یک یا 4میلیون؟ مسئله این است...!

 [ شهروند] در حالی که طی سه سال اخیر بارها منابع مختلف رسمی اعلام کرده‌اند که آمار بازماندگان و ترک تحصیل‌کنندگان دانش‌آموز کشور چیزی بین 900هزار تا یک‌میلیون نفر است، یکی از روزنامه‌ها در گزارش خود مدعی شده که این اعداد، سندسازی است و رقم واقعی دانش‌آموزان بازمانده از تحصیل به بیش از 4میلیون نفر می‌رسد.  

در بخشی از گزارش روزنامه اعتماد شنبه 18 فروردین ماه، آمده است: «دو سال بعد از خروج از بحران کرونا، وضعیت آموزش‌وپرورش هنوز عادی نشده است. بیش از ۹۰۰هزار دانش‌آموز بازمانده از تحصیل، آمار رسمی بازماندگان از تحصیل در دوره ابتدایی است. آمارهای غیررسمی با افزایش دوره‌های مورد مطالعه عدد ۴میلیون بازمانده از تحصیل را نشان می‌دهد. هر چند آنچه در دوران کرونا بر آموزش‌وپرورش گذشته است، تاثیر قابل ملاحظه‌ای بر کیفیت آموزش داشته است. تازه بعد از اعلام میانگین معدل دانش‌آموزان در امتحانات نهایی سال‌جاری بود که نگرانی از کیفیت آموزش دانش‌آموزان به شکل قابل ملاحظه‌ای در افکار عمومی مطرح شد.»

آمار رسمی
بر اساس داده‌های مرکز پژوهش‌های مجلس در سال تحصیلی ۱۴۰۰-۱۴۰۱ بیش از ۹۱۱هزار نفر در سنین ۶ تا ۱۷ سال از تحصیل جا مانده‌اند و ۲۷۹هزار دانش‌آموز نیز ترک تحصیل کرده‌اند. رقمی بزرگ که بسیاری از کارشناسان اقتصادی و جامعه‌شناسان آن را هشدارآمیز خوانده‌اند. حدود ۷۰درصد از کودکان بازمانده از تحصیل در دهک اول تا پنجم قرار دارند. دهک دوم نیز در این آمار بیشترین سهم را به خود اختصاص داده است. پیش از این نیز سازمان سنجش از کاهش داوطلبان کنکور در سال ۱۴۰۰ خبر داده بود. ضمن اینکه تعداد داوطلبان ریاضی و تجربی نیز کاهش داشته است.
همچنین آمار رسمی دیگری از این دست، حکایت از آن دارد که در سال تحصیلی ۱۴۰۱-۱۴۰۲ حدود ۹۳۰هزار دانش‌آموز در سه مقطع ابتدایی، متوسطه اول و متوسطه دوم در ایران از ادامه تحصیل بازمانده‌اند. براساس این گزارش، بیشترین آمار بازماندگان از تحصیل مربوط به مقطع متوسطه دوم است که جمعیت ۱۵ تا ۱۷ ساله‌ها را شامل می‌شود. کل جمعیت ۱۵ تا ۱۷ ساله در ایران 3میلیون و ۵۵۲هزار و ۸۸۹ نفر عنوان شده که از این میان، ۵۵۶هزار و ۹۹۴ نفر از تحصیل بازمانده‌اند. حدود ۹۸هزار نفر از بازماندگان از تحصیل در این مقطع را پسران و حدود ۹۹هزار نفر را هم دختران تشکیل می‌دهند.
 یکی از رسانه‌های کشور در این زمینه، با لحنی محتاطانه نوشت: «آیا می‌توان فرضیات ذیل را به عنوان علل این واقعه برشمرد؟ بی‌انگیزگی در تحصیل و روشن‌نبودن آینده‌ پس از آن؛ به‌گونه‌ای که تحصیل را از امری «معنی‌دار» به کنشی بی‌سرانجام جلوه داده‌است.»

