دو گروه است. بنابراین استناد به این موضوع که مردمی که به زندگی عادی برگشته‌اند باید در کنار رستوران رفتن، به تئاتر هم بروند، برداشت منطقی و صحیحی نیست. بنابر آنچه گفته شد مردم به دو دلیل به تئاتر نمی‌روند، اول اینکه از ابتدا هم به تئاتر نمی‌رفتند و به جایش به رستوران یا کافی شاپ می‌رفتند و اکنون هم همین کار را می‌کنند بدون اینکه به خطرناک بودن کارشان هم برای خود و هم برای دیگران اعتقادی داشته باشند و دوم اینکه به تئاتر نمی‌روند، به رستوران نمی‌روند و هیچ جای دیگری هم نمی‌روند، این گروه نزدیک به 6 ماه است که از زندگی عادی خود دور شده‌اند و از همه چیز هم می‌ترسند. چه رستوران، چه سالن تئاتر و چه هر جای دیگری.
= اداره کل هنرهای نمایشی تاکنون هیچ حمایتی از تئاتری‌ها انجام نداده، در صورتی که در این شرایط عجیب کرونایی، واقعا به حمایت آن نیاز داریم. وضعیت ما شبیه کسانی است که داریم در دریا غرق می‌شویم و نجات غریق‌ها می‌گویند بعدا شما را نجات می‌دهیم!


یکی از مسائل و معضلات مهمی که حوزه هنرهای نمایشی مانند سایر بخش‌های خرد و کلان فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و... با آن دست به گریبان است، موضوع گذران زندگی مردم است، زندگی‌ای که به هر صورت هرچقدر ساده و بی‌پیرایه هم که به آن نگاه کنیم باز هم هزینه‌هایی دربر دارد که به هیچ طریقی نمی‌توان منکر آنها شد. همیشه گفته‌ایم حوزه تئاتر و هنرهای نمایشی به لحاظ اقتصادی نسبت به بخش‌های دیگر
آسیب پذیرتر است و بدیهی ست این آسیب پذیری در موقعیت‌های
خاص مانند دوران کرونایی به مراتب بیشتر از گذشته خواهد بود. اینها در شرایطی اتفاق می‌کند که هنرمندان و فعالان حوزه هنرهای نمایشی همیشه با سیلی صورت خودشان را سرخ نگه داشته اند، به این مفهوم که به جز درآمدی که از طریق فعالیت هنری شان نصیبشان می‌شده و گاه هم نمی‌شده، منبع درآمد دیگری نداشته‌اند و پر واضح است در روزگار کنونی منبع درآمد تنها از طریق کسب و کار صورت نمی‌گیرد و می‌توان کمک‌های دولتی و بخش‌های خصوصی را هم جزئی از درآمد خانواده‌ها به حساب آورد. آنطور که مهیار جوادی‌ها بیان می‌کند یکی از کارهایی که نهادهایی مانند اداره کل هنرهای نمایشی وظیفه انجام دادنشان را دارند، حمایت از گروه‌های تئاتری (حداقل در شرایط بحران) است که با توجه به سخنان کارگردان جوان تئاتر گویا تاکنون هیچ اقدامی در این باره صورت نگرفته است. ممکن است این موضوع بیان شود که اگر قرار باشد چنین اداراتی به همه گروه‌های تئاتری در مواقع بحران کمک مالی کنند پس خودشان چگونه روزگار بگذرانند؟ بودجه دولت که در بخش فرهنگ کاملا مشخص است، حوزه فرهنگ و هنر هم که فقط شامل هنرهای نمایشی نمی‌شود، چگونه می‌توان انتظار داشت که مسئولان بخشهای مختلف فرهنگی با بودجه اندکی که در اختیارشان دارند هم مسائل خودشان را حل و فصل کنند و هم مشکلات تمام نشدنی زندگی اقتصادی هنرمندان رسیدگی کنند. این موضوع کاملا منطقی است اما آیا نمی‌توان طوری برنامه ریزی نمود که حداقل‌ترین کمک‌ها و حمایت را در این زمینه از هنرمندان نمود؟ اینکه فقط بگوییم تحمل کنید، شرایط برای همه سخت است، قطعا راهگشا نخواهد بود چرا که به قول مثال جوادی‌ها بالاخره کسی که در حال غرق شدن است تا اندازه‌ای می‌تواند خود را روی آب نگه دارد و طبعا این وظیفه نجات غریق است که از آن زمان خاص به بعد به کمک کسی که در حال غرق شدن است، برود. اینکه مدام بنشینیم کنار ساحل و بگوییم تحمل کن تا شرایط کمک از راه برسد یا اوضاع کمی بهتر شود تا یا ما به کمکت بیاییم یا خودت بتوانی خودت را نجات دهی، تفکری بی‌منطق خواهد بود که قطعا پایان خوش و شیرینی نخواهد داشت.
