تولد بازی سیاسی با شهادت پدر ۵ فرزند

شمع‌های تولدبازی سیاسی مادر کیان پیرفلک روی مزار او با اشک چشم‌های کودکان یتیم‌شده سروان محمد قنبری خاموش شد. حمله وحشیانه پسر عموی ماه‌منیر مولایی‌راد (مادر کیان پیرفلک) به مأموران نیروی انتظامی که برای تأمین امنیت مراسم تولد کیان پیرفلک در آن مکان حضور داشتند، نمی‌تواند بی تأثیر از جوسازی‌های چند ماهه مادر کیان علیه مأموران حافظ امنیت صورت پذیرفته باشد. او به‌رغم دستگیری و اعتراف قاتلان پسرش، در همه ماه‌های گذشته، از ادعای بی سند خود علیه نیرو‌های حافظ امنیت عقب ننشست و آن‌ها را قاتل پسرش دانست و گفت همشهری‌هایش قاتل نیستند! نتیجه خونخواهی دروغین او خون مظلومانه بر زمین ریخته شده سروان محمد قنبری و هدر رفتن خون پسر عمویش پویا مولایی‌راد است.
سروان محمد قنبری افسر نیروی انتظامی عصر یک‌شنبه با حمله یکی از بستگان مادر کیان پیرفلک که از مراسم تولد کیان بر سر مزار او در یکی از روستا‌های ایذه برمی‌گشت به شهادت رسیده است. بنا بر اعلام مقامات نیروی انتظامی در استان خوزستان، سروان قنبری با حمله عامدانه پسرعموی ماه‌منیر مولایی‌راد (مادر کیان پیرفلک) با ماشین شخصی این فرد زیر گرفته شد و بر اثر شدت جراحات وارده به شهادت رسید. در این درگیری، فرد مهاجم (پویا مولایی‌راد) پس از حمله به سروان قنبری، دور می‌زند و تعمداً یکی از سربازان فراجا را نیز با ماشین زیر می‌گیرد. در این مرحله مأموران فراجا برای متوقف کردن قاتل، اقدام به تیراندازی به سمت او و ماشینش می‌کنند که برخورد گلوله‌ها به او موجب توقفش می‌شود. فرد مهاجم پس از انتقال به بیمارستان به هلاکت می‌رسد.
خلاصه آنچه عصر یک‌شنبه در ایذه به وقوع پیوست، همان است که گذشت. باقی ماجرا عزاداری و غم پنج فرزند کودک و نوجوان شهید سروان محمد قنبری است که ناگاه خبر رسیده که دیگر پدری ندارند، چون مادر کیان پیرفلک با کمک سلبریتی‌ها و فعالان مجازی ضد ایرانی، فراخوان داده برای فرزندش که در جریان آشوب‌های پاییز سال گذشته، به دست همفکران خودش به قتل رسید، مراسم تولد بگیرد.
روایت‌های متناقض ضدانقلاب


روایت اول و رسمی را نیروی انتظامی و دادستانی ایذه و خوزستان منتشر کرده‌اند و دست ضد انقلاب و حامیان قاتل خالی مانده است. بنابراین، می‌کوشند به روال همیشه در سمت مظلوم ماجرا بایستند و مأموران حافظ امنیت را قاتل معرفی کنند. اولین خبر‌هایی که رسانه‌های ضد ایرانی منتشر کردند این بود که «پویا مولایی‌راد، ۱۹ ساله با شلیک گلوله مأموران در روستای پرچستان ایذه که پیکر کیان در قبرستان آن دفن است، کشته شده است». بدون آنکه به حمله این فرد به مأموران فراجا اشاره‌ای شده باشد. در این اخبار، مرگ پلیس به وقایع بعدی ربط داده شد: «در پی تشنج میان مأموران و گروهی از شهروندان در این منطقه، یک مأمور نیروی انتظامی هم کشته شده است».
دقت کنیم که در این روایت، شهادت مأمور نیروی انتظامی هیچ ربطی به مولا پویایی پیدا نمی‌کند! گرچه شبکه منوتو همان ابتدا اذعان می‌کند که پویا مولایی به ایست مأموران توجه نکرده و خودرو را متوقف نمی‌کند.
با این حال، صفحات متعلق به منافقین و برخی براندازان، بی اعتنا به این صحنه‌سازی دوستان‌شان از ماجرای ایذه، حمله پویا مولایی به چند مأمور و سرباز پلیس را «اقدام قهرمانانه» خواندند. آن‌ها مست از خونریزی دوباره توجهی نکردند که طبق سناریوی نوشته شده باید عمل کنند و با پنهان کردن این سرمستی ناشی از لذت خون دیدن، بر بی گناهی قاتل تأکید کنند!
