بعد از استعفای ظریف، سردار سلیمانی به خانه او رفت

معاون اول رییس جمهور گفت: کرمانی‌ها با گرایش‌های سیاسی مختلفی که دارند نسبت به آقای هاشمی جهت گیری واحدی داشتند. کسانی که از قبل پیروزی انقلاب با امام و انقلاب بودند و بعد از پیروزی انقلاب هم با امام و انقلاب بودند، نسبت به آقای هاشمی ارادت ویژه‌ای داشتند. لذا از طرف همه شخصیت ها، از جمله سردار سلیمانی، چنین رابطه‌ای وجود داشت. این رابطه همیشه تنگاتنگ بود. سردار سلیمانی بعد از اینکه در محیط کار قرار گرفت و در سپاه و جنگ، آقای هاشمی به دلیل مسئولیتش با ایشان کارش بیشتر بود.
اسحاق جهانگیری در گفت و گو با جماران، خاطرات ناگفته خود از سلوک سیاسی شهید سلیمانی و تلاش‌های او برای رفع اختلاف میان دولت و سپاه و حضورش در منزل ظریف پس از استعفا، نگاهش به جایگاه رهبری در کشور و... را بیان کرد. در ادامه گزیده این گفت و گو را می‌خوانید:
=یکی از ویژگی‌های غالب سردار سلیمانی این بود که بدون توجه به گرایش‌های سیاسی تصمیم می‌گرفت. از همان ابتدا به نظر می‌آمد که سردار سلیمانی این موضوع را برای خودش حل کرده که نباید در جناح بندی ها، گروه‌ها و قالب‌های سیاسی قرار بگیرد و با افرادی که در این قالب‌ها قرار می‌گرفتند، بر اساس منش و روششان در رابطه با انقلاب و نظام و امام و رهبری ارتباط برقرار می‌کرد و این ارتباط را محفوظ نگه می‌داشت.من تا آخرین روزهای حیاتش از زبان حاج قاسم مکرر می‌شنیدم که راجع به برخی افرادی که شاید در بخش‌هایی از جامعه و یا از جانب برخی جناح‌های سیاسی قضاوت دیگری می‌شد، قضاوتش این بود که فلانی خیلی فردی انقلابی است و نظام را قبول دارد و چارچوب دار است. یعنی سردار سلیمانی اصولش چیز دیگری بود و اصلا این جناح بندی‌ها نبود.
*(در رابطه با دعوت از سردار سلیمانی برای کاندیداتوری ریاست جمهوری) من هم یک بار با ایشان در این باره صحبت کردم ایشان گفت اینجا خیلی داوطلب دارد و جایی که این همه داوطلب دارد، من چرا؟ من باید جایی بروم که کار زمین مانده را انجام بدهم. کاری که من می‌توانم انجام بدهم جایی است که رهبری و نظام نیاز دارد و آنجا باید داوطلب باشم؛ اینجا به اندازه کافی داوطلب دارد. دو سه بار من صحبت کردم و پاسخ همواره این بود.نه این دوره، دوره‌های قبل، یادم می‌آید سال 84، 88 یا 92 بود. یک شبی با ایشان و یکی دیگر از دوستان سیاسی صحبت می‌کردیم، احساس کردم که هیچ تمایلی به اینکه ورود به صحنه برای گرفتن قدرت به این شکل را نداشت که داوطلب باشد و ورود کند. بیشتر به قدرت از این زاویه نگاه می‌کرد که فرصتی برای خدمت کردن است و جایی که لازم هست باید عمل کنیم.


=رابطه سردار سلیمانی با آقای رئیس جمهور خیلی خوب بود. یعنی رابطه ایشان با آقای دکتر روحانی خیلی صمیمانه بود و مرتب در جلسات رسمی و غیر رسمی با ایشان گفت و گو می‌کرد. ولی چون با من راحت‌تر بود، این کار را دنبال می‌کرد. در مسائل کشور همواره معتقد به این بود که ما باید هرچه می‌توانیم حلقه نیروهای انقلاب را گسترش بدهیم و واقعاً جذب حداکثری را باور داشت. شاید یکی از دلایلش هم این بود که وقتی ایشان در مسائل عراق ورود پیدا می‌کرد و باید با گفت و گو نگذارند قومیت‌ها و مسائل مختلفی که آنجا هست، شکاف به وجود بیاورد، یعنی وقتی در کشورهای دیگر این چنین رفتار می‌کرد. نمی‌شود بگوییم کسی برای کشور دیگری گفت و گو را تجویز می‌کند، در داخل کشور بگوید هیچ راهی وجود ندارد.
