بی تفاوتی اجتماعی

مجید ابهری‪-‬ گاهی این عبارت «بی تفاوتی اجتماعی » را در گفتمان‌های روزمره می‌شنویم وهربار بر اساس مصداق به توضیح یا درک آن می‌پردازیم. راستی بی‌تفاوتی در نوع اجتماعی آن یعنی چه؟ از نگاه رفتار شناسی بی‌تفاوتی اجتماعی از نظر لغوی یک «مفهوم» است و از شکل حداقلی تا شکل حداکثری می‌تواند دارای مصادیق متعدد در جامعه باشد … جامعه‌ای که انسجام اجتماعی کم‌تری دارد پنج حالت «بی تفاوتی اجتماعی» را به مرور تجربه می‌کند از «کم میلی» نسبت به تعامل با پیرامون نزد افراد که رقیق‌ترین شکل است تا مرتبه‌ دوم که ناشی از احساس ناکارآمدی اعضای جامعه است و به شکل «کم اعتنایی» جلوه‌گر می‌شود تا حالت سوم «بی‌تفاوتی اجتماعی» که ناشی از «احساس پوچی» است و به شکل خنثی بودن و «باری به هر جهت» رفتار کردن ظاهر می‌شود. در مرحله سوم نوعی «جهل مرکب» گریبان اعضای جامعه را می‌گیرد؛ یعنی اعضای جامعه علت مشکلات اجتماعی را نمی‌دانند و علاقه‌ی چندانی هم ندارند که بدانند
و نمی‌دانند هم که نمی‌دانند. نوع چهارم
«بی تفاوتی اجتماعی» ناشی از وجود احساس از خود
بیگانگی در بین افراد است که به شکل بی‌تفاوتی نسبت به «خود» ظاهر می‌شود که در این حالت افراد به سوی خودکشی یا اعتیاد تمایل می‌یابند. نوع پنجم «بی‌تفاوتی اجتماعی» ناشی از وجود احساس بیگانگی نسبت به جامعه در میان اعضای جامعه است که به دو صورت جلوه‌گر می‌شود: در بین اعضای طبقات مرفه، خودخواهی‌های افراطی شکل می‌گیرد و در بین اعضای کم‌تر توانمند، هنجارشکنی‌ها و قانون‌گریزی‌ها افزایش می‌یابد. احساس می‌کنم جامعه‌ ایران در مرحله‌ سوم «بی تفاوتی اجتماعی» به سر می‌برد که آغاز ورود بحرانی به مراحل چهارم و پنجم است. در جامعه‌ای که نگاه و رویکرد ایدئولوژیک وجود دارد «بی‌تفاوتی اجتماعی» تشدید می‌شود و در ایران هم این‌گونه بوده است. «حذف تعمدی» برخاسته از چارچوب ایدئولوژیک و گزینش‌محور از صدر تا ذیل در جامعه‌ ایران، عامل شکل‌گیری و تشدید «بی‌تفاوتی اجتماعی» به عنوان یک مسئله‌ اجتماعی در ایران
شده است.