آسیب‌شناسی اصولی نکنیم ناکامی‌ها تمامی ندارد

  امروز بعد از ثبت یک ناکامی دیگر در صعود به مرحـلـه حـذفـی جام‌جهانی، ما دیگر نیاز به نظرات شخصی نداریم، بلکه نیاز به یک آسیب‌شناسی اجتماعی عمیق جامعه فوتبال داریم، اگر نمی‌خواهیم یک بار دیگر شاهد تکرار ناکامی‌های سریالی فوتبال ایران باشیم.   «فوتبال ایران» نیازمند آسیب‌شناسی کمیته آموزشی فدراسیون فوتبال ایران امروز نیازمند یک آسیب‌شناسی کلی و عمیق است. آسب‌شناسی کمیته آموزش فدراسیون، تمامی مدارس فوتبال، آکادمی‌های جوانان، نوجوانان، امیدی که ۴۸ سال است به المپیک نمی‌رود و تیم فوتبالی دارد که همچنان با دست خالی از مرحله گروهی جام‌جهانی بازمی‌گردد. اینکه یک کلمه بگوییم چهار امتیاز می‌خواستیم نشد، قرار بود یک برد یا حداقل یک مساوی اضافه بیاوریم، یک امتیاز تا صعود فاصله داشتیم، چیزی را تغییر نمی‌دهد. ما پتانسیل خوبی در این گونه حساب وکتاب‌ها داریم. اینکه بگوییم سه موقعیت برابر انگلیس خراب کردیم، دو تا هم نزدیم. این می‌شود پنج، اگر بیرانوند درون دروازه بود و یک گل را هم می‌گرفت و شش گل نمی‌خوردیم با انگلیس ۵- ۵ مساوی می‌کردیم! اما آیا با این توهمات غیرعلمی راه به جایی می‌بریم؟ بله، همه جوامع می‌گویند فوتبال به یک ایدئولوژی جهانی تبدیل شده است، اما این حرف‌ها را بگذارید برای وقتی که ما هم توانستیم مشکلات خود را حل کنیم.  اول از همه باید بپذیریم، واقعاً بپذیریم تا زمانی که مشکلات آسیب‌شناسی کلاسیک و دانشگاهی نشود، تغییری در شرایط فوتبال ما ایجاد نمی‌شود. چهار سال دیگر بدتر از این می‌شویم، چهار سال بعد از آن صعود نمی‌کنیم، امیدهای‌مان هم همچنان در حسرت المپیک هستند، ما هم برای خودمان فوتبال بازی و برای خودمان نگاه می‌کنیم و البته حرف می‌زنیم؛ حرف‌هایی که نه کارشناسانه است و نه اصولی! که اگر بود امروز اینجا نبودیم!   چند ماه قبل از جام‌جهانی هشدار داده شد مبادا بازی نخست، ما را به یاد بازی عربستان- روسیه و عربستان- آلمان بیندازد! چقدر گفته شد این ترکیب، این تفکر، این آدم‌ها با این مربی، کمپلت پکیج‌شان پیر شده، خودشان، فکرشان، عضلات‌شان پیر شده است. فوتبال ۱۰ سال، ۱۰ سال تعاریف جدید رو می‌کند. در همین ۱۰ سال عمر متوسط بازیکنان فوتبال یک مرتبه سه‌سال‌و‌نیم کم شده، یعنی از سن ۵/۲۸ یک مرتبه می‌رسد به ۲۵‌و‌خرده‌ای! رقمی که تا چهار سال آینده حتماً کمتر هم خواهد شد. این یعنی باید نگرش خود را نو کنیم. بازیکنان خود را نو کنیم، عضلات‌شان را نو کنیم، پایه‌های‌مان، مدرسان خود و تمام تفکرات فوتبال‌مان را نو کنیم، اما چطور وقتی مدرس فوتبال ایران ۳۶ سال است که دارد A و B را از یک موضع و با یک جزوه تدریس می‌کند!    