انتخابات مجلس و گزینه های پیش رو

بابک قرائی مقدم‪-‬ کمتر از سه ماه به یازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی باقی مانده است. در روزهای گذشته تعداد نسبتا کثیری از نامزدها در شهرها و حوزه های مختلف جهت انتخاب‌شدن نام‌نویسی کردند. اتفاقات سالهای گذشته از جمله خروج یکطرفه ایالات متحده آمریکا از برجام و بازگرداندن تحریم‌ها برای کشور، باعث گردیده که در چند سال گذشته بار دیگر با موجی از ناامیدی در میان جامعه مواجه شویم که ممکن است نتیجه آن به شرکت مردم در انتخابات پیش‌رو تاثیرگذار باشد. از همین الان ضد تبلیغ‌هایی در شبکه‌های اجتماعی دیده می‌شود که به شرکت کنندگان در انتخابات آتی تهمت زنی و بی‌احترامی می‌شود. به نظر می رسد که چنین ضد تبلیغ‌هایی در ماههای آینده افزایش پیدا کند و بحثها و احتمالا درگیری‌های عقیدتی بین موافقین و مخالفین شرکت در انتخابات، در آینده‌ای نه چندان دور گسترش یابد.
مخالفین شرکت در انتخابات از جمله این سوال را مطرح می‌کنند که در زمانی که تصمیماتی مهم از جمله بالا رفتن قیمت سوخت بدون نظر نمایندگان مجلس و حتی اطلاع آنها صورت می‌گیرد چه فایده‌ای در انتخاب کردن نمایندگان مجلس وجود دارد؟ نمونه دیگری که در ماههای اخیر مطرح می شود تصویب لوایح چهارگانه
اف ای تی اف در مجلس است که بیش از یک سال است در مجمع تشخیص مصلحت نظام معطل مانده است. آیا با این اوصاف امیدی به شرکت در مجلسی که از نظر مخالفین تا حدود زیادی از
« راس امور بودن » فاصله گرفته وجود دارد؟!


اگرچه شواهد تاریخی نشانگر وجود مجلس مشورتی کوچک حتی در زمان کورش کبیر بوده و وجود مجلس مهستان در زمان اشکانیان به اثبات رسیده است اما عمری بسیار بیشتر از یکصد سال از اولین مجلس ایران در دوران معاصر نمی‌گذرد. از سال ۱۲۸۵ هجری شمسی که فرمان مشروطه توسط مظفرالدین شاه امضا گردید تاکنون، مجلس ایران دچار فراز و نشیب‌های بسیاری گشته است. از به توپ بستن مجلس به فرمان محمدعلی شاه قاجار و قوای قزاق در تهران تا فتح و آزادی تهران توسط مشروطه خواهان از جمله ستارخان و باقرخان در کمتر از یک سال بعد از آن گرفته تا مجالس دوره رضا شاهی، همگی برگهایی از صفحه گهگاه خونبار مجلس نه چندان طولانی در ایران بوده است.
در این شکی نیست که شرایط مجلس در حال حاضر با خواسته‌های آرمانی مردم ایران تفاوت‌های زیادی دارد. مردم انتظار دارند که نمایندگان آنها زبان گویای خواسته هایشان باشند. اما شاهد نمایندگان نه چندان کمی هستیم که بعد از انتخاب شدن بیشتر به منافع شخصی خود و نزدیکانشان توجه دارند تا خواسته‌های رای‌دهندگان. اما چاره کار چیست؟ آیا عدم حضور رای‌دهندگان و حضور کمتر شرکت‌کنندگان باعث انتخاب شدن افرادی با توانمندی کمتری نمی‌شود؟ آیا عدم شرکت در این رویداد اجتماعی باعث بهبود شرایط جامعه می‌گردد؟
فراموش نکنیم که در ایران تنها حدود یکصد سال است که مجلسی تاسیس گردیده که محلی برای تصویب قوانین در کشور باشد و قبل از آن، تصمیم‌گیری در مورد امور جاری مملکت بوسیله افرادی بسیار کمتر صورت می‌گرفت. یکی از بزرگترین ایرادات افزایش قیمت بنزین در کشور از نظر بسیاری، همین عدم اطلاع‌رسانی و مشورت با مردم و در عمل نمایندگان مجلس بود.
حال اگر مردم کمتری در اینگونه رویدادهای اجتماعی شرکت نمایند، آیا در عمل، آنها نقض غرض نکرده‌اند؟! آیا عدم شرکتشان در انتخابات باری از دوش آنها در مسئولیت اجتماعی‌ای که در آن نقش دارند، برمی‌دارد؟!
اصولا کسانی که طرفدار شرکت نکردن در انتخابات پیش رو هستند چه راهکار عملگرایانه‌ای برای بهبود وضعیت کشور دارند؟ آیا تنها آنان که در انتخابات شرکت می‌کنند در گزینش افراد نه چندان مناسب دخیل هستند یا کسانی که حق رای دارند و در انتخابات شرکت نمی‌کنند، به همان اندازه یا بیشتر باعث رای آوردن افراد کم صلاحیت‌تر می‌شوند؟ و اگر صحبت از مقصر بودن افراد در وضعیت آینده کشور باشد، کدامین افراد مقصرترند؟ آنها که رای می‌دهند یا آنها که رای نمی‌دهند؟!
بدون شک اینها مسائلی است که برای سالیان دراز توسط فلاسفه و جامعه‌شناسان مختلف مورد بحث و بررسی قرار گرفته است و در میان صاحبنظران کشورهایی که عمر مجالس آنها بیشتر از کشور ماست، کمتر می‌توان افرادی را یافت که در این موارد شکی داشته باشند. اما ظاهرا اینها پارادوکس‌ها‌یی است که هر از چندگاهی در میان مردم ما مطرح می‌شود. مسئله اصلا اصلاح‌طلب، اصولگرا یا طرفدار هر گروه و طرز فکری بودن، نیست. مسئله این است که چه راهی برای مردم و مملکت مفیدتر است. هر شهروند در صورتی که فکر کند این کار دردی از دردهایش دوا می‌کند، در آن شرکت می‌نماید یا درصورتیکه برایش مفید در نظر گرفته نشد، بی‌اعتنا از کنارش می‌گذرد؟ و دیگر اینکه رای دادن افراد چه منتی است بر دوش دیگران ؟!
اینها اندک سوال‌هایی است که لااقل بنده در طول سی سال گذشته که حق رای داشته‌ام در میان درصد قابل توجهی از مردم دیده‌ام. سوالاتی که به نظر نمی رسد به این زودی همه در آن به اتفاق نظر برسند.