برخی از دلایل جامعه‌شناختی



علی‌اصغر سعیدی، جامعه‌شناس اقتصادی، در مورد دلایل وجود چنین آماری با ذکر اینکه دلایل جاماندن از تحصیل متفاوت است، می‌گوید: «برخی افراد عوامل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را عامل بازماندن از تحصیل می‌دانند، به طور کلی اینها عوامل بیرونی هستند.» او همچنین با بیان اینکه دلیل دیگر آن ریشه در درون نظام آموزشی دارد، می‌افزاید: «برخی بر این باورند که فرزندان، نیروی کار خانواده هستند و فرستادن آنها به مدرسه به افزایش هزینه‌های خانواده و حتی کاهش درآمد آنها منجر می‌شود، به ویژه در مقاطع پایین تحصیلی، چون بازده سرمایه‌گذاری پایین است، یعنی اگر فردی ۶ سال زمان بگذارد و مدرک ابتدایی بگیرد، انتظار درآمدی زیادی ندارد. در حال حاضر افرادی که دیپلم گرفته‌اند هم انتظار درآمدی زیادی ندارند، حتی فارغ‌التحصیلان مقطع لیسانس در برخی رشته‌ها نیز انتظار درآمدی ندارند.»
به بیانی او معتقد است که از نظر اقتصادی هزینه فرصت آموزشی بالاست، بنابراین زمانی که هزینه فرصت بالا می‌رود، خانواده‌ها تصمیم می‌گیرند که فرزند خود را به مدرسه نفرستند.

