بازگشت سعودی‌ها به عقلانیت؟

دکتر علی اصغر زرگر‪-‬ پژوهشگران سیاست خارجی بر این نظرند که سیاست خارجی یک کشور ادامه و انعکاس وضعیت داخلی آن کشور است. حال صرفنظر از عوامل مختلف دخیل در سیاست خارجی کشورها، ولی اگر سیاست خارجی و اهداف برون مرزی کشوری را در راس مثلثی قرار دهیم در دو زاویه قاعده آن وضعیت‌های داخلی و بین المللی آن کشور قرار می‌گیرد که بصورت دینامیکی بر هم تاثیر گذارند.
عربستان سعودی در سالهای گذشته، خصوصا بعد از به قدرت رسیدن سلمان بن عبدالعزیز آل سعود که از سن کهولت رنج می‌برد و تعیین پسرش محمد بن سلمان بعنوان ولیعهد و وارث پادشاهی عربستان، تیم تقریبا جوان، کم تجربه ولی بلند پرواز جدید هم در سیاست داخلی و هم در سیاست خارجی اهدافی را در جهت
مدرنیزاسیون سیاست‌های داخلی و
تفوق طلبی‌های منطقه ای در سیاست خارجی آغاز


کردند. اولین قدم در سیاست داخلی تمرکزی نمودن قدرت و کاستن از نفوذ سیاسی و اقتصادی شبکه قدرتمند شاهزادگان و وابستگان به دربار نفتی بود. همچنین مرعوب کردن علمای مذهبی چه شیعه و سنی و به سکوت کشاندن آنان در مقابل اصلاحات لیبرالی با اعدام شیخ نمر و دیگران نیز در چارچوب همین تمرکز قدرت انجام شد. زیرا این تمرکز قدرت سیاسی و اقتصادی توسط شاهزاده بن سلمان و طرفداران او لازمه اجرای برنامه توسعه اقتصادی و اصلاحات تجددطلبی مورد نظر بود. ولی علیرغم اقدامات انقلابی در تحدید قدرت سیاسی و اقتصادی درباریان و شاهزادگان و مذهبیون، ولی جامعه سنتی عربستان آنگونه که انتظار می‌رفت پاسخ مثبتی به سیاست‌های اصلاحی و مدرنیزاسیون شاهزاده نداد و صاحبان قدرت سیاسی، مذهبی و مالی پیرامونی اجازه آزادی عمل را به ولیعهد ندادند.
شاهزاده جاه طلب بعنوان ادامه و قرینه سیاست داخلی، سیاست تفوق طلبی در منطقه خاورمیانه را نیز همزمان شروع کرد. رقیب اصلی در منطقه ایران تلقی می‌شد و به زعم این
نو دولتیان که از مشاوره اطاق‌های فکر آمریکایی-عبری- انگلیسی نیز بر خوردار بودند، ایران
می‌بایست از آنچه آنها منطقه هلال شیعه
می نامیدند نه تنها مهار بلکه وادار به عقب نشینی
گردد. تظاهرات ضد سعودی و آتش زدن سفارت عربستان در تهران بهانه لازم را بدست داد تا روابط دیپلماتیک بین دو کشور قطع و تیرگی روابط دستمایه اقدامات خصومت آمیز شاهزاده علیه جمهوری اسلامی ایران قرار گیرد. لذا در همین راستا، توطئه خطرناک شورش و بلوا در سوریه با هزینه‌های هنگفت دولت عربستان و امارات شروع شد و غوغای داعش نیز در عراق و بخش‌هایی از سوریه بر آن افزوده شد تا بقول شاهزاده جنگ‌های نیابتی بداخل مرزهای ایران گسترش یابد. با شکست کامل اهداف عربستان در سوریه و عراق، برای سرپوش نهادن بر این شکست‌ها، و به بهانه حمایت از رئیس جمهور یمن که پس از تصرف پایتخت توسط حوثی‌های شیعه، مجبور به فرار از یمن شده بود
جنگ تمام عیار زمینی و هوایی را علیه یمن آغاز کرد. ولی بعد از چهار سال و هزینه ای در حدود 70 میلیارد دلار که با خرید برابر با همین مبلغ سلاح نیز طی 4 سال گذشته همراه بوده است، این جنگ فرسایشی نتیجه ای در بر نداشته و با حمله موشکی و پهبادی حوثی‌ها به تاسیسات نفتی آرامکو و تک‌های موثر زمینی علیه نیروهای عربستان، شاهزاده را اخیرا مجبور به تجدید نظر در سیاست جنگی و احتمالا خاتمه این جنگ کرده است. موضع جدید ایالات متحده نسبت به عربستان، و ایجاد این شک و تردید که در صورت درگیری مستقیم این کشور در حوزه خلیج فارس آمریکا حمایت نظامی مورد نظر را از شاهزاده نخواهد کرد و آسیب پذیر بودن زیرساخت‌های این کشور به حملات موشکی ایران، شاهزاده را به بازگشت به عقلانیت در سیاست خارجی وا داشته است. تضعیف موضع بین المللی شخص شاهزاده نیز پس از قتل دستوری قاشقچی مزید بر علت شده است.
تحولات داخلی و خارجی که شرح آن در بالا داده شد، سیاست خارجی عربستان را از هر جهت در یک موضع کاملا دفاعی قرار داده، در حالیکه بر عکس موقعیت همه جانبه ایران در حال حاضر در یک موضع تهاجمی قرار دارد. بنابراین شاهزاده برای حفظ جایگاه متزلزل خود در داخل و وضعیت منطقه اش ناچارا می‌بایست تنش‌های موجود با ایران را کاهش دهد و اولین قدم در این مسیر پایان دادن به جنگ یمن خواهد بود. با توجه به اینکه پیام‌هایی از طریق نخست وزیر عراق و پاکستان بمنظور واسطه گری بین دو کشور به مقامات جمهوری اسلامی ایران ارسال شده، و طرح صلح هرمز که پیام دوستی و مودت به کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس می‌باشد، امکان مذاکرات جهت کاهش تنش و برقراری روابط بین دوکشور در کوتاه مدت وجود دارد. بدیهی است باید هوشیار بود که عربستان به تلافی شکست‌های خود در یمن و سوریه، با بهره گیری از اوضاع عراق صحنه درگیری را به اختلافات مذهبی احتمالی در عراق نکشاند.