محسن هاشمی گزينه مناسب اصلاح‌طلبان در ١٤٠٠

پيش‌بيني بسياري از سياسيون اين بود که در نيمه دوم سال هيجانات انتخاباتي افزايش پيدا مي‌کند؛ تحليل شما چيست؟
نيمه دوم امسال نيمه انتخابات رياست‌جمهوري است ولي گويي چون گذشته حال و هواي انتخابات خنک‌تر از قبل است چون دو طيف اصلي صحنه انتخابات که اصولگرايان و اصلاح‌طلب‌ها هستند همديگر را رصد مي‌کنند تا فضاي انتخاباتي به چه صورتي شکل مي‌گيرد. اصولگراها نگران اين هستند که اصلاح‌طلب‌ها تمام قد وارد ميدان انتخابات نشوند و در نتيجه مشارکت پرشوري شکل نگيرد و در خلأ مشارکت منتخبي حداقلي در شرايط سخت کشور وارد عرصه شود و نتواند مسائل کشور را حل و فصل کند، در عين حال اين دغدغه را دارند که حضور تمام قد اصلاح‌طلبان شايد در عرصه رقابت اجازه توفيق را به آنها ندهد. در نتيجه اين هم بخشي از دغدغه آنهاست اما دغدغه اصلاح‌طلبان چيز ديگري است. ابتدا اينکه به دليل مجموعه‌اي از اتفاقاتي که بعد از دور دوم انتخاب آقاي روحاني رخ داد و فشاري که امروز بر معيشت مردم وارد شده و وعده‌هايي که هيچ وقت به سمت تحقق پيش نرفت بدنه اجتماعي اصلاح‌طلبي اين جريان را همراهي نکند و اين يعني عدم موفقيت و اين دو عدم موفقيت در دو انتخابات يعني چالشي جدي در مسير فعاليت اصلاح‌طلبانه در کشور. دغدغه ديگر اين است که کانديداهاي اصلي اصلاح‌طلبان اجازه عبور از فيلتر شوراي نگهبان را پيدا نمي‌کنند. اگر مثلا شوراي نگهبان را نقد نکنيم چطور مي‌توانيم به زواياي مسائل کشور بپردازيم. اگر ما نقد نکنيم چطور مشکلات حل خواهد شد؟ اگر اصلاح‌طلبي نتواند در عرصه انتخابات کانديداي خود را داشته باشد دچار سردرگمي مي‌شود. بي‌انگيزگي موجود در جامعه در بدنه اصلاح‌طلبي نيز ديده مي‌شود. اگر نارضايتي بدنه اصلاح‌طلبي نيز به وضعيت موجود اضافه شود نمي‌توان انتظار داشت مشارکتي حداکثري رخ بدهد. البته نه پر شور بلکه قابل دفاع. از اين منظر فضا هنوز انتخاباتي نشده است و شايد هر دو جريان سياسي نيم نگاهي به نتيجه انتخابات آمريکا دارند شايد نتيجه تا اندازه يا آرايش ما را در داخل تغيير بدهد. اگر شرايط به گونه‌اي رقم بخورد که مجبور شويم به سمت ساز و کار و ابتکار جديدي برويم آن هم مساله‌اي بعدي است اما مجموعه اين عوامل موجب شده است فضاي انتخابات نسبت به گذشته بسيار کم‌رمق‌تر و کم‌رونق‌تر و کم‌فروغ‌تر باشد.البته فضاي حاکم بر شوراي هماهنگي جبهه اصلاحات نيز همين است و آنجا نيز به نوعي بحث‌ها را به سمت طولاني تر کردن فرايند تدوين راهبرد انتخاباتي اصلاح‌طلبان مي‌برند و زود به جمع‌بندي نمي‌رسند و عناصر تاثيرگذار داخل شورا بحث‌ها را به اين سمت مي‌برند. در جبهه اصولگرايي نيز هيچ مجموعه‌اي براي فعاليت انتخاباتي اعلام آمادگي نکرده است و من نمي‌دانم چه کسي از درون کارگزاران اعلام کرده است که ستاد آنها در آبان ماه شکل مي‌گيرد چون ما هر اظهارنظري را بايد مبتني بر تصويب شوراي مرکزي داشته باشيم و اين شورا هنوز جدول زمان بندي حضور را اعلام نکرده است البته اگر اين حرف از طرف آقاي مرعشي است من به آن پاسخ نمي‌دهم. ولي اگر ديگري گفته است حق اظهار نظر ندارد.
