مسئولان وزارت ارشاد بخوانند

آفتاب یزد – یوسف خاکیان: اگر به گذشته بازگردید و صفحه های فرهنگی شماره های قبل روزنامه را مرور کنید با چند گزارش مواجه خواهید شد که درباره پیشکسوتان عرصه هنر و فرهنگ به رشته تحریر درآمده بود. گزارش هایی که به دلیل اینکه درباره بزرگان فرهنگ و هنر سرزمینمان نوشته شده بودند برای نگارنده ارزش و اعتبار بالایی داشتند، لپ کلام تمام آن گزارش ها هم این بود که «پیران هنر را دریابید» برخی از این افراد که از اسطوره های
بی بدیل هنر تئاتر، تلویزیون و سینما بودند متاسفانه یا به دلیل بیماری
و یا به علت کهولت سن، امروز دیگر در بین ما نیستند و ما
مانده ایم و حسرت این موضوع که در زمان حیات آن بزرگواران کاری که از دستمان بر می آمد را برایش انجام ندادیم. یکی از این گزارش ها درباره استاد محمدعلی کشاورز بود که با تیتری تحت عنوان «پاییز پدر سالار» چند روز پس از تولد این پیر هنر بازیگری در صفحه فرهنگی منتشر شد که متاسفانه مدتی پس از آن استاد در 90 سالگی در حالیکه کوهی از تجربه و دانش را با خود همراه داشت به دیار باقی شتافت و ما را برای همیشه تنها گذاشت. پیش از آن هم متن دیگری را درباره «حسین محب اهری» نازنین بازیگری که او نیز جزو بهترین ها بود به رشته تحریر درآوردیم و خدا را شکر که


این اقدام را زمانی انجام دادیم که این هنرمند دوست داشتنی هنوز در قید حیات بود اما گرفتار بیماری و شاید یکی از بزرگترین دلایلی که نگارنده آن گزارش را نوشت همین بیماری بود. ما آن
گزارش ها را نوشتیم تا در درجه اول به مسئولان و در درجه دوم به مردم بگوییم که قدر این گوهرهای ناب هنر را تا زمانی که زنده اند، بدانند و اگر اقدامی برای بهبود شرایط جسمانی این عزیزان از دستشان
بر می آید دریغ نکنند و انجام دهند. اما افسوس که بزرگترین اقدامی که انجام دادیم کوچکترین اقدام بود، اینکه تماسی بگیریم، سری بزنیم و احوالشان را جویا شویم، همین، فقط در همین حد و نه چیزی بیشتر، تازه خیلی هایمان این را هم انجام ندادیم. روزگار هم که منتظر
نمی ماند تا ما از خواب غفلت بیدار شویم ناگهان اتفاق بد را رقم می زند و آن اتفاقی که درباره این دو بزرگ (حسین محب اهری و محمدعلی کشاورز) رخ داد این بود که روزی از روزها با خبر شدیم که آنها دیگر در میان ما نیستند.