یک محاسبه ساده!
اما رقم 4میلیونی ترک تحصیل‌کنندگان و بازماندگان از تحصیل تا چه حد می‌تواند درست، منطقی و موثق باشد؟ این رقم می‌تواند به معنای آن باشد که علاوه بر 16میلیون و 700هزار دانش‌آموزی که هم‌اینک در مدارس ما در حال تحصیل هستند، 4میلیون نوجوان و جوان نیز وجود دارند که گرچه شرایط سنی تحصیل را دارند، اما به دلایل مختلف نتوانسته‌اند به تحصیل خود ادامه دهند. به زبان ساده، در صورت صحت این رقم، در حال حاضر چیزی حدود 21میلیون نفر از فرزندان این کشور باید سرکلاس‌های درس حضور داشته باشند. از منظر دیگر، در این صورت چیزی حدود 20درصد واجدین شرایط تحصیل از آموزش‌های قانونی که حق قانونی آنها بوده است، محروم هستند! این در حالی است که به اعتقاد اکثر کارشناسان با توجه به توسعه امکانات آموزشی و به‌خصوص به‌کارگیری فضای مجازی برای تدریس، این ارقام به هیچ عنوان نمی‌تواند صحت داشته باشد!     
این رقم نجومی 4میلیونی در حالی مطرح می‌شود که طبق گزارش مرکز آمار، پارسال در مقطع ابتدایی بیش از ۱۷۵هزار دانش‌آموز، در مقطع متوسطه‌ اول حدود ۱۹۸هزار دانش‌آموز و در مقطع متوسطه‌ دوم نیز حدود ۵۵۷هزار دانش‌آموز ترک تحصیل کرده‌اند، رقمی که در مجموع می‌تواند حکایت از ترک تحصیل حدود یک‌میلیون دانش‌آموز در کشور باشد.
با این حال، با توجه به بازتاب طرح چنین ادعایی، معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش‌وپرورش روز گذشته در خبری نسبت به این ادعا واکنش نشان داده و ضمن بیان اینکه سال تحصیلی گذشته حدود ۵۰هزار نفر از افراد بازمانده از تحصیل را جذب کرده‌ایم، گفته است: «امسال علی‌رغم اینکه در موضوع شناسایی افراد بازمانده از تحصیل دستاوردهایی داشتیم، عمده چالش ما در بحث جذب این افراد به تحصیل است. ۲۰ عامل در بازماندگی و ترک از تحصیل تاثیر دارد و به راحتی نمی‌توانیم کسانی را که یک سال تحصیلی در مدرسه ثبت‌نام نکردند، به عنوان بازمانده از تحصیل اطلاق کنیم.  به طور مثال حدود ۵هزار نفر از این افراد فوت کردند.» حمید طریفی‌حسینی که در جلسه‌ای با حضور وزیر آموزش‌وپرورش و اعضای شورای معاونان برگزار می‌شد، سخن می‌گفت، همچنین مدعی شده که  ۹۶هزار نفر از معلمان در قالب شیوه جدید آموزشی، گروه‌بندی شده و با بحث‌های علمی، به تبادل نظر پرداختند که تجربه موفقی بود و ان‌شاءالله این شیوه آموزشی ادامه خواهد یافت‌.
با این حال، او در این خبر منتشرشده، اشاره‌ای به آمار دانش‌آموزان بازمانده یا ترک تحصیل نکرده است. طریفی‌حسینی در این‌خصوص به خبرنگار«شهروند» می‌گوید: «اولا برای بررسی آمار بازماندگان از تحصیل باید یک بازه زمانی مشخصی را در نظر گرفت. مثلا برخی از والدین دیرهنگام برای ثبت‌نام فرزندان‌شان در مدارس اقدام می‌کنند. اما براساس آخرین آماری که من دارم و متکی بر آمار ثبت‌نامی دانش‌آموزان است، بعد از اواخر مهرماه حدود 196هزار کدملی فرزندان کشور که بین 6 تا 11 سال داشته‌اند، برای ثبت‌نام مراجعه نکرده‌اند.»
او با ذکر اینکه از دو سال قبل رصد بازماندگان از تحصیل با راه‌اندازی سامانه شناسایی افراد بازمانده از تحصیل با نام سامانه شهید محمودوند آغاز شده است، می‌گوید: «از طریق این سامانه و تطبیق کدهای ملی با کدهای دانش‌آموزی برای 131هزار نفر از این 196هزار نفر، کارشناس «پیگیرکننده» مشخص کرده‌ایم، به این معنا که هر گروه 5 تا 10 نفری از این بازماندگان از تحصیل، کارشناسی مشخص شده تا با مراجعه به در منازل آنها دلیل عدم ثبت‌نام‌شان را مشخص کند، البته برای بقیه این افراد هم درحال پیگیری هستیم.»
او درخصوص نتایج پیگیری‌های صورت‌گرفته نیز می‌گوید: «تاکنون دلایل عدم‌تمایل 80هزار نفر از این 131هزار نفر برای ثبت‌نام نکردن در مدارس ابتدایی مشخص شده است.»
اما مهم‌ترین دلایل احصاشده توسط کارشناسان آموزش‌وپرورش برای این 80هزار نفری که مورد بررسی قرار گرفته‌اند، چه بوده است؟ سوالی که طریفی‌حسینی در پاسخ به آن به «شهروند» می‌گوید: «دلایل متعددی توسط کارشناسان ما احصا و اعلام شده است، مثلا بخشی از این افراد در خارج از کشور هستند، به این معنا که قبل از رسیدن به سن مدرسه رفتن به خارج از کشور مهاجرت کرده‌اند یا بخشی از آنها دانش‌آموزانی بوده‌اند که از معلولیت شدید جسمی رنج می‌برده‌اند و امکان حضور آنها حتی در مدارس استثنایی نیز وجود نداشته است، یا  اینکه بخشی از این افراد، گروهی بوده‌اند که تاریخ تولد آنها در شناسنامه‌شان، اشتباه درج شده و به همین دلیل در بانک اطلاعاتی ما به عنوان مشمولین ورود به مدارس شناسایی شده‌اند.»
