زندگى در پس «تصوّرات»!

تصور بفرمایید تمامى مشکلات زندگى روزانه‌مان برطرف شده است. از آب و هواى ایده‌آل برخوردار باشیم، شهر مطابق آخرین تعریفش به روان‌ترین و سهل‌الوصول‌ترین روش‌ها انسان‌ها و کالاها را جابجا مى‌کند، کشتى‌ها، قطارها ، ترامواها، متروها، اتوبوس‌ها و وسایل جابجایی شخصى همچون دوچرخه، اسکیت، موتورسیکلت و اتوموبیل هر کدام در مسیرهاى مشخص و تعریف شده با نظم و انضباط مورد استقبالمان در تکاپو بسر مى‌برند. تصور بفرمایید از شغلمان راضى هستیم و از انجام وظایف محوله احساس خشنودى مى‌کنیم، درآمدى داریم که به راحتى با آن سر مى‌کنیم و از سیستم آموزشى و بهداشتى مورد علاقه‌مان برخورداریم و با نظام باز نشستگى‌اى که زندگى بهینه در پیرى و سالخوردگى و عواقب آن را تضمین مى‌کند سر توافق داریم و موجب نگرانى‌مان را فراهم نمى‌سازد. تصور بفرمابید وضعیت جامعه‌مان کم و بیش براى همه چنین است. حداقل‌ها براى همه فراهم است و حداکثرهاى متعارف حدوداً دست‌یافتنى است. تصور بفرمایید با یک برنامه‌ریزى ساده از آنجایى که دامنه تغییرات اجتماعى در جامعه طى سال در حد صفر است، به عنوان اشرف مخلوقات کُره خاکى هیچ گونه نگرانى از آینده نداشته باشیم. تصور بفرمایید امنیت جامعه در حدى باشد که ما به راحتى بتوانیم به فرزند چهار پنج ساله‌مان اجازه بدهیم که خودش به تنهایى به آموزشگاهش برود و به سیستم آموزشى کشورمان چنین اطمینانى داشته باشیم که در پانزده سالگى نحوه ادامه تحصیل و حتى شغل فرزندمان را برآورد کنند. تصور بفرمایید حتى یادمان نیاید که آخرین بار چه وقت بوده که عصبانى شده‌ایم! تصور بفرمایید خواسته‌هاى صنفى‌مان از طریق اتحادیه‌مان و درخواست‌هاى سیاسى‌مان از طریق حزب‌مان دائماً ارتقاء مى‌یابد و پیگیرى مى‌شود و اندیشه‌هاى‌مان در قالب نشریات حزبى و رسانه‌هاى جمعى منتشر مى‌شود و چه بسا مورد استقبال قرار مى‌گیرند و از ما مى‌خواهند در میان جماعت‌هایى حضور یابیم و اندیشه‌هاى‌مان را با آنان درمیان بگذاریم. تصور بفرمایید در چنین شرایطى رابطه ما با علم، هنر، فلسفه، فرهنگ، تفریح، ورزش و در یک کلام «زندگى»، این هدیه یکباره، چه گونه تعریف مى‌شود؟
معنى و مفهوم واژه پر رمز و راز «عشق» که نقش آن در ادبیات کلاسیک‌مان بیداد مى‌کند چه خواهد شد؟ این واژه اسرارآمیز چه گونه از قالب نگاه به معشوقى خاص به در خواهد آمد و به تمام مظاهر زندگى تسرى خواهد یافت؟ غناى ادبیات و هنرمان رنگى دیگر به سیماى زندگى تاریخى‌مان خواهد پاشید که تلالویى جهانى خواهد یافت. هنرهاى ظریفه‌مان همچون پرندگانى که از اسارت درجازدگى رها شوند بال‌کشان هر لحظه نو و نوتر خواهند شد. تاریخ کشورمان که در تار و پود ستیزه با اجنبى و خودى شکل گرفته به ناگاه وارد فاز جدیدى مى‌شود و پرچم‌دار صلح و آشتى و دوستى مى‌شود و بر پرچم رنگینش نماد تاریخى «عشق» نقش خواهد بست. درب زندان‌ها را به عنوان «ایوان‌هاى مدائن» شرقىِ عصر جدید به روى جهانیان خواهیم گشود و به مردممان افتخار خواهیم کرد که علی‌رغم دوره‌هاى هولناک سپرى شده اکنون چنین با سر برافراشته به تاریخ پشت سر گذاشته خویش مى‌نگرد. با گشایش برشمرده در صدر یادداشت نگاهمان به اعتیاد، فساد، فسق و فجور و تمامى بلیه‌هاى مبتلا به‌مان عوض خواهد شد و حفظ حرمت‌هاى انسانى به گونه‌اى باور نکردنى صبغه‌اى دیگر به خود خواهد گرفت.
جاى بسى سعادت است که در هزاره سوم میلادى تمامى تصورات بر نوشته ما به اشکال به مراتب پیشرفته‌ترى در اقصى نقاط دنیاى توسعه‌یافته جامه عمل پوشیده‌اند و براى منکران پر مدعاى ستیزه‌جو، بدون اصرار به اثبات با آشکارسازى موارد غیر قابل انکار شهودى به راى‌العین تبیین‌پذیر است.
سایر اخبار این روزنامه
آمانو با دیگر در شورای حاکم آژانس اجرای تعهدات ایران را مورد تائید قرار داد ساز مخالف آژانس بین المللی انرژی اتمی در برابر آمریکا چرا چالش پروژه های ناتمام عمرانی برای دولت ها به پایان نمی رسد؟ عمران، زیر تیغ نفت حسن روحانی: ایران آماده همکاری در زمینه مبارزه با تروریسم و توسعه صلح است جلال خوشچهره چاپلوس‌های سوداگر گزارش «ابتکار» از توهین‌هایی‌ که در قالب حرکات دست تعریف می‌شوند لایک هایی که لایک نیست! قانون به تنهایی از پس سارقان اشیاء تاریخی بر نمی‌آید، پلیس ویژه نیاز است کم زوری قانون در برابر دزدان تاریخ تصمیمات سلیقه‌ای درباره جوایز سینمایی چقدر به بهبود حال و روز سینما کمک می‌کند؟ سیمرغ های سرگردان «ابتکار» دلایل تغییرات ناگهانی مدیران یک شرکت حفاری را بررسی کرد سکوهای نفتی در غبار ابهام «ابتکار» از رفت‌‎وآمدها در استانداری ها گزارش می‌دهد اصلاحات اصلاح‌طلبانه در وزارت کشور گزارش تخلفات نفتی دولت‌های نهم و دهم در کمیته کمیسیون بودجه مجلس بررسی می شود تخلفاتی به قطر یک کتاب زندگى در پس «تصوّرات»! یک پایگاه خبری آمریکایی در صورت خروج یک‌جانبه از برجام آمریکا تنها خواهد ماند