> پیش گفتار
از این افراد در زندگی ما کم نبوده اند، برای برخی شان متاسفانه
نه تنها کمترین کارها را هم انجام ندادیم که در حقشان جفا هم کردیم، مانند ناصر ملک مطیعی که با آن سن و سال و آن تجربه به تلویزیون دعوتش کردیم و با او گفتگو کردیم اما برنامه را روی آنتن نفرستادیم. اقدامی که در خور شان آن پیر هنر بازیگری نبود، دلش شکست، قلبش به درآمد. هرچه هم که برخی عنوان کردند که چرا چنین کردید هیچ مسئولی از صداوسیما پاسخ نداد. فقط نشستند و سکوت کردند. این مسائل نشان می دهد که هنر و هنرمند در سرزمین ما مظلومند، هنگامی که مصطفی عبداللهی، سعدی افشار، نادیا دلدار گلچین، ثریا حکمت و خیلی های دیگر در بستر بیماری بودند و نیاز به کمک مسئولان فرهنگی و همدلی مردم، یا تنهایشان گذاشتیم و یا آنچه از دستمان بر می‌آمد را در پایین ترین سطح ممکن انجام دادیم و به همین دلیل عدم استطاعت مالی، آن عزیزان مجبور شدند که بی خیال ادامه درمان خودشان شوند و درد بکشند تا زمانی که
از دنیا بروند. در سختی و مرارت و رنج و بیماری زندگی کردن
غم انگیز است، خاصه آنکه تو هنرمند هم باشی و سالها برای فرهنگ و هنر سرزمینت زحمت کشیده باشی و به قول معروف خاک صحنه باشی و عرق ریخته باشی و دست آخر دریابی که آن همه زحمت و تلاش توسط بسیاری از افرادی که تو به خاطر آنها خودت را به سختی انداخته ای به هیچ انگاشته می شود و آنها حاضر نیستند حالا که تو به همراهی و همدلی شان نیاز داری، کنارت باشند و گره ای از مشکلات تو بگشایند.
> ورود به بحث اصلی
راستش این گزارش را با مقدمه ای که خواندید به خاطر رضا رویگری بازیگر بازیگر پیشکسوت سینما، تئاتر و تلویزیون به رشته تحریر درآوردیم، هنرمندی که در عرصه موسیقی هم فعالیت های گسترده ای داشته است. حتما همه شما آهنگ معروف «ایران ایران» را که این خواننده در دوران جوانی آن را خوانده، شنیده اید. بنابراین با درجه بالایی از اطمینان همگی می دانیم که درباره چه شخصیتی حرف می زنیم. «رضا رویگری» بازیگری که همین چند روز پیش سالروز تولدش بود و وارد سن 75 سالگی شد. اگر به کارنامه هنری او نگاهی بیندازید متوجه می شوید که در عرصه بازیگری در سینما، تلویزیون و تئاتر بیش از نیم قرن تجربه دارد و این یعنی دو سوم عمرش را به فعالیت های هنری اختصاص داده است. این بازیگر در گفتگوی کوتاهی که به مناسبت روز تولدش داشت بیان کرده بود: «دیگر چیزی از عمر نمانده است. دلم می‌خواهد هر قدرِ دیگر که هستم، در آرامش بگذرد؛ هیچ چیز برایم از آرامش و سلامتی مهمتر نیست» سخنان غم انگیزی ست، موافق نیستید؟ آن هم از زبان مردی که در عرصه بازیگری از کارنامه درخشانی برخوردار است و نقش هایی که ایفا کرده، هنرمندانی که مقابلشان بازی کرده و کارگردانانی که در فیلم هایشان حضور داشته همگی بیانگر این هستند که در عرصه بازیگری با هنرمند درجه یکی مواجه هستیم. هرچند که آرامش و سلامتی مهمترین چیز در زندگی هر شخصی است، اما هنگامی که رویگری درباره «عمر» حرف می زند و اینکه «هر چقدر از این
عمر مانده» ما متوجه می شویم که او در شرایط سختی زندگی می کند. شرایطی که مشخص است مدت مدیدی را در آن گذرانده است. این را می شود از سخنان این بزرگ هنر بازیگری هم دریافت چه آنکه بارها درباره وضعیت اقتصادی و معیشتی زندگی خویش و مشکلاتی که بیماری که سالی است درگیر آن است برایش ایجاد کرده، سخنانی را بیان کرده و انتقاداتی را مطرح کرده است. در اینجا به بخش های کوتاهی از این گلایه ها اشاره می کنیم.
- من مبالغ بسیار زیادی را طلبکارم که هنوز نقد نشده اند، واقعیت آن زمان که توان داشتم به دنبال پولم می‌دویدم، اما این روزها کمی این اتفاقات سخت است.
- وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی باید به قضیه قرارداد بازیگران ورود کند، این وزارتخانه باید قراردادی رسمی و قابل پیگیری به دفاتر سینمایی ارائه دهد، من نمی‌فهمم چطور و چگونه هرکسی به هر نحوی که می‌خواهد در این سینما قرارداد می‌نویسد و چرا این قراردادها هیچ دردی از بازیگر دوا نمی‌کنند.
- نزدیک به چهارصد میلیون تومان از تمامی آثاری که بازی کردم طلب دارم، اگر آن پول را داشتم امروز مجبور نبودم برای درمانم به هر در بزنم. اما متاسفانه این دستمزدها هنوز پرداخت نشده و بعید می‌دانم که اتفاق مثبتی حاصل شود.
- شرایط بسیار سختی در زندگی دارم و به همین دلیل حاضرم دست به هر کاری بزنم تا بلکه وضعیتم بهتر شود.
- وضعیت اقتصادی و کاری ام خراب است، حال و حوصله هیچ چیز را ندارم و کسی هم به فکر من نیست. به دلیل چنین شرایطی اذیت می شوم به خصوص که جز بازیگری کار دیگری ندارم.
- من هنوز اجاره نشین هستم، خیلی ها از من می پرسند: «یعنی تو خونه نداری؟» نه بخدا، ندارم.
- واقعاً انگار برای کسی مهم نیستیم دست‌اندرکاران و متولیان امر سراغی نمی‌گیرند؛ آنهایی که وظیفه‌شان است می‌دانند از
هیچکدام شان خبری نیست. بازیگران هم خبری نمی‌گیرند اما برایشان آرزوی موفقیت و سلامتی دارم.
راستش برای این گزارش می خواستم با این بازیگر گفتگویی داشته باشم که متاسفانه بنا به دلایلی امکان صحبت با این هنرمند ارزنده فراهم نشد، اما همان نزدیک به دو دقیقه ای که با او صحبت کردم و از احوالاتش پرسیدم و اینکه در شرایط کنونی حالش چطور است و روزگار را چطور می گذراند؟ مکث کوتاهی کرد و گفت: «مگه برای کسی مهمه؟ این همه گلایه کردیم، از وضعیت اقتصادی مون گفتیم، از شرایط زندگی حرف زدیم، مگه کسی کاری کرد؟ مگه کسی قدمی برداشت؟ برای چی باید دوباره حرفهایی رو بارها بیان کردم تکرار کنم؟» با این سخنان رضا رویگری ترجیح داد که به جای گله و انتقاد سکوت اختیار کند و غم خویش را در دل فرو برد و هیچ نگوید.
> رضا رویگری و زندگی لاکچری؟!
خاطرم هست اولین باری که او را دیدم سر صحنه تصویربرداری سریال «مختارنامه» بود. در لوکیشنی که در احمدآباد مستوفی قرار داشت. کنار داوود میرباقری ایستاده بود و با او صحبت می کرد. آن زمان هیچ نشانه ای از پولدار بودن و زندگی مرفه داشتن را در فیزیک این بازیگر مشاهده نکردم، بعد این سوال برایم ایجاد شد که برخی از مردم روی چه حساب و کتابی و بر اساس کدام دلیل و منطقی در گفتگوهای روزمره ای که دارند درباره هنرمندان، خاصه رضا رویگری اینگونه صحبت می کنند و اینگونه قضاوت می کنند. می گفتند: «رضا رویگری با این دک و پزی که داره کمه کم خونش باید تو لواسون باشه، حتما تو شمال هم چند تا ویلا داره و حداقل سالی دو بار رو خارج از کشور میره، خب پولداره دیگه، مگه میشه نباشه؟» این بازیگر هم زمانی که به برنامه رضا رشیدپور آمده بود همین نقل قول ها را بیان می کرد. مثلا اینکه:
«راننده ای که مرا به برنامه آورده بود می گفت این یک باغ هم در لواسان دارد. خاطرم هست در حرم حضرت ابوالفضل نشسته بودم که یک خانم اصفهانی با آن لهجه قشنگش آمد و چارپایه ای را روی زمین گذاشت و کنارم نشست و به من نگاه کرد و گفت: «آقای رویگری راسته که می گن شما از پولدارترین هنرپیشه های ایرانی هستید؟» فکر می کنم سریال به کجا چنین شتابان را دیده بود و فکر کرده بود آن الماسها و دلارها واقعی اند و به من تعلق دارند، در حالیکه الماس ها نبات رنگ شده بودند و دلارها کاغذ معمولی. »
بگذریم، هرچند که تمام این موارد دردند، غم و اندوهند. حقیقت این است که رضا رویگری و بسیاری از هنرمندان دیگر امروز در شرایط سختی زندگی می کنند و باید بدانیم که هنگامی که
می گوییم «امروز» منظورمان تنها لحظه حال نیست و به گذشته و آینده نیز تعلق دارد، گذشته ای که از یک زمانی آغاز شده و
آینده ای که مشخص نیست انتهایش کجاست؟ با این تفسیر می توانیم بگوییم رضا رویگری و بسیاری از هنرمندان دیگر مدتهاست در شرایط سختی زندگی می کنند و آنطور که باد می وزد و شاخه می جنبد قرار است زندگی در شرایط سخت برای آنها ادامه داشته باشد. این در حالیست که عده ای از ما مردم فکر می کنیم که آقا رضا بچه پولدار است و کلی ملک و املاک دارد و حسابهای بانکی اش
پر از پول است و مرفه بی درد که می گویند همین رضا رویگری است. این موضوع خودش درد بزرگی برای هنرمند سرزمین ما محسوب می شود، چرا که به قول قدیمی ها این وصله ها به او نمی چسبد، او نیز مانند میلیونها ایرانی دیگر یک زندگی معمولی دارد و با مشکلات اقتصادی که همه مردم با آنها دست به گریبان هستند مواجه است و آنها را تجربه می کند. تورم را متوجه می شود، کرایه خانه را
می فهمد و آن را لمس کرده است، بیکاری و بی پولی را درک
می کند و بارها حتی همین اکنون آن را تجربه کرده است.
غم انگیزترین قسمت ماجرا این است که آنها که می دانند شرایط این بازیگر چگونه است باز هم دست روی دست می گذارند و هیچ اقدامی انجام نمی دهند. در حالیکه هم وظیفه انسانی آنهاست که در راستای بهبود شرایط زندگی این هنرمند و هنرمندانی نظیر او کاری انجام دهند و هم وظیفه حرفه ای و کاری شان است.
> نکته پایانی
روی سخن این بخش از گزارش با مسئولان و دست اندرکاران وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، خانه هنرمندان، موسسه هنرمندان پیشکسوت، صندوق حمایت از هنرمندان و حتی همکاران نزدیک و دور این هنرمند هستند، دوستان، عزیزان، مسئولان، متولیان امور فرهنگی و هنری، جناب آقای سیدعباس صالحی، جناب آقای حسین انتظامی و تمام عزیزانی که این گزارش را می خوانید
می دانیم که می دانید اما باز هم تاکید می کنیم رضا رویگری بیش از 50 سال از زندگی اش را صرف خدمت به فرهنگ و هنر این مرز و بوم نموده است، حال که در شرایطی قرار گرفته که به توجه ما نیاز دارد، باید آنچه از دستمان بر می آید را انجام دهیم.این رسالت فرهنگی و هنری ماست که بر روی دوشمان قرار دارد، اگر به آن بی توجه باشیم به اصول و قواعد انسانی اعتنا نکرده ایم. اکنون زمان اقدام و عمل است، آنهم برای هنرمندی که همه ما دوستش داریم و با آثارش خاطره های بیشماری را برای خویش رقم زده ایم.