اینها ولی تنها دلایل امتناع والدین برای ثبت‌نام دانش‌آموزان نبوده است. به گفته طریفی‌حسینی براساس بررسی‌هایی که روی این 80هزار نفر شده، حدود 2هزار نفر از والدین آنها ترجیح داده‌اند که بعد از اتمام دوره پیش‌دبستانی یک‌سال صبر کنند و بعد فرزندشان را در مقطع ابتدایی ثبت‌نام کنند. همچنین والدین هزار دانش‌آموز هم به خاطر مواردی مانند جثه کوچک یا موارد مشابه تصمیم گرفته بودند که یک‌سال دیرتر فرزندان خود را به مدرسه بفرستند.
او با ذکر اینکه دولت و وزیر آموزش‌وپرورش به جد پیگیر بازگرداندن دانش‌آموزان بازمانده از تحصیل به سر کلاس‌ها هستند، می‌گوید: «با همین رویکرد الان ما برای دورترین نقاط کشور نیز حتی اگر یک دانش‌آموز وجود داشته باشد، کلاس درس دایر می‌کنیم. مثلا شاید بد نباشد که بدانید ما در حال حاضر در کشور 370 مدرسه یک نفره، 916 مدرسه دو نفره، 1215 مدرسه سه نفره، 1327 مدرسه چهار نفره و 1374 مدرسه پنج نفره داریم! ضمن آنکه برای حدود 30هزار دانش‌آموز معلولی که به آن اشاره کردم هم با کمک بهزیستی آموزش در منزل و کلاس‌های آنلاین و مجازی برگزار می‌شود.»
یکی دیگر از محورهای مورد نقد نظام آموزشی، بازماندن کودکان کار از تحصیل است. با این وجود، معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش‌وپرورش در این‌خصوص مدعی است که تعداد این کودکان زیاد نیست. او در این زمینه می‌گوید: «تا جایی که بررسی شده، تنها 400 نفر از دانش‌آموزان به خاطر اشتغال به کار در مدارس ثبت‌نام نکرده‌اند و حدود هزار نفر از والدین هم دلیل امتناع خود را برای ثبت‌نام فرزندان‌شان، نداشتن تمکن مالی و فقر عنوان کرده‌اند که درصددیم با برنامه‌های مختلف این عزیزان را هم به سرکلاس‌ها برگردانیم.»      
او در ادامه می‌افزاید: «این موضوع به حدی برای دولت جدی است که آیین‌نامه جذب بازماندگان از تحصیل نیز تدوین شده و احتمالا در هفته آتی در اولین جلسه ستاد پیگیری و هماهنگی سند تحول که به ریاست معاون اول رئیس‌جمهوری برگزار می‌شود، مطرح و در صورت تایید برای تصویب به هیأت وزیران ارجاع می‌شود. در صورت ارجایی‌شدن این آیین‌نامه، تقسیم کاری بین سازمان‌های متولی مانند آموزش‌وپرورش، بهزیستی، دستگاه قضا، شورای‌عالی رفاه و... صورت می‌گیرد تا به امید خدا، در آینده‌ای نزدیک هدف دولت و وزیر آموزش‌وپرورش برای به حداقل رسیدن آمار بازماندگان یا ترک تحصیل‌کنندگان محقق شود.»
 اما در حال حاضر، اگر شهروندان بخواهند کودک بازمانده از تحصیلی را معرفی کنند، باید به چه مرجعی مراجعه کنند؟ سوالی که طریفی‌حسینی در پاسخ به آن می‌گوید: «براساس ضوابط ما، مدیران مدارس موظف هستند که هر سال هنگام ثبت‌نام وضعیت و آمار دانش‌آموزان خود را به دقت رصد کنند تا اگر دانش‌آموزی ثبت‌نام نکرد، دلیل آن را پیگیری کنند. مثلا ببینند آیا او در مدرسه دیگری ثبت‌نام کرده است یا به دلیل بروز مشکلی دیگر نمی‌تواند ادامه تحصیل دهد. بعد هم این موارد را به منطقه گزارش می‌دهند. در ادامه این مسیر، اگر شهروندان بخواهند کودک بازمانده از تحصیلی را معرفی کنند، می‌توانند به نزدیک‌ترین مدرسه محل زندگی یا اداره آموزش‌وپرورش منطقه خود مراجعه و موضوع را اعلام کنند تا همکاران بنده به آن رسیدگی کنند.»
معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش‌وپرورش درنهایت در پاسخ به این سوال که فکر می‌کنید رقم 4میلیونی ذکرشده دانش‌آموزان بازمانده از تحصیل چقدر می‌تواند صحت داشته باشد، می‌گوید: «نمی‌دانم این آمار با چه سند و استنادی عنوان شده است، اما بیشتر به یک شوخی می‌ماند! در حال حاضر، ایران با بیش از 98درصد پوشش آموزشی دانش‌آموزان، جزو کشورهای پیشرو در عرصه آموزش در جهان است. البته همه کشورها کودکان بازمانده از تحصیل دارند، ولی آمار ما بسیار پایین‌تر از حتی خیلی از کشورهای پیشرفته جهان در این زمینه است! آن‌وقت چطور می‌شود که حدود 20درصد واجدین تحصیل، از آموزش محروم باشند؟! به نظرم حتی پرداختن به این مسئله نیز ارزش ندارد.»    