برخي معتقدند با توجه به انتخاباتي که از سر گذرانده‌ايم به تلاش براي راي‌آوري کانديداها نياز به صحبت، ارائه برنامه و اقناع مردم داريم ؛ با اين حال آقايان جهانگيري و عارف جزو گزينه‌هايي بودند که ستاد انتخاباتي تشکيل داده‌اند، چه تحليلي از اين موضوع داريد؟
انتخابات رياست جمهوري مثل مجلس نيست که کانديداها بدون اينکه خاستگاه و پايگاه سياسي آنها تعريف شده باشد به طور فردي توفيقي کسب کنند. بنابراين من حداقل در مورد آقاي‌جهانگيري با قاطعيت عرض مي‌کنم که چنين اتفاقي نيفتاده است. نه خود او اعلام کرده و نه ديگري اين حرف را زده است، آقاي‌جهانگيري نيز مثل ديگر کساني که ظرفيت کانديداتوري دارند در جبهه اصلاحات مطرح است. و قطعا با بزرگان اين حوزه مشورت مي‌کند و اينکه ستاد تشکيل داده باشد و يا اينکه کاري کرده باشند حداقل من از آن بي‌اطلاع هستم. در مورد آقاي عارف اين موضوع تازگي ندارد دکتر عارف از سال 92 و بعد از شکل گرفتن تشکيلات خود آن مجموعه را تعطيل نکرده و همچنان آن تشکيلات را دارد و با آن جلو مي‌آيد ولي اگر بخواهد از ناحيه اصلاح‌طلبان به عنوان کانديدا مطرح شود لازمه اين است که حتما قبل از آن موافقيت اصلاح‌طلبان را داشته باشد تا ستاد خود را تشکيل دهد آنچه که آقاي عارف به عنوان نهاد اجتماعي و سياسي آن را مديريت مي‌کند بنياد اميد است و ما نمي‌توانيم به آن ستاد انتخاباتي بگوييم البته مي‌تواند در زمان خاص رويکرد ستادي داشته باشد ولي فعلا کار ستادي صورت نمي‌گيرد و کار شبه حرفه‌اي است.


با توجه به اينکه ضعف در فراکسيون اميد طي مجلس دهم، به عملکرد آقاي عارف برمي‌گردد مطرح شدن اسم وي به عنوان گزينه ريــاست جمهوري معقول و قابل پيش‌بيني خواهد بود. حضور لاريجاني و حمايت اصلاح‌طلبان از وي را چطور مي‌بينيد؟
هر رجل سياسي محاسبات خود را دارد. من بنا ندارم وارد اين بحث بشوم چون هم بر تصميم آقاي عارف تاثير مي‌گذارد و هم بر راي اصلاح‌طلبان تاثيرگذار است اما هر کسي که خود را در حد و اندازه رياست جمهوري ارزيابي مي‌کند، حتما پارامترهايي کمي و کيفي براي خود در نظر دارد. آقاي لاريجاني نيز شخصيتي فرهيخته است و عملکردي قابل دفاع دارد و مجلس را به خوبي اداره مي‌کرد و در تنگناها به کمک دولت آمد و سعي داشت مجلس را از حواشي دور نگه دارد ولي نسل جوان ما از ايشان عبور کرده است من فکر مي‌کنم بايد طرحي نو در انداخت براي اينکه چنين جامعه‌اي را فعال کرد و وارد عرصه ساخت. بايد طرح و چهره‌اي نو وارد صحنه کرد. از اين رو من براي حضور ايشان ظرفيتي متصور نيستم ولي فضاي سياسي است و بسياري از محاسبات مي‌تواند تغيير کند.
