بیکاری؛ تعمیق شکاف دولت و ملت

محمد هدایتی - حسن روحانی، رییس‌جمهور کشور چند روز پیش در سخنانی شاغلان یا کارکنانی را که از حقوق خود راضی نیستند مورد عتاب قرار داد و... خیلی راحت گفت که «اگر از کار خود رضایت ندارید، چرا آن را انتخاب کردید و اگر کسی راضی نیست، می‌تواند برود». انگار گزینه‌های مختلفی برای اشتغال پیش‌روی متقاضیان وجود دارد. روحانی فراموش کرده بود که گفت‌وگو و چانه‌زنی برای بهبود شرایط، دستمزدها و چیزهایی از این قبیل از اساسی‌ترین اصول کاری است ولی گویا هیچ نوع چانه‌زنی و اعتراضی برتافته نمی‌شود. شاید همین رویکرد باشد که بسیاری از اتحادیه‌های کارگری را عملا بی‌معنا ساخته است. وقتی نشود برای بهبود وضعیت سخنی گفت، اتحادیه به چه کار می‌آید. چند روز پس از این سخنان، دو کولبر در بانه کشته می‌شوند. همه می‌دانیم که کار سختی چون کولبری، با تمام مخاطراتی که برای آن متصور است، نه انتخابی آزادانه که از سر ناچاری و اضطرار است. سال‌هاست از وضعیت اشتغال به ویژه در مناطق مرزی کشور سخن گفته می‌شود؛ مناطقی با بالاترین آمارهای بیکاری. شرایطی که بسیاری از جوانان حتی تحصیلکرده را ناچار ساخته است به کولبری
روی آورند. مسوولان کشور گویا توجه چندانی به واقعیت‌های اجتماعی ندارند. اگرچه در شعار از زمینه‌سازی برای اشتغال می‌گویند اما گویا خود هنوز عمق فاجعه بیکاری در کشور را درک نکرده‌اند و اینکه بیکاری برای زندگی یک فرد چه فاجعه‌ای می‌تواند باشد. نمی‌دانند که اضطرار و تامین حداقل‌های معیشتی، افراد را به چه کارهایی سوق می‌دهد. اگر درک درستی داشتند، خیلی راحت از ناراضیان نمی‌خواستند کارشان را ترک کنند یا روی کسانی که به سخت‌ترین کارها تن داده‌اند، آن هم برای تامین حداقل‌های زندگی آتش نمی‌گشودند و این کار غلط را به یک سنت بدل نمی‌کردند. نتیجه همه اینها چه می‌شود؟ اینکه گویا تصمیم‌گیران و مسوولان کشور نسبت به ضروریات عاجل شهروندان‌شان بی‌اعتنا شده‌اند، آن را جدی نمی‌گیرند. از واقعیات و آنچه در زندگی روزمره افراد و خانواده‌ها می‌گذرد، اطلاعی ندارند. پیامد این وضعیت بیشتر شدن شکاف دولت و ملت در کشور است؛ شکافی تاریخی که از اصلی‌ترین موانع توسعه در کشور بوده است. مردم را روز‌به‌روز بیشتر به این نتیجه سوق می‌دهد که صحبت‌ها، فعالیت‌ها و برنامه‌های تصمیم‌گیران تاثیر چندانی بر زندگی واقعی آنها ندارد.
hedayati.mohammad@yahoo.com