= یکی از رویاهای تئاتری‌ها این است که چهره‌ها را برای نمایش‌های آنان تبلیغ کنند، اما متاسفانه برخی از چهره‌ها گویی کسر شان خود می‌دانند که برای خانه خود تبلیغ کنند درحالیکه با تبلیغ ماست و دوغ مشکلی ندارند
اما شاید بتوان مهمترین بخش سخنان مهیار جوادی‌ها را مسئله‌ای دانست که خیلی‌ها به آن توجه ندارند، در آغاز این گزارش جملاتی را بیان کردیم که هر کدام از ما بارها آنها را از زبان هنرمندان مختلف که حتی بعضی از آنها سالهاست که در هیچ نمایش صحنه‌ای حضور نداشته اند، شنیده ایم. جملاتی که نشانگر علاقه مندی و دغدغه وافر هنرمندان مختلف به مادر هنرها یعنی تئاتر است. جوادی‌ها در این بخش از سخنانش به این موضوع اشاره می‌کند که هنر تئاتر یکی از هنرهایی است که امکان تبلیغ آن در مدیوم‌هایی مانند تلویزیون و سینما وجود ندارد، اما این موضوع سبب نمی‌شود که هنرمندانی که بنا بر گفته خودشان دغدغه فراوانی برای تئاتر دارند و همیشه دوست داشته‌اند که این حوزه به جایگاه اصلی خود در بخش کلان فرهنگ و هنر برسد هم هیچ اقدامی در زمینه پیشرفت این هنر مقدس نداشته باشند. او می‌گوید تئاتر علیرغم آن عرفی که در جامعه به اشتباه ایجاد شده بسیار هم نیازمند تبلیغ است و اتفاقا از میان تمام کسانی که می‌توانند آثار مختلفی که در سالن‌های مختلف روی صحنه می‌روند، را تبلیغ کنند، این هنرمندان دغدغه مندی هستند که دوست دارند هنر تئاتر به جایگاه اصیلی در حوزه‌های فرهنگی برسد، اما در عمل می‌بینیم که کمترین اقدامی در این رابطه از سوی هیچکدام از هنرمندان انجام نمی‌شود. به سخن دیگر هنرمند هرچقدر درباره تئاتر دغدغه بیشتری داشته باشد، از اقدام کمتری در زمینه تبلیغ آثار صحنه‌ای برخوردار است. اینها همه در حالی است که این هنرمندان در حوزه تبلیغات کارهای زیادی انجام می‌دهد که حتی کارشان به تبلیغ ماست و دوغ هم کشیده، اما تاکنون دیده نشده هیچکدام از آنها حتی یک نمایش صحنه‌ای را تبلیغ کنند. ممکن است این موضوع مطرح شود که فرض که این هنرمندان تمایل به تبلیغات در این زمینه هم داشته باشند، مگر محملی برای ارائه اینگونه تبلیغات وجود دارد؟ نه سینما چنین رپورتاژهایی را به نمایش می‌گذارد و نه تلویزیون، بنابراین این توقع از اساس و بینان، انتظار بیهوده‌ای است، چرا که وقتی شرایط مهیا نباشد، چگونه می‌توان کاری انجام داد؟ کاملا هم منطقی است و همانطور که پیشتر در این گزارش هم مطرح کردیم هیچ محمل اجتماعی خاصی حداقل در حوزه رسانه‌های تصویری در این زمینه وجود ندارد، اما مگر کانال ارتباط هنرمندان با مردم تنها به همین دو مدیوم تلویزیون و سینما ختم می‌شود؟ مگر صفحات مجازی وجود ندارند؟ وقتی یک پست ساده از سوی یک هنرمند با بازخورد و بازتابی میلیونی مواجه می‌شود آیا نمی‌توان همین محمل فضای مجازی را برای کار تبلیغات در حوزه هنرهای نمایشی بکار گرفت؟ به نظر می‌رسد پاسخ به این پرسش از دو مقوله خارج نباشد، یا تا بحال توجهی به پتانسیل فضای مجازی در خصوص تبلیغ آثار نمایشی نداشته‌ایم و یا متوجه این پتانسیل بوده‌ایم اما دغدغه‌های تئاتریمان اصیل و واقعی نبوده اند.