=این اواخر یک وقت با ایشان خیلی مفصل راجع به اختلافات برخی شخصیت ها، به طور خاص در مورد آقای خاتمی صحبت کردم که تا چه زمانی می‌توانیم این وضعیت را ادامه بدهیم و چقدر به مصلحت کشور است؟ آیا واقعا از ظرفیت بزرگی مثل آقای خاتمی نمی‌توان امروز در راستای انقلاب، کشور و پیشرفت امور، آن هم در شرایطی که ما با فشارهای متعددی روبرو هستیم، مورد استفاده کرد؟!ایشان خیلی علاقمند بود که کمک کند. من فکر می‌کنم آخرین جلسه‌ای که با ایشان داشتیم و سر این مسائل هم بود، یعنی بر سر حل مسائل سیاسی داخل کشور بود، اول آذر ماه سال گذشته بود. اتفاقا اولین باری هم بود که در دوره معاون اولی من به دفتر ایشان رفتم. صبح جمعه‌ای بود که به دفتر ایشان رفتیم و یکی دیگر از دوستان و مسئولان بالای امنیتی کشور هم حضور داشت و سه نفری بودیم. در واقع تدبیر سردار این بود که سه نفری صحبت کنیم.آنجا خیلی بحث کردیم و به جمع بندی روشنی رسیدیم و قرار شد که یکسری اقداماتی را من انجام بدهم. اقداماتی که بنا شد من انجام بدهم عمدتا این بود که با برخی از دوستان باید گفت و گو می‌کردم و آنها کارهایی انجام می‌دادند. اقداماتی هم باید دوستان امنیتی انجام می‌دادند و نهایتا یکسری اقدامات هم سردار سلیمانی باید انجام می‌داد. اقداماتی که ما باید انجام می‌دادیم، انجام شد.
=سردار سلیمانی به اصولی معتقد بود که آن اصول مهم بودند و من هم قبول داشتم. می‌گفت بالاخره ما باید قبول کنیم که در چارچوب نظامی داریم حرکت می‌کنیم که ویژگی‌ها و آرمان‌هایی دارد؛ امام و رهبری آرمان‌هایی برای آن ترسیم کرده اند. اگر اصول اصلی نظام را بپذیریم، جایی که دشمن سعی می‌کند بگوید این افراد یا این جریان از این اصول عبور کرده اند، باید برای جامعه آشکار کنیم که چنین اتفاقی نیفتاده است. باید بپذیریم که حرف و موضع رهبر انقلاب در کشور فصل الخطاب است.
=کرمانی‌ها با گرایش‌های سیاسی مختلفی که دارند نسبت به آقای هاشمی جهت گیری واحدی داشتند. کسانی که از قبل پیروزی انقلاب با امام و انقلاب بودند و بعد از پیروزی انقلاب هم با امام و انقلاب بودند، نسبت به آقای هاشمی ارادت ویژه‌ای داشتند. لذا از طرف همه شخصیت ها، از جمله سردار سلیمانی، چنین رابطه‌ای وجود داشت. این رابطه همیشه تنگاتنگ بود. سردار سلیمانی بعد از اینکه در محیط کار قرار گرفت و در سپاه و جنگ، آقای هاشمی به دلیل مسئولیتش با ایشان کارش بیشتر بود. هر وقت با حاج قاسم راجع به آقای هاشمی صحبت می‌کردم، نوعی علاقه ویژه نسبت به آقای هاشمی می‌دیدم. ایشان با آقای هاشمی ارتباط داشت و در این سال‌ها مرتب می‌رفت و گزارشاتی که باید به آقای هاشمی می‌داد را می‌داد. یعنی هیچ وقت ارتباطش با آقای هاشمی قطع نشده بود. ممکن بود به برخی از روش‌ها یا حرف‌ها انتقاد داشت و آنها را در صحبت‌های خصوصی اشاره می‌کرد ولی هیچ وقت تصور این نبود که رابطه‌اش با آقای هاشمی قطع شود.
