احیای استالینیسم یا نئو تزاریسم؟

احسان حضرتی‪-‬ در زمان برگزاری کنفرانس امنیتی مونیخ در سال 2009 ، ولادیمیر پوتین – نخست وزیر وقت روسیه – با طرح ایده جدید ، باعث شگفتی بسیار شد. وی با طرح ایده «اتحادیه اورآسیایی» ، نشان داد به مسئله ای فراتر از کمک به رشد و افزایش نفوذ روسیه می اندیشد.
در واقع طرح اتحادیه اورآسیایی ، راهی بود برای رسیدن به چند هدف تا روسیه در دوران جدید ، قدرتمند تر شود.
هدف اول این طرح ، احیای فضای ژئوپلیتیکی اتحاد جماهیر شوروی بود تا در قالب آن ، مسکو بتواند هم کشور‌های استقلال یافته از شوروی را تحت نظر خود بگیرد هم مانند شوروی سابق ، مرزهای گسترده تری نسبت به اروپا داشته باشد تا قدرت خود را به رخ بکشد.
هدف دیگر این اتحادیه ، ایجاد یک سازوکار اقتصادی – سیاسی است تا دولت روسیه ، توان مبارزه تجاری با رقبای جهانی را داشته باشد.


در واقع پوتین ، با ایجاد یک اتحادیه ، در مقابل اتحادیه اروپا ، سعی میکند تا نشان دهد که دول اروپایی ، اگر هم بخواهند ، نمیتوانند در مقابل قدرت روسیه کاری انجام دهند. زیرا روسیه ، چند قدم جلوتر است و از همه مهمتر متحدانی از جنس خود دارد. احیای فضای جغرافیایی شوروی ، در حالی که اثری از این کشور نیست ، حکومت‌های کشورهای عضو را نیز مجاب به هماهنگی با دولت مسکو میکند. مسئله ای که به معنای واقعی مفهوم همگرایی را روشن میکند و اروپا از آن غافل است.
روسیه با احیای استالینیسم مورد نظر خود ، عملا قدم در مسیری میگذارد که شاید برای
تمامیت خواهی خود لازم باشد ، اما کافی نیست.
روس‌ها ، نیاز به یک سیاست نئوتزاری دارند تا براساس آن ، اروپا را متوجه اقتدار خود کنند و در روابط سیاسی – تجاری و سیاسی – اقتصادی نگاه برتر را داشته باشند.
امروز که حدود یازده سال از زمان این طرح میگذرد ،
می‌توان گفت هرچند که این اتحادیه هنوز به طور کامل پانگرفته است ، اما مسکو به رهبری پوتین ، به خوبی توانسته است در این سال‌ها ، قدرت برتری خود را به رخ همه بکشد.
در مسئله ایران و برجام ، در سوریه و ترکیه ، در فلسطین و لبنان ، در میان کشورهای عربی ، در کشورهای شرق اروپا ، در مسائل کشورهای آمریکای لاتین ، در همه این مناطق و مسائل سیاسی مختلف ،
این روسیه پوتین است که نقش اصلی را دارد.
در واقع کشور‌های جهان ، نگاهی ویژه به روسیه دارند. روس‌ها قدرت سنتی خود را احیا کرده اند ، آنها نشان داده اند که می توانند در مسائل مختلف تاثیرگذار هستند و اگر بخواهند می توانند بازی را تغییر دهند و این همان قدرتی است که پوتین دنبالش بود.
پوتین با احیای استالینیسم و تمامیت خواهی فضای شوروی سابق و تلفیق آن با نئوتزاریسم مقتدرانه روسی ، به خوبی هدف خود را مشخص و در آستانه دستیابی به آن است. روس‌ها ، غرور ملی خود را در جهان بین الملل یافته اند و این را مدیون پوتین هستند. اروپا ، هنوز هم میداند که تنها نقطه قابل اتکا برایش در مقابل آمریکا ، دولت مسکو است. اما این را هم به خوبی میداند که تمامیت خواهی مسکو ،
جدی ترین مانع گسترش همکاری‌های همه جانبه خواهد بود و این همان دلیلی است که کار روسیه را برای تسلط بیشتر و بهتر بر اروپا سخت و پیچیده خواهد کرد.