کَک قدرت به‌جان اصلاح‌طلبان افتاده است

انتقاد محمدرضا تاجيک از تمايل اصلاح طلبان به باقي ماندن در قدرت
کَک قدرت به‌جان اصلاح‌طلبان افتاده است
از همان سال 76 که رأي باورنکردني مردم، جريان چپ را به راس قوه مجريه رساند افت و خيزهاي اين جريان هم شروع شد گاهي با تفرقه و تشتت غائله را به رقيب واگذار کردند مانند انتخابات شوراي شهر دوم و رياست جمهوري 84؛ گاهي هم اختلاف سليقه‌شان مانند يک مانع اصلي ظاهر شد، اما روزگار اصلاح‌طلبان در هيچ‌کدام از اين سال‌ها مانند امروز نبود؛ درماندگي و بي‌‌‌اقبالي از يک سو و اختلافات دروني و شوق رسيدن به قدرت از سوي ديگر وضعيت را آنچنان آشفته کرده است که اگر از آغاز يک فروپاشي سخن بگوييم شايد پر بيراه نباشد و اين درحالي است که از چند سال پيش هشدار اصلاح اصلاحات از سوي برخي نخبگان و تئوريسين‌هاي اصلاح‌طلب مطرح شد، اما اين هشدارها جايگاه ويژه‌تري به جز بايگاني جريان چپ سر در نياورد. محمدرضا تاجيک، استاد دانشگاه شهيد بهشتي از همان تئوريسين‌هايي بود که مدت‌ها پيش به فعالان اين جريان اخطار داده بود که ناديده گرفتن اصلاحات مي‌تواند مشکل‌ساز شود؛ او هنوز هم معتقد است هيچ‌راهي جز انحراف اصلاحات از مسير انحرافي که رفته‌اند وجود ندارد. تاجيک حتي با الهام گرفتن از واژه «مجاهد روز شنبه» از «اصلاح‌طلبان شنبه» استفاده و تاکيد مي‌کند: در فرداي حکومتي‌شدن جريان اصلاح‌طلبي، فضا براي بازيِ قدرت و منفعتِ «اصلاح‌طلبان شنبه» هم فراهم شد تا جريان مدني و انديشگي و اجتماعي و فرهنگي را به يک جريان صرفا سياسي تقليل دهند. محمدرضا تاجيک در گفت‌وگو با «خبرآنلاين» سياست کنوني اصلاح طلبان را «اخته» و «غيرناب» خوانده و مي‌گويد: «اين سياست ديگر سياست مقاومت نيست، بلکه سياست قدرت و هويت است، سياستي است که سر در جيب قدرت و منفعت دارد و از مراقبت و اخلاق و زيباشناسي مي‌گريزد و در برابر لحظه‌ اکنون و امر بالفعل موجود سر فرود مي‌آورد، به‌نوعي عرفان رضايت‌مندانه و فانتسم‌پرور تن مي‌دهد، قلمروزدايي را جايگزين قلمروزدايي مي‌کند، از خط گريز مي‌گريزد، بدن بدون اندام را به تمسخر مي‌گيرد.
عصر اصلاح‌طلبي موجود به سر آمده


او همچنين در انتقاد از نهادهايي نظير شوراي عالي اصلاح‌طلبان مي‌افزايد: «بي‌ترديد، نظام شورايي دموکراتيک نظام در راهي است (به بيان دريدا) که هنوز به سرزمين فرهنگي و زيست‌جهان ما نرسيده است. ما هنوز از لب لعل نظم و نظام مشورتي چندان نچشيده‌ايم. لذا سامان و سازوکار مشورتي براي ما بيش‌تر يک «آرايه» است تا «آن»، يک «بازي زباني» است تا يک «فرهنگ». از همين رو، سامان‌هاي مشورتي ما نيز، هم‌چون سامان‌هاي حزبي‌مان همواره نوعي سانتراليسم غيردموکراتيک و توتاليتاريسم فردي/گروهي را در متن و بطن خود داشته است». به گفته اين استاد دانشگاه، «دموکراسي مشورتي در ميان ما ايرانيان، نه چندان «دموکراتيک» و نه چندان «مشورتي» بوده است، و اصحاب شور و مشورت ما، چندان با فرهنگ شور و مشورت خوگر نبوده و نيستند. بگذاريد خطر کنم و بگويم که بسياري از کنشگران فردي و جمعي سياسي ما اساسا درک و فهم درستي از مفهوم مشورت و دموکراسي نداشته و ندارند، يا به گفته‌ي فرزانه، عمدتا آن را ايدئولوژيک فهم مي‌کردند. بنابراين، از دموکراسي آنچه نصيب ما شد تنها يک «صوت و آوا» بود، نه مرام و منش و خويگان و عادت‌واره».تاجيک تاکيد دارد که اصلاح طلبي کنوني تحت تاثير قدرت است و مي‌گويد: «چون نيک بنگريم بسياري از اصلاح‌طلبان امروز را در هيچ‌کجا و هرکجاي نظري و عملي مي‌بينيم. اينان، اصلاح‌طلبي را دقيقا در همان موقف و موضعي تعريف مي‌کنند که قدرت و منفعت‌شان اقتضا مي‌کند. اين عده، براي رسيدن به قدرت آرام و قرار ندارند. کک قدرت افتاده توي تن و جان‌شان و آرامش و قرار را از آنان ربوده است».