>واکنش سردار سلیمانی به استعفای ظریف
=بعد از استعفای آقای ظریف من هم ناراحت شدم. شاید یکی دو بار با سردار سلیمانی صحبت کردم و آخر ایشان به خانه آقای ظریف رفت. سردار سلیمانی معتقد بود در این مساله که چگونه به ریاست جمهوری منتقل شود، نقشی نداشته است. البته آقای رئیس جمهور و دفتر ایشان واقعا تا لحظات آخر نمی‌دانستند که مهمانشان آقای بشار اسد است. می‌دانستند که مهمان مهمی دارد می‌آید و بین دو سه نفر تردید داشتند. علتش هم این بود که نمی‌خواستند تا زمانی که آقای بشار اسد به تهران رسید و وارد دفتر آقا (مقام معظم رهبری) شد، منعکس شود.البته قبلا به آقای رئیس جمهور گفته بودند ما دنبال این هستیم که آقای بشار اسد یک سفر به تهران بیاید. فکر می‌کردند همان در ذهن آقای رئیس جمهور مانده و وقتی می‌گویند مهمانی می‌آید می‌دانند که بشار اسد است. آقای واعظی و خود آقای رئیس جمهور به من گفتند آنها هم وقتی وارد نهاد ریاست جمهوری شدند مطلع شدند و دیگر فرصت کمی بود. در این فاصله فکر نشده بود که به آقای ظریف اطلاع بدهند. هیچ طراحی برای اینکه بخواهند وزیر خارجه را دور بزنند و یا تضعیف کنند، وجود نداشت.
=سردار سلیمانی با آقای دکتر ظریف جلسات تقریبا ثابتی داشتند. به دلیل رابطه شخصی که من با هر دو نفر داشتم، گاهی فکر می‌کردم یک جلسه سه نفره بگذارم که اگر چیزی هم هست حل و فصل شود؛ چون کار این دو نفر خیلی به هم نزدیک بود. سردار سلیمانی در عین حال معتقد بود کارهایی که ما می‌کنیم و در منطقه اتفاق می‌افتد، امتیاز آن در میز مذاکره گرفته می‌شود. یعنی همه اتفاقاتی که در سوریه افتاد و شهرهای مختلف سوریه آزاد شد، نهایتا کشیده شد به اینکه در میز آستانه یا در ژنو چه اتفاقی می‌افتد. لذا ارتباط تنگاتنگی بود که مسائل با هماهنگی آقای ظریف باشد.
=بعد از تحریم‌ها یک وقت در فضای کشور مطرح شد که می‌شود نفت فروخت ولی دولت نمی‌خواهد نفت بفروشد. خیلی‌ها مدعی شده بودند که این کار شدنی است و دولت نمی‌خواهد این کار را انجام بدهد. جلسه‌ای در حضور مقام معظم رهبری برگزار شده بود که من نبودم ولی هم آقای رئیس جمهور و هم سردار سلیمانی به من گفتندکه آنجا یکی از دوستان عزیز در جلسه این ادعا را مطرح کرده بود. سردار سلیمانی از نظر من کننده‌ترین فرد بود. البته در فرصتی مناسب راجع به این زمینه‌ها هم صحبت خواهم کرد. البته آنجا باید مصلحت کشور هم در نظر گرفته شود. چون مسائل ناگفته زیادی هست که الآن هم نمی‌شود گفت و باید بگذارم برای وقتی که اگر لازم شد بگویم. سردار سلیمانی گفته بود هیچ کدامتان مدعی نشوید. شما یک بشکه نفت هم نمی‌توانید بفروشید. هر کاری که بتواند بکند باز همین وزارت نفت است. بعد از آن من دیگر کم شنیدم کسی مدعی شود. به همین دلیل ما یک وقتی به این جمع بندی رسیدیم که هر کسی مدعی است که می‌تواند نفت بفروشد را مجوز بدهیم. یک جاهایی با آقای زنگنه صحبت می‌کردم و بعضی جاها هم می‌گفت شما یک چیزی بنویسید و من هم می‌نوشتم. یک روز آقای زنگنه به شوخی می‌گفت اگر نفتی که به اینها مجوز داده‌ایم را بفروشند، هشت میلیون بشکه در روز می‌شود؛ کل تولیدی که ما برای صادرات داریم دو میلیون و 300 هزار بشکه است. همه می‌توانند هر ادعایی
داشته باشند.