باید آسیب‌شناسی شود، اما منافع شخصی و فردی اجازه نمی‌دهد. تضاد منافع بین یک عده اجازه نمی‌دهد! تا این سد‌ها را از مقابل فوتبال برنداریم، تا وقتی جای آسیب‌شناسی بگوییم اگر فلانی پایش پیچ نمی‌خورد، اگر توپ به تیرک نمی‌خورد، اگر دروازه‌بان دماغش نمی‌شکست، اگر این نمی‌شد، اگر اون نمی‌شد، هیچ تغییری حاصل نمی‌شود. حالا که جام‌جهانی قطر هم تمام شد، این آقا را آوردیم، ضربات را گرفت، نگذاشت ضربه‌ای به شما وارد شود، هنوز سرجای‌تان هستید، حداقل این بار بیایید اندکی عمیق‌تر فکر کنید، اندکی آسیب‌شناسانه‌تر فکر کنید. باید بپذیرید این تیم ملی تمام شده است. ۱۴-۱۳ بازیکن آن تمام شده‌اند، آن‌هایی هم که تمام نشده‌اند، فوتبال دهه گذشته را بازی می‌کنند. به سن نیست. به ذهن است. اینکه ذهنش با چه پر شده است مهم است. هنوز در استپ‌کردن توپ، در کنترل توپ، در دویدن در فضا، در خلق فضا از بچه ۱۲ ساله تا بازیکن تیم ملی اشکال دارد. هر زمان این موارد درست شد، این آسیب‌شناسی عملاً اتفاق افتاد، نه فقط در حرف، فوتبال ما از چاله‌ای که در آن افتاده درمی‌آید؛ چاله‌ای که شش ماه دیگر بیشتر و بهتر احساسش می‌کنیم. زمانی که تیر خلاص را در خردادماه می‌خوریم. خرداد ماه تازه متوجه می‌شویم وقتی استرالیا و ژاپن به مرحله دوم جام‌جهانی راه پیدا می‌کنند، وقتی عربستان آرژانتین را می‌زند، در آسیا چه خبر است. هنوز هم نمی‌فهمیم! شش ماه دیگر متوجه می‌شویم در آسیا چه خبر است!   ما دیگر از طایفه جام‌جهانی نیستیم. ما امروز شنل جام‌جهانی را درآورده‌ایم. با این روندی که ما در پیش گرفته‌ایم، دیگر حتی حضور در جام‌جهانی هم برای‌مان رؤیا خواهد شد، حتی اگر سهمیه آسیا زیاد شود. با اتفاقاتی که در این جام رخ داد، با فوتبالی که استرالیا، ژاپن، کره و حتی عربستان که برای‌مان محلی از اعراب ندارند، بازی کردند... تازه یک دو‌جین تیم هم اوت شده و بیرون ماندند. عراق، امارات و ازبکستان که این دوره راه پیدا نکردند، اما بیکار ننشسته‌اند و در حال کار کردن و برنامه‌ریزی هستند.  اگر همین طور خودمان را به این راه و آن راه بزنیم و قدمی برای آسیب‌شناسی و مداوای فوتبال کشورمان برنداریم، دیری نمی‌پاید که اتفاقات بدی را شاهد خواهیم بود و یکی از همین تیم‌ها که امروز تصورش را هم نمی‌کنیم، می‌گذارند بالای سر ما! یعنی زیرمجموعه تیم‌هایی، چون عربستان و کره، آن وقت بیایید درستش کنید! آن وقت دیگر ما بخواهیم یا نه، جزو حریفان دسته ۲ آسیا محسوب می‌شویم!   موارد زیادی برای پرداختن وجود دارد. اینکه چرا به نیمه نرسیده حاج‌صفی چنان پایش می‌گیرد که نمی‌تواند تکان بخورد! یا سردار با چنان شرایطی مواجه می‌شود که او را تا زمان تعویض به زور در زمین نگه می‌دارند که همه آن‌هایی که اجازه حضورش در میدان را داده‌اند زیر سؤال نروند، اما امریکا با اینکه از لحاظ فنی حرفی برای گفتن ندارد، تا به صدا درآمدن سوت پایان می‌دود، بدون آنکه با هیچ مشکل بدنی مواجه شود. اینکه اگر شجاع خلیل‌زاده، مدافعی که هم شجاعت دفاع و هم جسارت حمله را دارد، می‌آمد به جای حاج‌صفی، سمت چپ بسته می‌شد؛ همان سمتی که برای امریکایی‌ها اتوبان شده بود، اما پرداختن به این موارد، یعنی زوم شدن روی جزئیات و غافل شدن اصل ماجرا و این هیچ سودی برای فوتبال ما ندارد؛ درست مثل بچه‌ای که وقتی مادر از او می‌پرسد چرا دیر آمده‌ای، آسمان ریسمان به هم می‌بافد تا با فرافکنی و پرداختن به مسائل جزئی، مادر را از اصل ماجرای دیر آمدنش منحرف کند!