در ادامه، خواهر پویا مولایی قصه‌ای ناشیانه را در صفحه اینستاگرامش منتشر کرد که گرچه کمی بعد آن را پاک کرد، اما به سرعت به دست حقوق بگیران رسانه‌های ضد ایرانی غربی بازنشر شد. او مدعی شده که پویا قصد رفتن به روستای پدری و خانه باغ را داشته که در جاده مأموران را می‌بیند که راه را بسته‌اند، اما، چون سرعتش بالا بوده و مأموران روی پیچ مستقر بودند، متوجه نشده و نتوانسته ترمز بگیرد و به یکی از مأموران برخورد کرده، کمی جلوتر و بعد از متوقف کردن ماشین، پیاده شده و خودش را تسلیم کرده، اما به او شلیک کرده‌اند.
خواهر قاتل، مستند ادعایش را هم دو مورد ذکر کرده؛ یکی اینکه تیر‌ها به بالا تنه پویا خورده که نشان از ایستاده بودن پویا دارد و دوم هم اینکه آثاری از گلوله روی ماشین پویا نیست. نکته مهم در این متن، پذیرفتن قتل نیروی پلیس با برخورد ماشین پویا مولایی به مأموران نیروی انتظامی است.
اما دو دلیلی که آورده، دو اشکال مهم دارد:
اول آنکه اصابت گلوله‌ها به بالاتنه اتفاقاً نشان می‌دهد او هنگامی که در ماشین نشسته بوده، هدف گلوله قرار گرفته است. اگر ایستاده بود و به رگبار بسته می‌شد، باید تیر‌ها به پا‌های او هم اصابت می‌کرد. دوم آنکه فیلم و عکس‌هایی که از ماشین در صحنه حادثه منتشر شد، به وضوح هم جای برخورد گلوله‌های مأموران و هم محل برخورد بدن سروان فراجا را نشان می‌دهد. از سویی جاده مسطح و صاف و بدون وجود پیچ است.
نکته مهم‌تر آنکه آیا خواهر قاتل در صحنه حاضر بوده است؟ وقتی او در محل حضور نداشته، روایت او چه امتیازی بر روایت سایرین دارد؟ صرف آنکه خواهر قاتل است، روایت او را مستند می‌کند؟!
دروغگویی‌های بی هزینه
از همان ساعات آغازین انتشار خبر شهادت سروان قنبری به دست پسرعموی مادر پیرفلک، موجی از خشم و اعتراض نسبت به ماه‌منیر مولایی در فضای مجازی به راه افتاد. بسیاری از فعالان مجازی او را شریک در خون به ناحق ریخته شده سروان فراجا می‌دانند. او از همان روز تشییع و تدفین پسرش، دروغگویی، تهمت و ناسزاگویی را آغاز کرد. گفت بر مزار پسرم قرآن نخوانید، باقی شعار دادند نماز نداریم. شعری سراسر توهین و تحریک‌کننده بر قبر پسرش خواند و دیگران را متهم به آدمکشی و از قاتلان اصلی حمایت کرد.
مراعات احساسات خانواده عزادار، حمایت رسانه‌های غربی و به احتمال زیاد، خط‌دهی از سرویس‌های خاص باعث شد او نیز همچون پدر مهسا امینی میدانی وسیع برای کنشگری سیاسی بیابد و مورد بازخواست یا برخورد قضایی هم قرار نگیرد.
حالا همان مسیر را خواهر پویا مولایی هم گویا می‌خواهد طی می‌کند. او با استوری کردن تصویر برادر قاتلش، روی آن نوشت: «ضمن اطلاع، خواهر این شخص راحتتون نمی‌ذاره». این در حالی است که ابتدا باید تکلیف نشر اکاذیب و دروغگویی او در خصوص نحوه مرگ برادرش روشن شود. او چگونه روایت از صحنه‌ای ارائه می‌دهد که در آنجا حضور نداشته است؟! البته قصه‌گویی نیازی به دیدن ندارد، دروغگویی خانواده‌های عزادار هم که تاکنون هزینه‌ای برایشان نداشته، هدف‌شان هم که تبرئه قاتل است، لذا چرا گوش به فرمان لیدر‌های برانداز و سرویس‌های امنیتی ضدایرانی نباشند؟
از اجرای حکم قبادلو چه خبر؟
وقایع عصر یک‌شنبه در ایذه، یک سؤال را هم در ذهن مردم زنده کرد؛ اجرای حکم قصاص محمد قبادلو، فردی که در جریان آشوب‌های پاییز گذشته با ماشین به جمع مأموران فراجا زد و آن‌ها را زیر گرفت و باعث شهادت استوار فرید کرم‌پور شد، به کجا رسید؟ این حکم دوم خرداد امسال مورد تأیید دیوان عالی قرار گرفت.