گـزينه‌هاي ديگري چون آقاي قاليباف و آقاي رئيسي مطرح هستند ارزيابي شــما در خصوص حضورشان در انتخابات پيش رو چگونه است؟
من فکر نمي‌کنم آقاي قاليباف براي رياست جمهوري اقدام کند. من در مصاحبه قبلي با شما با قاطعيت اعلام کردم آقاي قاليباف رئيس مجلس مي‌شود و الان با قاطعيت مي‌گويم آقاي قاليباف رئيس‌جمهور نمي‌شود. ايشان هم حواشي زيادي دارد و اغناي افکار عمومي و عبور دادن از اين حواشي سخت است و هم عملکرد ايشان در مجلس روشن است. در اين مدت مجلس فقط يک قانون را گذرانده است که آن هم در اجرا معطل مانده است و وزارت راه و شهرسازي گرفتار اجراي اين قانون است. عملکرد مجلس به نحوه مديريت و اداره مجلس بر مي‌گردد. اگر آقاي قاليباف هدايت متيني در پشت اين مجموعه داشت حتما با خروجي بهتري همراه مي‌شد. من در يک مصاحبه اعلام کردم که در انتخابات 1400 شانس عمده‌اي براي اصلاح‌طلبان مي‌بينم و عمده اين شانس به مجلس و عملکرد آن برمي‌گردد. ضمن اينکه کسي که دو ميليون راي به يکباره بيست ميليون نمي‌شود اتفاق جديدي نيفتاده است و تغيير جديدي روي نداده است. وقتي شخصيتي ورود مي‌کند، راي کمي مي‌آورد و موضوع طنز مردم مي‌شود ديگر قابل احيا نيست. به نظر من آقاي قاليباف تا اينجا نشان مي‌دهد در شهرداري موفق‌تر از مجلس بود، ايشان بيشتر شخصيتي اجرايي دارد تا شخصيتي سياسي در لول رياست جمهوري از اين رو من فکر نمي‌کنم ولي آقاي‌رئيسي در انتخابات گذشته راي قابل قبولي کسب کرد و نفر دوم انتخابات بود و شايد آن سبد راي امروز وضعيتي بهتر از قبل داشته باشد اما من شنيده‌ام که گفته‌اند اگر بشود مي‌آيم. بنابراين شايد آن اذن هم صادر نشود.
با ايــن وجود برخي گمانه‌زني‌ها هم اقبال جامعه به سوي اعتدال و دولتي متفاوت با اصلاح‌طلب اصولگرا را مطرح مي‌کند،تحليل شما در اين مورد چيست؟
ارزيابي من اين نيست که جامعه به سمت اعتدال برود و نه تنها گرايشي به اين سمت وجود ندارد بلکه حتي مي‌توان گفت جامعه زده شده است. اعتدالي که طلايه‌دار آن آقاي روحاني و آقاي نوبخت هستند ديگر در جامعه مقبوليت لازم را ندارد. حجم مطالب انتقادي و استهزايي که عليه آقاي روحاني در فضاي مجازي و غيرمجازي منتشر مي‌شود در تاريخ انقلاب بي‌سابقه است. چطور مي‌توان جامعه را به دنبال اين خط و مشي تصور کرد.
اصلاح‌طلبان يکي از حــاميــان اصلي آقاي روحاني در جريان انتخابات 96 بودند؛اما برخي ضعف‌هاي دولت تدبير و اميد به نام اصلاح‌طلبان تمام شده و گفته مي‌شود از اين منظر بايد شوکي به افکار عمومي داد و دامن اصلاح‌طلبي را پا کرد، ارزيابي شما چيست؟
من در اين رابطه توضيح دادم. گزينه‌اي که بتواند راي‌آور و اعتمادساز باشد وجود دارد ولي بعيد مي دانم مصاديق به اين زودي به جامعه معرفي شوند. ولي ما در کارگزاران به طور بالقوه مي‌توانيم از آقاي محسن هاشمي و آقاي جهانگيري نام ببريم. اين دو نفر اين قابليت را دارند تا مطرح شوند. نام مي‌بريم به اين معنا که اين دو نفر قابليت کانديدا شدن را از طرف کارگزاران دارند ولي ما هنوز کسي را معرفي نکرده‌ايم.