یک استدلال ساده
با وجود تمام این استدلال‌ها ممکن است گروهی بگویند که آمار حدود 200هزار بازمانده از تحصیل که طریفی‌حسینی به آن اشاره کرده فقط مربوط به مقطع دبستانی‌هاست. به بیانی ممکن است آمار مابقی ترک تحصیل‌کنندگان یا بازماندگان از تحصیل مربوطه به دوره‌های متوسطه باشد. در پاسخ به این سوال می‌توان به سخنان چند هفته قبل محمدمهدی کاظمی، معاون آموزش متوسطه وزارت آموزش‌وپرورش، اشاره کرد که در گفت‌وگویی در مورد بازماندگان از تحصیل اعلام کرده بود که در متوسطه اول حدود ۲۱۶هزار دانش‌آموز بازمانده از تحصیل داریم و این رقم حدود ۵درصد دانش‌آموزان متوسطه در بازه سنی ۱۲ تا ۱۴ سال ما را دربرمی‌گیرد.
کاظمی در ادامه گفته بود: «دانش‌آموزانی را که شناسایی کرده‌ایم از بین ۲۱۶هزار بازمانده از تحصیل حدود ۶۷هزار نفرشان به هر دلیلی یا اینکه دوره ابتدایی را نگذرانده‌اند یا به هر دلیلی تمایل به تحصیل نداشته‌اند.»
معاون وزیر آموزش‌وپرورش با بیان اینکه موضوع اشتغال دانش‌آموزان به عنوان عامل بازماندگی از تحصیل بررسی شده است، می‌گوید: «آماری که از سال‌های قبل به دست آمده است، نشان می‌دهد که درصد عامل اشتغال در بازماندگی از تحصیل خیلی پایین‌تر از سایر عوامل بازماندگی است. امسال هم به عامل اشتغال برای بررسی علل بازماندگی تاکید کرده‌ایم. هنوز سامانه شهید محمودوند گزارش کاملی را درخصوص عوامل بازماندگی از تحصیل از جمله اشتغال ارائه نکرده و در صورت احصای این عوامل، بررسی و روی آن کار می‌شود.»
حال اگر حدود همین رقم را برای مقطع متوسطه دوم نیز در نظر بگیریم، درنهایت به رقم کلی حدود 650 تا 700هزار دانش آموز ترک تحصیل یا بازمانده از تحصیل در کل مقاطع تحصیلی می‌رسیم که به رقم‌های اعلامی مرکز پژوهش‌های مجلس و مرکز آمار ایران نزدیک‌تر است و به همان نسبت فاصله‌ای نجومی با رقم 4میلیونی جنجالی که این روزها در رسانه‌ها و فضای مجازی دست‌به‌دست می شود، دارد!
به این ترتیب به نظر می‌رسد هر خواننده‌ای می‌تواند با مروری چند دقیقه‌ای بر این آمار و ارقام خود قضاوت کند که کدام آمار می‌تواند درست باشد؟ رقم حدود یک‌میلیونی یا رقم 4میلیونی کودکان بازمانده از تحصیل و ترک تحصیل‌کنندگان؟!

