«حسینی» مثل هاشمی

حيات و ممات آقاي هاشمي‌رفسنجاني «حسيني» بود، درحالي‌که هيچ ادعايي در اين‌باره نداشت! از اولين بازداشت تابستان 37 تا آخرين غروب زمستان 95. اشتباه نشود، هاشمي اصلا معصوم و قديس نبود. خودش مي‌‌گفت من هم خدمت کردم و هم خطا. شايد اصلا براي جبران همين خطاها بود که در انتخابات سال 84 آمد و گفت: «بايد صداي شکستن خود را بشنوم!». «حسيني» بودن براي هاشمي شعار نبود، مرام بود. براي همين، شجاعتش را براي مبارزه با شاه گذاشت، نه مقابل مردم! عبادتش را براي خلوت گذاشت نه عيان. در زندگي دنبال کفاف و عفاف رفت نه زهدفروشي و ريا. از عاقبت کتمان حقيقت مي‌ترسيد که هرگز از «حق‌گويي» دست برنداشت. «عافيت‌طلب» نبود که در 80سالگي، فرزندش را با خواندن دعاي سفر، راهي زندان کرد! «هاشمي» حسيني بود که خميده شدن قامت همسرش را ديد ولي تا آخر پاي«حق‌الناس» ايستاد. او طعم قدرت را بسيار چشيد ولي پاي هيچ ظلمي نايستاد. اگر جفايي ديد، حلال کرد و اگر صفايي نديد، گذشت. «هاشمي» خطاي ديگران را راحت بخشيد تا خدا، خطاهايش را آسان ببخشد. او دست بخشش داشت، از زندان شاه تا زمان مرگ. «هاشمي» از خرج سفر و ازدواج مي‌داد تا عبا و انگشتر و زمين. عاشق آبادکردن، زندگي مردم بود. مي‌گفت هر جا فقر باشد، دين خدا ماندني، نيست! او اگر مي‌گفت زندگي يعني «کفاف و عفاف»، منظور داشت. يعني اول کفاف، بعد، عفاف! هميشه پيشقدم بود براي آشتي. براي همين شده بود قهرمان صلح «جهان اسلام». از يمن و عربستان تا مصر و بوسني، دوستش داشتند. شيعه و سني عاشقش بودند. چون «لاتنازعوا» حرف اول و آخرش بود. هر جا حرف تفرقه بود، هاشمي نبود. هر جا ردي از وحدت بود، ردپايي هم از او پيدا مي‌شد. هاشمي مي‌گفت عاشق حسين(ع)، حرف تفرقه نمي‌زند. رسم ادب دارد. دروغ و دشنام نمي‌دهد. مفتون کسي نمي‌شود. غرور و جاه ندارد. فساد را خوب و بد نمي‌کند. نمازش نه تجارت که عين آزادگي است! مکر و خيانت نمي‌کند، ولي تا بخواهي، صداقت و وفا دارد. در يک کلام. هاشمي مي‌گفت مريد واقعي اباعبدا...(ع) شهيد مي‌شود، اما شريک ظلم، نه! هاشمي مي‌گفت عاشق حسين(ع)، بايد زينت دين خدا باشد، نه ننگ اسلام! تا خدا، مايه عزت او شود در دنيا و آخرت. هاشمي «حسيني» زيست؛ چه در سياهچال زندان شاه و چه در اوج قدرت جمهوري اسلامي. براي همين هميشه، پناه مظلومان بود. تا عطر آزادگي گرفت و «حسيني»رفت. تمام راز حسيني شدن هاشمي، در يک عبارت بود. که دين خدا، نبايد لقلقه زبان شود که اگر بشود، همنشيني فرومايگان عاقبتش شود و اگر اينگونه گردد، غرق شدن در باتلاق تندروي، حتمي است. پس اعتدال، سفينه نجات هاشمي شد. با عمري حرکت در مسير آدرس امام حسين(ع). «الْغُلُوُّ وَرْطَةٌ وَ مُجالَسَةَ اهْلَ الدَّناءَةِ شَرٌّ»؛ تندروي همانند فرورفتن در باتلاق است و همنشيني با فرومايگان، شر و گرفتاري به همراه دارد (كشف الغمه/ ج 2/ص 30).