سخنگوي شوراي نگهبان اخيرا از اينکه رئيس‌جمهور مي‌تواند يک زن باشد صحبت کرده است اين تغيير رويکرد چه مبنايي دارد؟
يکبار آقاي حسني امام جمعه اروميه گفت در اسلام از بخشدار تا رئيس‌جمهور نمي‌تواند زن باشد. اين حرف را زده بود. آقاي روحاني تلاش زيادي داشت تا يک وزير زن داشته باشد ولي به او اجازه داده نشد. حال کسي را در ده راه نمي‌دادند و سراغ خانه کدخدا را مي‌گرفت. آقاي کدخدايي فلسفه سياسي را تبيين مي‌کنند ولي اينکه در عمل چه رخ مي‌دهد؟ حتما اتفاقي رخ نمي‌دهد!مردم عقل دارند اگر زني تاييد صلاحيت نشود مردم به يک وعده به جنب و جوش نمي‌افتند. آنها هيچ‌وقت اين ريسک را نمي‌کنند چون مي‌دانند هر خانمي تاييد شود راي مي‌آورد. خانم‌ها سه ويژگي دارند که آقايان ندارند البته مطلق نيست اما برجسته است؛ اول اينکه خانم‌ها اهل اختلاس نيستند و در محيط کار پاکدست‌تر از آقايان هستند. از صد اختلاس 99 مورد مردان هستند و آن يک مورد زن هم توسط شوهرش اغفال شده است. اهل زد و بند و روابط پنهان نيستند چون زنان محدوديت‌هايي دارند و امکان زد و بند براي آنها فراهم نيست و سوم اينکه مسئوليت‌پذيرتر هستند. زن اگر رئيس جمهور شود در خانه‌اش مي‌نشيند و غصه بقيه را مي‌خورد و اينطور نيست که وقتي دويست نفر کشته شدند صبح جمعه از خواب بيدار بشود و بگويد چه شده؟ چقدر مردند؟ مساله‌اي نبود؟ بنابراين تاييد صلاحيت شدن يک زن ريسک بزرگي است و جامعه با استقبالي بالا آن زن را انتخاب مي‌کند و آنها نمي‌توانند جواب علما و قم و نجف و مشهد را بدهند. گير مي‌کنند و بين خودشان اختلاف مي‌افتد. وقتي راي آورد بايد تنفيذ کنند از اين رو من احتمال نمي‌دهم چنين اتفاقي رخ بدهد.
اختيارات رئيس‌جمهور سقفي دارد ولي شعارهايي که در انتخابات داده مي‌شود سقفي ندارد. مردم ما متوجه اين موضوع هستند.
تفاوت‌هايي وجود دارد، من شما را به کتاب روابط بين ايران و آمريکا نوشته سيدحسين موسويان ارجاع مي‌دهم. رهبري که نمي‌خواهد مملکت خراب شود ايشان مي‌خواهند مملکت آباد شود اگر قوه‌اي عاقله در مسند اجرا باشد معمولا ايشان با روساي‌جمهور همراهي مي‌کنند. رئيس دولت اصلاحات بهترين شاخص‌ها را به دست آورد، آقاي هاشمي تمام کشور را به کارگاه سازندگي تبديل کرد درحالي‌که ده استان کشور در جنگ ويران شده بود. کشور ما با دست خالي بازسازي شد ولي احمدي‌نژاد کشور را ويران کرد. سازمان برنامه و بودجه کشور را منحل کرد. يعني در تاريکي شب بي‌چراغ در بيابان رانندگي کنيد و با دست خود چراغ‌هاي ماشين را بشکنيد. اگر کسي بتواند با خردورزي و ابتکارات درست اعتماد رهبري را جلب کند و همراهي ايشان را داشته باشد مي‌تواند کار را به خوبي جلو ببرد ولي اينکه يک رئيس‌جمهور شعاري بدهد که نه قانون اساسي و نه رهبري به او اجازه ورود نمي‌دهد. در حقيقت عوام‌فريبي رخ داده و اين رفتار بي‌اعتمادي مي‌آفريند. مي‌توانند بگويند تلاش خود را مي‌کنند و روي دادن اين اتفاقات خوب است. اگر بگويند تلاش مي‌کنند حرف پرت و غيرمنطقي نيست. وعده بر تلاش و سعي مبتني است. آقاي روحاني وعده‌هايي داده که در حيطه اختيارات او نبود. او گفت تحريم‌هاي غيرهسته‌اي را نيز برمي‌دارد. خود او مي‌دانست که همه اين موارد در حوزه اختيارات او نيست. اين مسائل به سياست خارجي کشور بر مي‌گردد که طبق قانون اساسي در اختيار شخ رئيس جمهور نيست. رئيس‌جمهور بايد وعده‌هايي بدهد که طبق قانون در حوزه اختيارات خود اوست.
هنوز هم بــرخي تــصميمات و تعيين راهبردها به نظرات رئيس دولت اصلاحات اشاره مي‌کند آيا ايشان هنوز هم شخصيتي تعيين‌کننده هستند؟
من هنوز هم ايشان را برجسته‌ترين عنصر سياسي حوزه اصلاحات و تاثيرگذارترين شخصيت سياسي کشور در حوزه دعوت به مشارکت مي‌دانم. شايد کفران نعمت باشد که از اندوخته‌اي اينچنيني غفلت کنيم و از ايشان استفاده نکنيم. با وجود افت و خيزي که در مسير اصلاحات ايجاد شده است رئيس دولت اصلاحات همچنان از احترام خاصي بين اصلاح‌طلبان و بخشي از اصولگرايان برخوردار است.