گزارش بی‌طرفانه یونیسف

یونیسف به عنوان یکی از سازمان‌های بین‌المللی که فعالیت‌های آموزشی کشورها را رصد می‌کند، در گزارشی درخصوص وضعیت تحصیلی دانش‌آموزان و بازماندگان تحصیلی در ایران نوشته است: «از سال 1390، تغییرات عمده‌ای در نظام آموزش رسمی کشور بر اساس «سند تحول بنيادين آموزش‌وپرورش» آغاز شده است. از اهدافی که در سند مذکور بر آن تاکید شده، می‌توان به «توسعه عدالت آموزشی، ترویج مشارکت فعال کودکان در روند یادگیری و آموزش و توانمندسازی منابع انسانی به‌ویژه مدیریت مدارس و آموزگاران» اشاره کرد.»
در بخش دیگری از این گزارش آمده است: «در ایران، علاوه بر کودکان افغانستانی بازمانده از تحصیل که عموما فاقد کارت اقامت قانونی هستند، بیش از 770هزار کودک در سنین 6 تا 16 سال از تحصیل بازمانده‌اند(1395-1394). مانع قانونی برای دسترسی کودکان پناهنده به آموزش رسمی در سال 1394 برداشته شد.»
اما شاید جالب‌ترین بخش این گزارش قسمت پایانی آن باشد که در آن آمده است: «وزارت آموزش‌وپرورش ایران از یونیسف درخواست کرده است تا با این نهاد در پذیرش سریع کودکان پناهنده افغانستانی در مدارس دولتی همکاری کند. میزان ثبت‌نام در مدارس ابتدایی بیش از 95درصد است، اما دختران، کودکان با نیازهای ویژه و کودکان ساکن مناطق مرزی و مناطق کم‌برخوردار از گروه‌هایی هستند که برای دسترسی به آموزش ابتدایی و باقی‌ماندن در مدارس نیاز به حمایت‌های بیشتری دارند.»
این گزارش شاید به تنهایی برای رد آمار 4میلیونی دانش‌آموزان بازمانده یا ترک تحصیل‌کرده کافی باشد، به خصوص آنکه آمار 770هزار نفری که در این گزارش به آن اشاره شده، مربوط به حدود هفت سال پیش است که مسلما امروز با توجه به برنامه‌ریزی‌های صورت گرفته و اهتمام دولت‌ها، برای ریشه‌کنی بی‌سوادی و البته رشد جمعیتی، نمی‌تواند رشد چندانی داشته باشد. در همین خصوص شاید بهترین ارقام قابل استناد، همان ارقام 900هزار تا یک‌میلیون نفر بازمانده و ترک‌تحصیل‌کرده باشد که در گزارش‌های مراجع مختلفی مانند مرکز پژوهش‌های مجلس و مرکز آمار ایران طی سال‌های اخیر بارها به آن اشاره شده است!  

قضاوت بدون مستندات ممنوع

سحر بیات، رئیس سابق گروه کمیسیون ملی آیسسکو، نیز در مورد صحت آمار 4میلیونی بازمانده از تحصیل به خبرنگار «شهروند» می‌گوید: «البته از آنجایی که فکر می‌کنم خود آموزش‌وپرورش هم آمار دقیقی از تعداد افراد بازمانده از تحصیل نداشته باشد، نمی‌توان با قاطعیت در مورد اینگونه آمار اظهارنظر کرد. گرچه رقم یادشده با آمار رسمی تفاوت فاحشی دارد، اما به نظرم دولت و آموزش‌وپرورش می‌توانند با شفاف‌سازی در مورد آماری که شاید تا چند سال قبل محرمانه تلقی می‌شد، به اعتمادسازی افکار عمومی کمک کنند. البته نمی‌توان منکر کاستی‌های موجود در نظام آموزشی کشور شد، ولی درنهایت به نظرم، هنوز تا رسیدن به وضعیت مطلوب آموزشی و رسیدن به پای کشورهای توسعه‌یافته‌ای مانند فنلاند در حوزه آموزش، فاصله زیادی داریم!»
او در ادامه می‌گوید: «به هر حال، چیزی که مسلم است وظیفه آموزش‌وپرورش برقراری عدالت اجتماعی و زمینه‌سازی بستر برای آموزش همگانی تمامی کودکان و نوجوانان این مرز و بوم است. وظیفه‌ای که معتقدم در دولت‌های مختلف چندان به آن توجه نشده است. شاید هم به این دلیل که آموزش، دغدغه اصلی دولت‌ها نبوده است! ولی به هر روی، هر کودکی در این خطه حق دارد که براساس قانون از آموزش رایگان بهره‌مند شود و این وظیفه دولت‌ها و آموزش‌وپرورش‌هاست که زمینه را برای این مهم مهیا و آماده کنند.»